به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، همزمان با سالروز شهادت پیامبر اکرم(ص) و امام حسن(ع)، جمع زیادی از زائران و مجاوران حریم رضوی، در برنامه «قرار زیارت»، از چهار مسیر منتهی به حرم شامل میدان توحید، میدان بسیج، چهار راه مصلی و چهار راه مفتح، به حرم حضرت رضا(ع) مشرف شدند.
ما نیز پاهایمان را به دست دل سپردیم و همگام این زائران شدیم؛ ساعت 9 صبح روز 26 آبانماه است و جمعی از افراد، از خیابان قرنی، به سمت میدان توحید در حرکتاند.
زن و مرد، پیر و جوان و حتی کودکان و نوجوانان، با پرچم و کوله پشتی و پیشانی بندهای مزین به نام ائمه(ع)، در تلاطماند؛ بعضی پیاده میروند و برخی سوار بر ویلچیر و کالسکه.
برخی از قافلهی اربعین جاماندهاند و امروز، با نیتها و حاجات مختلفی، راهی حرماند.
موکبها و خیمههای صلواتی هم چای و آش و خوراکیهای دیگر را با چاشنی عشق، نثار زائرانی میکنند که برخی همسایه امام مهربانیها هستند و برخی از راه دور آمدهاند.
دختر نوجوانی که با مادرش در حرکت است، توجهمان را جلب میکند، روی کوله پشتیاش نوشته است: «یا صاحب الزمان(عج)! تک تک قدمهایم را نذر آمدنت میکنم».
با این دختر 16 ساله که خود را مبینا غلامی معرفی میکند، گفتوگو میکنم، وی میگوید: به دلیل اشتغال به تحصیل، نتوانستم اربعین به کربلا بروم ولی امروز، گامهایم را نذر ظهور مولایمان و سلامتی همه رزمندگان و مدافعان حرم کردهام و امیدوارم بتوانم هرسال در این طریق، گام بگذارم.
دقایقی همراه این قافله میشویم و با بانوانی که سربندهای سبز رنگی بر پیشانی دارند، هم کلام میشویم؛ افروز امینیان که 55 ساله است، با بیان اینکه از شیروان با پای پیاده آمده است، با اشکی که در چشمانش حلقه زده، عاقبت بخیری جوانان و شفای بیماران را میخواهد و ابراز میکند: من به عشق ائمه(ع) و رهبرم، راهی حرمم؛ آقاجان! دل به یک لحظه نگاهم بده...
از کنار چای دارچین و آتش اسپند میگذرم و به بازار داغ خدمت به زائران، نگاه میکنم؛ خیمههای زیادی برای پذیرایی حاضرند و برخی، خاک پای زائران را توتیای چشم کرده و با شور، کفشهای زائران را واکس میزنند؛ اینجا، عشق حکومت میکند.
با نوای نوحه و مداحی، مسیر را ادامه میدهم، دو پسر بچهای که با پای برهنه در حرکتاند و کفشهایشان را در دست گرفتهاند، همگام میشوم.
جالب است که هر دویشان، امیرمحمد احمدی و 9 ساله هستند و به گفته مادرشان، باهم نسبت فامیلی دارند.
این دو پسر بچه که معصومیت کودکانه در نگاهشان موج میزند، چهارمین بار است که پیاده به حرم میروند.
از آرزو و حاجتشان میپرسم، دعایی که پس از دیدن گنبد طلایی حرم رضوی، به زبان خواهند آورد؛ یکی آرزوی فرج میکند و موفقیت در درسهایش و دیگری که از خجالت گونههایش سرخ شده، آرزو میکند صاحب خواهر یا برادری بشود.
اینجا، منطق چه میتواند بگوید وقتی فرمان پاها، به دست دل است و نبضها، به سوی حرم در تپشاند و گاهی واژگان برای توصیف این شور و اشتیاق، قاصرند.
لحظاتی، مردمی که به سمت حرم در حرکتند را از نگاه میگذرانم؛ و در میان این حرکت گسترده، حضور متفاوت کودکان، نکتهای است که خودنمایی میکند؛ دخترک 4 ساله با خواهرش، درکنار مادر در حرکتاند، بعضی پسر بچهها، با طبل آویخته به گردن و زنجیر در دست، در برنامه حاضرند، کودکی در آغوش پدر، اطرافش را نگاه میکند و دیگری، در آغوش مادر است.
اینجا دیگر نه رنگ معنی دارد و نه لباس و زبان؛ قدر مطلق دلها، عشق به خاندان عصمت و طهارت(ع) است و حتی افرادی که ظاهر مذهبی و حجاب کاملی ندارند، هم حاضر و در این شور و حال، شریکاند.
عباسعلی مهدوی، که با لباس روحانیت در این پیادهروی شرکت میکند، درگفتوگو با ایکنا ابراز میکند: وظیفه و تکلیف ماست که برای عرض تسلیت این ایام، خدمت امام رضا(ع) برسیم، من تا جایی که بتوانم حضور مییابم و از خدا فرج مولایمان را خواستارم.
این روزها، همه به مشهد آمدهاند، برخی با قدمها و بعضی با پای دل تا عشق، ارادت و همراهیشان در مصیبت را به خاندان آل الله(ع) ابراز کنند. این حضور را میتوان لبیک امت اسلام نیز تعبیر کرد، لبیکی به نشانه ایستادگی پای آرمانهای اسلام...
لبیک یا رسول الله...
فاطمه حکم آبادی