به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، خوب گوش کن، صدای قدمهای عاشقان سیدالشهدا(ع) را که چگونه برسینههای خود میکوبند، اینجا جهانی است که باید با عمق جان آن را درک کنی.
این جهانی که از هرچه با او سخن بگویی با تعابیر مختلف قابل تغییر، تفسیر و تحریف است، این جهان را با اربعین امام حسین(ع) و اسلام ناب باید آشنا کرد.
به خیابانهای منتهی حرم امام رضا(ع) میرویم با سیل جمعیتی روبهرو میشویم که هریک از آنان برای عرض تسلیت به ساحت مقدس امامالرئوف(ع) در خیابانها حضور بهم رسانیده بودند و به سمت حرم زنجیرزنان و سینهزنان گام برمیداشتند و خردسالان سوار بر دوش پدران خود لحظه به لحظه این حماسه حسینی را در حافظه خود به ثبت میرسانند.
در خیابانهای منتهی به حرم رضوی که عبور میکنی، میتوانی رنگ و بوی معنویت را از عمق جان حس کنی.
این حضور حماسی پیر، جوان و کودک نمیشناسد، از همه نقاط ایران کرد، لر، ترک و ... و از شهرستانهای خراسان رضوی همه به مشهد الرضا آمدند تا بار دیگر صحنهساز میدان حسینی باشند.
در میان آنان، زائران غیرایرانی از کشورهای سوریه، آذربایجان و... به چشم میخوردند که گرد هم جمع شده و به سبک و سیاق خودشان عزاداری میکنند، زائرانی که از حضور پررنگ ایرانیان در عزاداری اربعین به وجد آمده بودند.
دستههای عزاداری با نظم خاصی از شهرستانهای تربتجام، سرخس، ارسنجان فارس و .... زنجیرزنان گامهای خود را به یاد امام حسین(ع) به حرکت در میآورند، در این اربعین حضور جوانان در هیئات مذهبی پررنگتر از سالهای قبل بود و پیران هر هیئت سینهزنان دسته عزاداری را همراهی میکردند، حضور پررنگ جوانان نشان میدهد فرهنگ حسینی در نسل جوان هم ریشه دوانده و جوانان با عشق به امام حسین(ع) رشد کردهاند.
با گذر زمان به جمعیت ارادتمندان سالار شهیدان(ع) و دستههای عزاداری افزوده میشد، به گونهای که تمامی خیابانهای منتهی به حرم مطهر رضوی مملو از عاشقان امام حسین(ع) شده بود؛ آنان که توفیق حضور در کربلا را نداشتند و با آمدن به شهر علیابن موسیالرضا(ع) مرهمی بر قلبهای دلداده خود قرار دادند.
اما در این میان آنچه که خاطر افرادی را مکدر کرده بود، مغازهداران اطراف حرم بودند که انگار فراموشان شده امروز، اربعین است و در ازدحام جمعیت فرصت را مناسب میدیدند تا به تبلیغ اشیاء مغازه خود بپردازند. البته فروشگاه و مغازههایی هم به چشم میخورد که به احترام این روز حسینی کرکرههای مغازه خود را پایین کشیده بودند اما تعداد آنان انگشت شمار بود.
اگر هریک از مغازهداران حداقل پارچه مشکی برسردرب مغازه خود نصب میکردند؛ خیابانها و پیادهروهای اطراف حرم امام رضا(ع) چهره عزا شایستهتری به خود میگرفت.
در این میان حضور نیروهای امنیتی از جمله راهنمایی و رانندگی، پلیس، بسیج و ... که مناطق اطراف حرم را کاملا تحت پوشش خود قرار داده بودند نیز به چشم می خورد، که احساس امنیت خاصی را برای همه افراد حاضر در این مراسم به وجود آورده بودند و انسجام و نظم خاصی به عبور و مرور مردم و وسایل نقلیه هم بخشیده بود، دیگر عنصری جرأت مشوش کردن اذهان عمومی را نمیتوانست به خود راه بدهد.
از هر کجا خیابان صدای نوحهخوانی دستههای عزاداری میآید، هر نوحه با سبکهای مختلف واقعه کربلا را به تصویر میکشد و اشک مستمعان را جاری میساخت، زنان و مردان مسن که دیگر توانایی همراهی دستههای عزا را نداشتند، گوشهای نشسته و آرام آرام میگریستند.
