شخصیت و حقیقت
کد خبر: 3671130
تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۷
حکمت‌های امیر / قسمت چهارم از برداشت 31

شخصیت و حقیقت

گروه معارف: عزت یقین در سرزمین سست تسلیم‌طلبی و خودباختگی جایی برای استقرار پیدا نمی‌کند؛ تسلیم‌طلبی و شک هر کدام در چرخه‌ای معیوب همدیگر را تقویت می‌کنند و ایمان و یقین را تخریب. روح باید زمینه پذیرش یقین و ایمان را داشته باشد و ترس و تذبذب و خودباختگی با آن بیگانه است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، در حکمت شماره 31 نهج‌البلاغه آمده است: « وَ الشَّكُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى التَّمَارِى وَ الْهَوْلِ وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ، فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَيْدَناً لَمْ يُصْبِحْ لَيْلُهُ وَ مَنْ هَالَهُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِى الرَّيْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِكُ الشَّيَاطِينِ وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ هَلَكَ فِيهِمَا» و شك چهار بخش دارد : جدال در گفتار، ترسيدن، دو دل بودن، و تسليم حوادث روزگار شدن.
پس آن كس كه جدال و نزاع را عادت خود قرار داد، از تاريكى شُبهات بيرون نخواهد آمد و آن كس كه از هر چيزى ترسيد، همواره در حال عقب‌نشينى است، و آن كس كه در ترديد و دودلى باشد، زير پاى شيطان كوبيده خواهد شد، و آن كس كه تسليم حوادث گردد و به تباهى دنيا و آخرت گردن نهد، هر دو جهان را از كف خواهد داد.

شرح:

حرکت ذهن با سؤال آغاز می‌شود و شک در صحت دانسته‌ها و اعتقاداتِ موروثی و سنجش نشده نقطه آغازِ این مسئله‌دار شدنِ مقدسِ ذهنِ انسان است. این شک از مواجهه اعتقادات قبلی با واقعیات جدید سبز می‌شود و انسان را و ساحت فکر و اندیشه و احساس او را به چالش می‌کشد و از او طلب پاسخ می‌کند، پاسخ‌هایی نو به سؤالاتی نو، پاسخ‌هایی که بتواند تجربیات زندگیش را جواب دهد. این معنای از شک همان چیزی است که ما از آن به مسئله‌دار شدن انسان تعبیر می‌کنیم. یعنی موضوع، مواجهه عالم ذهن(سوبژه) است با عالم عین(ابژه)، مواجهه اعتقادات با واقعیات؛ که طی آن، عدم تطابق و پاسخگویی ذهن به عین ایجاد مسئله می‌کند و اصطلاحا ذهن مسئله‌دار می‌شود، یعنی تردید بعد از ناهماهنگی ذهن و عین و ایجاد مسئله ذهنی، این همان چیزی است که با تسامح از آن به شک تعبیر می‌شود؛ حال این مسئله‌دار شدن و تردید و شک یا به عرصه دانسته‌ها و اعتقادات قبلی فرد وارد می‌شود و یا با حفظ اعتقادات به عالم بیرون تعلق می‌یابد و صحت آن را دستخوش سؤال و تردید می‌کند و در هر دو حالت، به ظهور انسانِ پروبلماتیک و منتقد می‌انجامد و در ساحات اعتقادات و جامعه، با طیفی از انکار تا تجدیدنظرطلبی(رویزیونیسم) تا بازخوانی و اصلاح(رفرمیسم) و نواندیشی و احیاگری و ... عقاید مواجه می‌شویم. اما گاه می‌شود که از شک، مفهومی دیگر مراد می‌شود که با این تعریف تنها مشترک لفظی است. این مفهوم از شک که از آن به شکاکیت یا به تعبیر من شک‌زدگی!(نوعی دسته‌بندی فکری مبتنی بر نوعی شخصیت روانی متزلزل) تعبیر می‌کنیم، ازنوعی مواجهه شخصیت در مقابل حقیقت شکل می‌گیرد. شخصیت و واقعیتِ انسان در مقابل حقیقت قرار می‌گیرد و بسته به شخصیت‌های گوناگون، تیپ‌های اعتقادی و اجتماعی گوناگون شکل می‌گیرند(مؤمنِ شکل گرفته و جهت‌یافته،کافر و چشم‌پوش، شک‌زده! و سرگردان، و منافق و بی‌شکل. (یعنی شخصیت فردی به تیپ فکری و سپس اجتماعی بدل می‌شود. انسان گشوده در مقابل حقیقت و زیبایی و خیر، به ایمان راه می‌برد و انسان بسته و چشم‌پوش در مقابل حقایق و زیبایی‌ها و خیر، به کفر، و انسان متزلزل و ترسو در همین شک و دودلی باقی می‌ماند و یا عقب‌گرد می‌کند و انسان منفعت‌طلبی که می‌خواهد در همه احوال و در همه شرایط و با همه تغییرات در جامعه و اطرافش سود و منفعت مادیش تضمین شده بماند، بی‌شکل و تابع شرایط و مذبذب؛ او هر جایی و هرگاهی (ابن‌الوقت) می‌ماند و این همان است که از آن به منافق تعبیر شده است(منافق شکلی در مقابل سایر شکل‌ها نیست، نفاق بی‌شکلی یا همه شکلی است). شکی که در این کلام امام علی(ع) به آن اشاره شده در زمره همین تعریف اخیر و از جنس دوم است و نه آن مسئله‌داریِ وشک مقدسِ راهگشا و حرکت‌آفرینی که انسان و سپس جامعه را آبستن حرکت و کمال می‌کند؛ این است که لبه نگاه انتقادی امام هیچ‌گاه از آن برداشته نمی‌شود.

