«قصه من و دوچرخه بابام»؛اثری همسنگ با «بچه‌های آسمان» در سینمای کودک و نوجوان
کد خبر: 3673186
تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۱

«قصه من و دوچرخه بابام»؛اثری همسنگ با «بچه‌های آسمان» در سینمای کودک و نوجوان

گروه هنر: «قصه من و دوچرخه بابام» عنوان فیلمی به کارگردانی فیاض موسوی در ژانر کودک و نوجوان است که همچون فیلم تحسین برانگیز «بچه‌های آسمان» ساخته مجید مجیدی با همان حال و هوا ضمن ارائه روایتی جذاب، حاوی نکات تربیتی و اخلاقی برای مخاطب هدف خود است.

«قصه من و دوچرخه بابام»؛اثری همسنگ با «بچه‌های آسمان» در سینمای کودک و نوجوان
 
به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) هفته گذشته کانال «نهال» شبکه کودک و نوجوان رسانه ملی اقدام به پخش فیلم تلویزیونی تحت عنوان «من و قصه دوچرخه بابام» به کارگردانی فیاض موسوی کرد؛ روایتی جذاب از تلاش و فداکاری پسربچه‌ای به نام حامد که پدر مرحومش از جمله طراحان نقش فرش بوده و مادری دارد که با خیاطی امور زندگی او و تنها خواهرش را می‌گذراند.

حامد با دوچرخه کهنه‌ای که از پدرش به یادگار مانده، هر روز به مدرسه می‌رود و در اوقات فراغت نیز با استفاده از همین دوچرخه سفارشات خیاطی که مادر آن‌ها را به انجام رسانده است به مشتریان می‌رساند. شباهتی بین دوچرخه حامد و چرخ خیاطی مادرش وجود دارد و آن اینکه هر دو آن‌ها کهنه و مستعمل هستند و دیگر نمی‌شود از آن‌ها استفاده بهینه‌ای کرد، با این وجود مادر بعضی از امور خیاطی را که قادر نیست آن‌ها را با استفاده از چرخ خیاطی انجام دهد به حامد می‌سپرد تا با انتقال آن به یک کارگاه خیاطی صنعتی، کار‌های مورد نظر را تا پیش از تحویل سفارش به مشتری به انجام برساند و در این مراجعات است که حامد مسحور چرخ‌های خیاطی تمام اتوماتیکی می‌شود که کار‌ها را در کمترین زمان ممکن به انجام می‌رساند و این آرزوی دور از دسترس که‌ ای کاش می‌توانست یکی از آن‌ها را برای مادرش خریداری کند، همچنان باقی است.

از طرفی حامد به سبب دارا بودن دوچرخه‌ای کهنه در قیاس با دیگر همکلاس‌هایش همواره مورد ملامت و تمسخر آن‌ها قرار می‌گیرد و گاه در عالم بچگی و در قیاسی که خود را با سایر دوستانش می‌کند، مادر را به سبب آنکه استطاعت برای خرید دوچرخه‌ای برای او ندارد، سرزنش کرده و البته راه‌های زیادی که بتواند به این واسطه صاحب دوچرخه‌ای نو شده را می‌آزماید که یکی از آن‌ها رو انداختن به مردی بازاری است که زمانی همکار پدرش بوده است، اما اکنون از آنجا که به دنبال نقش فرشی فوق‌العاده از اوست، اما مادر حامد حاضر به فروشش نیست میان او و مادر حامد، اختلاف و کدورتی ایجاد شده و البته حامد ناگزیر از مراجعه به او و دریافت یکصدهزار تومان پیش‌قسط خرید دوچرخه است.

مدرسه‌ای که حامد در آن مشغول تحصیل است مسابقه دوچرخه‌سواری برگزار می‌کند که جایزه نفر نخست آن یک دستگاه دوچرخه است، اما حامد با شرایطی که دوچرخه یادگاری پدرش دارد قادر به شرکت در این مسابقه و هماوردی با سایر دوستانش که دوچرخه‌های نو دارند نیست، اما تشویق‌های مادر کارگر افتاده و حامد تصمیم به شرکت در این مسابقه می‌گیرد؛ علیرغم همه کوشش‌های حامد به دلیل فرسوده بودن دوچرخه‌اش، او در ثانیه‌های آخر مسابقه به زمین می‌خورد و رقیبش که همکلاسی اوست و میانه خوبی نیز با او ندارد مقام اول را کسب می‌کند و تنها جایزه لباس ورزشی نصیب حامد می‌شود.

