عدم حمایت بنیاد شهید از بانوی کار آفرین/ همسر شهیدم کارمند و کشاورزی نمونه بود
کد خبر: 3679930
تاریخ انتشار : ۱۸ دی ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۵

عدم حمایت بنیاد شهید از بانوی کار آفرین/ همسر شهیدم کارمند و کشاورزی نمونه بود

گروه فرهنگی: بانوی کارآفرین و همسر شهید ناصری، یکی از شهدای دفاع مقدس است که توانسته بعد از همسر خود فرمان زندگی را به دست بگیرد و با سختی و مشقت‌های زیاد، کارآفرینی در زمینه پرورش بوقلمون با حمایت از چند خانوار ایجاد کند، اکنون وی به دلیل برخی حمایت نشدن‌ها، از بنیاد شهید گله‌مند است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، در هشت سال جنگ تحميلی شاهد فداكاری و رشادت‌های رزمندگانی از قشرهای مختلف جامعه بوديم، كسانی كه براي حفظ ميهن و ناموس خود جنگيدند و با همياری و همدلی مادران و همسرانشان شهادت را انتخاب كردند، در این میان همسران شهدایی را می‌بینیم که بعد از شهادت همسر خود با کوشش‌های بی‌نظیر علاوه بر کمک به رونق اقتصادی کشور، عده‌ای نیز از کوشش آن‌ها روزی حلال کسب می‌کنند. آنان کارآفرینانی هستند که کمر همت بسته‌اند تا واسطه روزی برخی دیگر باشند.

معصومه رخشی، همسر شهید محمدعلی ناصری، در گفت‌وگو با ایکنا، با اشاره به اینکه موفقیت‌های خود را مدیون همسر شهیدش است، اظهار کرد: محمدعلی ناصری، متولد پنجم خرداد 1334 از شهدای سازمان بهزیستی اسفراین بود که در26 تیر 1365 در جاده میامی شاهرود به شهادت رسید.

وی در ادامه گفته‌هاي خود در خصوص ازدواجش با شهيد، عنوان كرد: تقریبا 18 سالم بود که با محمدعلی در سال 59 ازدواج کردم، ثمره اين ازدواج پنج ساله، یک دختر و یک پسر به نام‌های ندا و علی اکبر است.

شهيد ناصری؛ كارمند، كشاورز و دامداری نمونه

رخشی ابراز کرد: شهید ناصري، رئیس سازمان بهزیستی شهرستان اسفراین بود، در عین حال کشاورز و دامداري نمونه و آدم زحمتکشی بود، با هم هکتارها زمین را درخت می‌کاشتیم و یا دامداری می‌کردیم.

اين همسر شهيد در خصوص ويژگي‌هاي شهيد ناصري، بيان كرد: محمدعلي ساده و مخلص بود، در همان پنج سالی که با هم عاشقانه زندگی کردیم، پا به پای هم هکتارها زمین را درخت سیب، گلابی و گیلاس کاشتیم، گوسفندان را به بیابان می‌بردیم و کارهای کشاورزی را با هم انجام می‌دادیم.

ارادت خاص شهید به حضرت علی(ع)

وی با تأکید بر اینکه شهید ارادت خاصی به حضرت علی(ع) داشت، بیان کرد: به دليل عشق به حضرت، تقریبا نهج‌البلاغه را حفظ كرده بود و خواندن نماز و نهج‌البلاغه بهترین سرگرمی شهيد محسوب مي‌شد.

رخشی در ادامه گفته‎هاي خود اظهار كرد: محمدعلي عاشق كمك كردن به بچه‌هاي بی‌سرپرست و بد سرپرست بود، به همین دلیل نانوایی ساخت تا عوايد آن صرف اين بچه‌ها شود.

این همسر شهید با اشاره به اینکه زمان ازدواج با شهید دیپلم داشته است، افزود: بعد از گذشته 9ماه از ازدواجمان، شروع به ادامه تحصیل کردم و توانستم فوق دیپلم خود را در رشته پرستاری بگیرم.