همچنین اینکه بحث ریب و شک در کلام امام پس از بحث ایمان و کفر آمده، معلوم می‌شود موضوع آن شکی است که مانع ایمان به خداست؛ شک و تردید و عدم یافتن یقین و نرسیدن به آن. امام علی(ع) در این بخش از گفتار خویش عوامل رفتاری و خصوصیات شخصیتی این دسته از افراد را واکاوی می‌نماید. اینکه فرد به جای تلاش‌های فکری حقیقت‌جویانه و از طریق روش‌های عقلی منجر به درک حقیقت که در مورد موضوعات اساسی وجود اوست و به جای گشودگی اخلاقی نسبت به پذیرش حق و اولویت آن بر هر چیز دیگر من جمله منیت‌ها و خودخواهی‌ها به دنبال برتری‌جویی خود بوده و راه درک حقیقت را که از مسیر گفت‌وگو فراهم می‌آید، با مراء و ادامه دادن بحث‌های بی‌حاصل بر خود می‌بندد. اگر کفر از تنازع و برتری‌جویی ناشی از جدال جاهلانه ریشه می‌گرفت، اما این شک، از مراءِ بی‌حاصل تغذیه می‌کند و بر کش دادن گفت‌وگوهای بی‌دانش و بحث در موضوعاتی که در فهم آنها عدم قطعیت و کوتاهی ذاتی فهم انسان وجود دارد(تماری)، تکیه می‌کند. اشاره قرآن به موضوع روح و نوع مواجهه با آن در این باره بسیار راهگشاست، آنجا که می‌گوید: وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا، به روشنی قرآن راه ادامه این بحث را بسته و دلیل آن را هم ذکر کرده است .تماری، انتخاب و ادامه دادن این نوع موضوعات است که قطعا سر از ایمان و یقین در نخواهد آورد و جز وحشت ناشی ازسرگردانی وحیرتش نخواهد افزود:

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود،

زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

و به تعبیر زیبای امام(ع) شبی که هیچگاه صبحی در پی نخواهد آورد! امام(ع) در ادامه ترس را ویژگی این‌گونه افراد معرفی می‌کند، اینکه شک نتیجه ترس است و ترس ویژگی شخصیتی انسان‌های شک‌زده؛ او که ترسوست، از مواجهه با حقیقت واهمه دارد و گاه از پذیرش آن می‌ترسد، نکند تا موقعیت‌هایی و یا سکون و آرامشی و یا ... را از دست بدهد؛ این است که همواره در پشت دروازه دانایی باقی می‌ماند. آری گاه مواجهه با حقیقت و دیدن چهره آن بسیار هول‌انگیز می‌شود! و فرد ترجیح می‌دهد تا در شک بماند تا با آن رودررو شود و این ترس به عقب‌گرد و روی چرخاندنش منتهی می‌شود(چشم‌هایی که به تاریکی خو کرده‌اند، دیدن نور برایشان عذاب‌آور است و از آن می‌گریزند). عامل دیگر، تردید در تصمیم‌گیری و روحیه متزلزل فرد است که او را از ایستادن بر سکوی استوار یقین باز می‌دارد و همچنین است خودباختگی و تسلیم‌طلبی.

عزت یقین در سرزمین سست تسلیم‌طلبی و خودباختگی جایی برای استقرار پیدا نمی‌کند؛ تسلیم‌طلبی و شک هر کدام در چرخه‌ای معیوب همدیگر را تقویت می‌کنند و ایمان و یقین را تخریب. روح باید زمینه پذیرش یقین و ایمان را داشته باشد و ترس و تذبذب و خودباختگی با آن بیگانه است.

 

یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان

captcha