اما در گوشه دیگر هرکس در حد توان خود نذری برای امام حسین(ع) بین عاشقان آن حضرت پخش میکرد، کیک، شکلات، خرما، آبنبات، ساندویچ و ... از جمله اقلامی بود که بین مردم تقسیم شد؛ گرچه تعداد این افراد زیاد نبود اما حداقل دل کودکان گرسنهای که به همراه والدین خود به خیابانها آمدند را شاد میکرد.
رفته رفته دستههای عزاداری با گذر از خیابانها و سینهزنان به حرم امام الرئوف نزدیک میشدند و در مقابل گنبد طلایی این امام بزرگوار میایستادند، دیگر خبری از هیاهو ساعاتی قبل نبود و هریک از عزاداران حسینی زیر لب زمزمه میکنند: «السلام علیک یا علیابن موسیالرضا» و بعد از تلاوت صلوات خاصه امام رضا(ع) دستههای عزاداری سیستمهای صوتی خود را خاموش و وارد حرم امام مهربانیها میشوند.
مشهد در روز اربعین کربلایی دیگر بود
اینجا بابالجواد، همراه با قدمهای عاشقان سیدالشهدا به سمت صحن غدیر حرکت میکنم، هیئتی کوچک از کفنپوشان کرمانی توجهم را جلب میکند، جمعی از جاماندگان قافله زائران پیاده سیدالشهدا(ع) از کوچک و بزرگ، از روستای فیضآباد کرمان، اربعین را میهمان حریم قدسی حضرت رضا(ع) هستند و با نوای «حسین حسین» به سمت صحن غدیر حرکت میکنند.
فضای حرم رضوی آکنده از شور و حال حسینی است، امروز دستههای بزرگ و کوچک با پرچمهای مزین به نام حضرت عباس(ع) و امام حسین(ع) از شهرهای مختلف ایران با ندای لبیک یا حسین(ع) ارادت خود را به حضرت عشق نشان میدهند.
نجوای زینب از سفر آمد، با دیدهتر آمد؛ در بین گروهی از کاروانهای عزاداری شنیده میشود. دخترکی سه ساله با سربند لبیک یا حسین که بر روی چفیهاش بسته شده با هیئتها همراه میشود و زنجیر کوچکش را شاید به ارادت رقیه خاتون است که اینگونه کودکانه به پشت میزند، سیل جمعیت است که من را به سمت صحن انقلاب هدایت میکند، نرسیده به صحن، به دلیل ازدحام جمعیت و هیئتهایی که از درب شیخ طوسی و شیخ طبرسی وارد حرم میشوند، مسیر بانوان و آقایان جدا شده و خواهران باید از مسیر دارالحجه وارد شوند.
از پلههای دارالحجه پایین میروم، هوا سنگینتر از بیرون است، جایی برای نشستن نیست، وارد صحن انقلاب میشوم، پیرزنی با چادر رنگی ساده در گوشهای ازصحن عاشقانه به گنبد خورشید خراسان نگاه میکند، نمیدانم چه حسی است که مرا به سمت خودش میکشاند، کنارش مینشینم و لحظاتی با او هم کلام میشوم.
خیرآبادی، مادر شهید مدافع حرم، پوردهقان، با لهجه شیرین بمی خود میگوید: گویی امام رضا(ع) صدای مرا شنید، چند روزی است که با کاروانی 45 نفره به دعوت آستان قدس رضوی میهمان امام رضا(ع) شدم و گروه دیگر از 90 نفر عازم کربلا شدند تا اربعین را در کنار سالار شهیدان باشند. برایش آرزوی میکنم تا سال بعد اربعین در حرم سیدالشهدا(ع) باشد.
ده دقیقه مانده به اذان، صفوف تا درب شیخ طوسی ادامه دارد، نماز به امامت حجتالاسلام دیانی اقامه میشود، تنها جای خالی کنار مادری است که همراه فرزندش بر روی چمن نزدیک درب طبرسی نماز عشق میخواند. مادری همراه فرزندش به دلیل ازدحام جمعیت بر روی چمن نزدیک درب نماز را اقامه کرده است.
اینجا قطعهای از بهشت است و کاروانیان رسیده به حرم رضوی، گویی همان پیادههای عاشقی هستند که پس از 40 روز بازگشته تا بر غربت گمشده خود گریه کنند و پیام مظلومیت کربلا را برای جهانیان فریاد بزنند، آری، امروز، اینجا، مشهدالرضا، گویی کربلایی دیگر شده است.
مهلا مجیدی/ منا بابایی