وی در ادامه گفته‌هاي خود با تأكيد بر اينكه محمدعلي عقیده‌ خاصی به امام داشت، اظهار كرد: شهيد، معتقد بود باید از وطن دفاع کنیم وگرنه دشمن با ورود به خاكمان همه چیز را نابود خواهد كرد.

علاقه خاص شهید به جبهه

رخشی با اشاره به اینکه شهید ناصري هر ساله در هفته بهزیستی به جبهه می‌رفت، عنوان کرد: محمدعلي علاقه خاصی به آنجا داشت و همیشه از حال و هوای جنگ می‌گفت.

این همسر شهید با بيان اينكه شهيد از طريق بهزيستي پنج بار به جبهه اعزام شد، افزود: هميشه از مشهد به جبهه اعزام مي‌شد و بار آخر حس عجيبي داشت، لذا صبح به همراه برادرم به مشهد آمدیم تا هم شهید را راهی جبهه کنیم و هم به مراسم عروسی یکی از دوستانم برویم، محمدعلی سوار اتوبوس شد و من و برادرم برای عروسی به خانه دوستمان رفتیم، هنوز ظهور نشده بود که مادرم زنگ زد و گفت: اتوبوس شهيد و همكارانش در راه جبهه تصادف كرده است.

رخشی، نحوه به شهادت رسيدن شهيد را اينگونه بيان كرد: راننده اتوبوسی که محمدعلی و بقیه همکارانش را به جبهه می‌برد، راننده بیابان و جاده نبود، بلکه راننده اتوبوس‌های شرکت واحد بود که هیچ آشنایی با جاده نداشت، لذا در حین رانندگی خوابش می‌برد و اتوبوس با کامیونی در جاده میامی به شاهرود تصادف می‌کند و از میان 36 مدیر بهزیستی خراسان، شش نفر شهید و بقیه جانباز می‌شوند.

این همسر شهید ادامه داد: با شنيدن خبر تصادف محمدعلی، اصلا نفهمیدم چطور خود را به بیمارستان امدادی رساندم، خانه دوستمان که عروسی دعوت بودیم چهارراه لشکر بود، از‌آنجا تا بیمارستان امدادی پای برهنه فقط می‌دویدم.

وی با اشاره به اینکه آن زمان دوره کارآموزی پرستاری را در بیمارستان امدادی می‌گذراندم، اظهار كرد: از این جهت بیمارستان امدادی را خوب می‌شناختم، تک تک مریض‌ها و بخش‌ها را گشتم ولی از محمدعلی خبری نبود، به مادرم زنگ زدم و گفتم که خبری از همسرم در بیمارستان امدادی نیست، مادرم گفت: حتما زخمی شده‌ و به بیمارستان اسفراین منتقل شده‌اند.

این همسر شهید گفت: دوباره سوار اتوبوس شدیم تا به اسفراین برگردیم، در همین حین آمبولانسی از کنار اتوبوس رد شد، متوجه شدم که این اتوبوس حامل زخمی‌های همان تصادف در جاده میامی شاهرورد است، دائما در اتوبوس دعا می‌کردم که آنها فقط زخمی شده‌ و اتفاق خاصی برایشان نیفتاده باشد، هنگامی که به اسفراین برگشتیم متوجه شهادت محمدعلی شدم.

خبر شهادت محمدعلی بی‌رمقم كرده بود

وی با بیان اینکه خبر شهادت محمدعلی بی‌رمقم كرده بود، ابراز کرد: برای من به عنوان يك زن 24 ساله با دو بچه كوچك لحظات سختی بود، همه این مسائل را در ذهنم مرور می‌کردم و بیشتر به عمق فاجعه پی می‌بردم.

