آیت‌الله هاشمی، دین‌شناس، سیاست‌مدار و تاریخ‌ساز بود
کد خبر: 3680372
تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۲

آیت‌الله هاشمی، دین‌شناس، سیاست‌مدار و تاریخ‌ساز بود

گروه سیاست و اقتصاد: معاون دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با بیان اینکه مرحوم آیت‌الله هاشمی تاریخ‌دان، تاریخ‌‌نگار و تاریخ‌ساز بود، اظهار کرد: سه‌گانه دیگری که درباره ایشان می‌توان مطرح کرد، این است که مرحوم آیت‌الله هاشمی شخصیتی دیندار، دین‌شناس و سیاست‌مداری بزرگ بود.

علیرضا یوسفی، معاون دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، با اشاره به اولین سالگرد درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی اظهار کرد: در مقوله دیندار بودن ایشان، می‌توان به انتخاب طلبگی و در این کسوت ماندن، انس و الفت با قرآن و طمأنینه‌ای که در سایه قرآن پیدا کرده بود و می‌توانست در زندان و آن هم در شرایط خوف از مرگ و اعدام، تفسیر قرآن بنویسد، اشاره کرد.
وی با بیان اینکه دیگر شاخص دینداری آیت‌الله هاشمی، معادباوری بود، افزود: معادباوری به انسان جرأت می‌بخشد و موجب می‌شود تا وی در رفتار و اعمال اجتماعی خود، جانب احتیاط و پاسخگویی را حفظ کند و از همین منظر می‌توان فهمید که به چه کسانی باید اعتماد کرد و نیز به چه کسانی اعتماد نکرد.
یوسفی با بیان اینکه شجاعت، احتیاط و اعتدال در رفتار از جمله خصوصیت‌های بارز در شخصیت مرحوم هاشمی بود، گفت: فهم مرحوم هاشمی از اسلام و دینداری، فهم جدیدی بود و من هیچ‌گاه در رفتار و صحبت‌های وی، عنصر تقلید را ندیده‌ام.
وی ادامه داد: در ابتدای انقلاب، جامعه به شدت تحت تأثیر ادبیات و جهت‌گیری‌های دکتر شریعتی بود و حتی در میان بسیاری از افراد انقلابی، شاید بتوان گفت که ابوذر بیشتر از خود پیامبر(ص) قدر و منزلت داشت، اما من یک سخنرانی، یک خطبه و یا یک نثر از مرحوم هاشمی ندیدم که ایشان در بیان گفته‌های خود، فلان مطلب را از فلان شخص تقلید کرده باشد. مرحوم هاشمی ‌هیچ‎‌گاه چهره خطبا را به خود نمی‌گرفت و در نوشتن و تحلیل کردن مسائل، به کسی شباهت نداشت.
این فعال سیاسی بیان کرد: مرحوم هاشمی اگر در حوزه اجتماعی ورود پیدا نمی‌کرد و در حوزه می‌ماند، یک مجتهد نوآور و اصولی بزرگ می‌شد، ولی ایشان مسیر خود را از همان ابتدا انتخاب کرده بود.
یوسفی با بیان اینکه مرحوم هاشمی یک سیاست‌مدار بزرگ بود، ادامه داد: سیاست‌مدار بزرگ کسی است که در مسیر انتخاب یک ملت، جهت ایجاد کرده و حرکت جامعه را هدایت کند.
وی تصریح کرد: مرحوم هاشمی با وجود اینکه با تمام جریان‌های روشنفکری قبل از انقلاب آشنا بود، اما یک انتخاب سیاسی بزرگ انجام داد و آن اینکه به درستی فهمیده بود، راه تغییر در ایران از مسیر امام می‌گذرد، برهمین اساس از همان ابتدا در کنار امام(ره) قرار گرفته و به نحوی با ایشان مواجه می‌شود که کاملا مورد اعتماد امام قرار می‌گیرد، به‌‌‌طوری که می‌بینیم در اولین شب پیروزی انقلاب، آقای هاشمی پشت تلویزیون حاضر شده و یا بعد از آن، حکم نخست‌وزیری مهندس بازرگان را  نیز مرحوم هاشمی قرائت می‌کند.