نکته جالب توجه اینکه در زمان اهدای جوایز، همکلاس رقیب حامد جایزه‌اش را به او که بیش از همه بچه‌ها به دوچرخه‌ای نو محتاج است هدیه می‌دهد؛ مادر و خواهر حامد که دورادور از خانه در جریان نتیجه مسابقه قرار گرفته‌اند منتظر حامد هستند تا با دوچرخه نویی که جایزه گرفته وارد حیاط خانه شود، اما در کمال ناباوری حامد با همان دوچرخه پدر وارد می‌شود در حالیکه بر باربند دوچرخه جعبه‌ای بزرگ را حمل می‌کند؛ جعبه‌ای حاوی یک دستگاه چرخ خیاطی نو و تمام اتوماتیک که او آن را برای مادرش در ازای فروش دوچرخه جدیدش خریده است و نکته جالبتر اینکه کارگردان این فیلم حتی در تیتراژ پایانی فیلم نیز روایتی دیگر از حامد را ارائه می‌کند و در حالیکه بیننده در حال آشنایی با عوامل تولید است، شاهد هستیم که او در کارگاهی در حال یادگیری نقشه‌کشی قالی است؛ کاری که پدرش آن را به انجام رسانده و میراث خانوادگی آنهاست که باید همچنان تداوم یابد.

مطالبی که نگارش یافت خلاصه‌ای از روایت فیلمی خوش‌ساخت در ژانر کودک و نوجوان است که در آن به غیر از چند بازیگر نام‌آشنای سینمای ایران باقی عوامل و بازیگران ناشناخته هستند که با توجه به اتفاقات روی داده فیلم در شهر کاشان، ادای دیالوگ‌های آنان نیز با لهجه شیرین کاشی، حسی صمیمانه و دلنشین‌تر به فیلم داده است.

افت و خیز‌های فیلم، اتفاقات تو در تو و گاه نفس‌گیر موجود در روایت داستان آن که گاه در عین قابل پیش‌بینی بودن، غافلگیری مخاطب را در پی خواهد شد از جمله نکات بارز و قابل اعتنای این فیلم است که علاوه بر جذابیت چشم‌نواز فیلم حاوی بسیاری از نکات پندآموز و اخلاقی برای کودکان و نوجوانان است.

حال و هوای فیلم و مواجهه اولیه و حتی چندباره با آن فوراً این مسئله را به ذهن متبادر می‌سازد که تا چه اندازه پلات روایی این اثر با ساخته تحسین‌برانگیز مجید مجیدی یعنی «بچه‌های آسمان» مشابهت دارد؛ زندگی ساده یک خانواده از اقشار کم‌بضاعت و آسیب‌پذیر جامعه دچار بحران‌هایی است که به نوعی با از خودگذشتگی هر یک از اعضای خانواده مصمم به رفع و گذر از آن هستند.

در «بچه‌های آسمان» به واسطه گم‌شدن کفش دختر خانواده میان خواهر و برادر تعاون و همکاری صورت می‌گیرد تا با تمهیدی بر این مشکل فائق آمده و موجب نشوند که فشار روانی آن را متوجه پدر و مادر شود و در «قصه من و دوچرخه بابام» هم همین اتفاق به نوع دیگری می‌افتد و حامد با وجود آنکه گاه از بابت دوچرخه کهنه‌ای که دارد و به این خاطر در میان همکلاسی‌هایش شرمسار است، اما سعی می‌کند به نوعی با ابتکار خود این مسئله را برطرف کند.

شرکت در مسابقه‌ای به بهانه جایزه دوچرخه در این فیلم همچون شرکت پسر فیلم «بچه‌های آسمان» در مسابقه دو و میدانی برای تصاحب جایزه دوم آن یعنی یک جفت کفش نو است و بسیاری از شباهت‌ها که شاید حتی اگر فیلمنامه‌نویس در نگارش این فیلم نیم‌نگاهی به فیلم مجیدی داشته است، اما توانسته اثری درخور توجه و کاملاً مستقل در ژانر کودک و نوجوان خلق نماید که در عین جذابیت و کشش زیاد مخاطب، بسیار نیز آموزنده است.
captcha