رخشی با اشاره به اینکه بعد از شهادت محمدعلی بنیاد شهید از من حمايت نكرد، گفت: با هر سختی بود، سال‌ها را سپری کردم و توانستم به تنهایی هم جای پدر و هم مادر را برای فرزندانمان پر کنم، خوشحالم كه فرزندانم به مدارج بالاي تحصيلي رسيده‌اند.

وی ابراز کرد: بنیاد شهید خانواده من است، آیا یک خانواده با فرزند خود اینطور رفتار می‌کند، آیا در قبال فرزند خود هيچ حمايت مالی، روحی و عاطفی ندارد، آنان با من که فرزندشان بودم خوب رفتار نکردند.

رخشي در ادامه گفته‌های خود به بیان خاطره‌ای از شهید ناصري پرداخت و ابراز کرد: بهترین خاطره‎ی من مربوط به زمانی می‌شود که دخترم ندا چهار ماهه بود و با محمدعلی در زمینمان نهال می‌کاشتیم.

این همه انگیزه و توان را مديون همسر شهیدم هستم

این همسر شهید ادامه داد: هزاران بار خدا را شاكرم، به خاطر توان و انرژی که به من داد تا زندگی خود را از صفر به این جا برسانم، این همه انگیزه و توان را مديون همسر شهیدم هستم.

اين بانوی كارآفرين با اشاره به اینکه كارم را از سال 81 با 500 بوقلمون شروع کردم، گفت: زمانی‌که در مشهد هیچ‌کس پرورش بوقلمون نداشت، من تنها كسی بودم که توانستم تحریم‌ها را بشکنم و با وارد کردن مولد بوقلمون، در این زمینه به کشور کمک کنم.

وي با بيان اينكه سال‌های زيادي را تنها کار کردم، افزود: در همان سال‌های ابتدایی سالنی را در پشت آرامگاه فردوسی اجاره کرده و به خاطر اینکه تنها بودم، سختی‌های بسیاری را متحمل شدم.

رخشی، با اشاره به سختی‌های پرورش بوقلمون، عنوان كرد: در سال‌های ابتدایی شروع کارم، تنها یک کارگر افغانی کمک حالم بود که او هم شب‌ها به خانه‌ خود برمی‌گشت و من تنها در سالن می‌ماندم؛ ولی همین سختی‌ها باعث به وجود آمدن لحظات شیرین امروزم شد، من اعتقاد دارم خواستن توانستن است و ما می‌توانیم.

وی با بيان اینکه در حال حاضر در شرکت بوقلمون مادر پردیس طوس، 550 هزار جوجه بوقلمون را پرورش می‌دهد، بيان كرد: در سال 85 با وامی که از بانک ملی گرفتم، توانستم سوله‌ای بزرگتر در جاده سد کارده اجاره کنم.

اين بانوي كارآفرين در ادامه گفته‌هاي خود با اشاره به اينكه حدودا 17 نفر به صورت مستقیم و 50 نفر به طور غیرمستقیم زیر نظر مجموعه‌ من کار می‌کنند، عنوان كرد: از دولت و ارگان‌ها می‌خواهم از من حمایت کنند، تا در این حوزه بتوانم به کشورم کمک کنم، آیا نمی‌توانستم این حجم از دارایی‌ام را در بانک بگذارم و ماهیانه سود آن را بگیرم، ولی سختی‌هاي این کار را پذیرفتم چراکه می‌خواستم کشورم در این حوزه به حداقل خودکفایی برسد، معتقد هستم که مقدار اندكی از پس‌انداز زندگی را بايد وارد چرخه توليد كرد.

اين همسر شهيد در پايان با تأکید بر اینکه نباید با هر سختی و ناملایمتی کار را رها کرد، افزود: اگر هدفی برای خود تعیین کنیم و تمام سعی و تلاش خود را برای رسیدن به آن نیز انجام دهیم، شاهد ثمره خوب آن در آینده هستیم، از زمانی که پرورش بوقلمون را شروع کردم، هدف من وارد کردن مولد بوقلمون به کشور بود که با همت و پشتکار توانستم به این هدف برسم.

captcha