معاون دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با بیان اینکه نقش برجسته دیگر آقای هاشمی، تثبیت حاکمیت بود، اظهار کرد: اگر این اتفاق نمی‌افتاد، آشوب و چند پارگی، شرایط داخلی و تحمیل جنگ، شرایط خارجی تجزیه کشور را فراهم می‌کرد. به هر حال حاکمیت باید یکپارچه می‌شد و در این یکپارچگی و استقرار نظام جمهوری اسلامی برای دفاع از تمامیت ارضی کشور، آقای هاشمی نقش بارزی ایفا کرد. بعد از یکپارچه‌سازی حاکمیت بود که شکست حصر آبادان، انهدام بخشی از ارتش عراق در عملیات فتح‌المبین و به ذلت افتادن دشمن در خرمشهر و بازپس‌گیری خاک کشور اتفاق افتاد.
وی با اشاره به نقش آقای هاشمی در سوق دادن جنگ به سمت صلح، افزود: ایشان به دنبال این بود که کشور با یک پیروزی مناسب، در موقعیت برتر قرار گرفته و صلح را بپذیرد که البته کار آسانی نبود، آن هم در شرایطی که افراد انقلابی آماده شهادت بودند و من فکر می‌کنم یکی از کسانی که برای تحقق صلح و پذیرش قطعنامه نقش‌آفرینی ویژه‌ای داشت، آقای هاشمی بود. ایشان حتی به حضرت امام پیشنهاد دادند که مرا مقصر جنگ جلوه داده و مجازات کنید، اما از این حالت فرسایشی جنگ خارج شویم.
یوسفی بیان کرد: آقای هاشمی بعد از جنگ به دنبال توسعه و سازندگی کشور بود و البته این تصمیمی نبود که در آن زمان اتخاذ کرده باشد، بلکه تصمیم ایشان مبنی بر توسعه و سازندگی را می‌توان در کتاب امیرکبیر ایشان ملاحظه کرد. یک فرد حوزوی کتابی در مورد امیرکبیر تألیف می‌کند، یعنی همان شخصیتی که طی سه سال توانست اقدامات مفیدی انجام دهد و ایده‌های بزرگی برای جهش ایران داشت. در عین حال آقای هاشمی کسی نبود که گوشه شهر قم نشسته باشد و وقایع را رصد کند، بلکه اگر جلد اول خاطرات ایشان را مطالعه کنید، می‌بینید که اروپا را به طور کامل گشته و با زیرساخت‌های توسعه در آنجا آشنا شده است و به گفته خودش دو ماه تمام با اتومبیل از ایالت‌های آمریکا بازدید کرده و همینطور از ژاپن که مظهر توسعه در آسیا محسوب می‌شود و همه اینها قبل از انقلاب اتفاق افتاده بود.
وی ادامه داد: ایشان مظاهر توسعه را می‌شناخت و در عین حال به شخصیتی در تاریخ ایران دلبسته بود که به رهایی از ارتجاع شاهنشاهی و نابودی فقر و نداری در سایه توسعه باور داشت و می‌بینیم که در دولت‌های اول و دوم سازندگی با کمترین قرضه خارجی، زیرساخت‌های توسعه کشور، نوسازی صنعتی، ساخت جاده، ایجاد سد و تمام مسائلی که ماشین توسعه می‌تواند در آنها به حرکت درآید، به سرعت پیش رفت و امید اجتماعی و شور و شوق پیشرفت در کشور ایجاد شد.
این فعال سیاسی با تأکید بر اینکه حرکت به سمت توسعه کار ساده‌ای نبود، گفت: بسیاری از گروه‌ها در جامعه حرکت به سمت توسعه و بهتر زیستن را نمی‌پذیرفتند. هنوز هم وقتی از بسیاری از ارزش‌ها صحبت می‌شود، برخی می‌گویند فلانی روی گلیم می‌نشیند و روی حصیر می‌خوابد و اینها ارزش‌های غالب جامعه ماست و هنوز نیز این نوع ترویج از اسلام وجود دارد.
وی خاطر نشان کرد: یکی از انتخاب‌های بزرگ آقای هاشمی، قرار گرفتن در کنار امام بود و به اعتقاد من، مرحوم هاشمی شخصیت کاریزماتیکی که بتواند مریدانی را اطراف خودش جمع کند، نداشت و علتش این بود که در سخنرانی‌های خود مایل به طرح مسائل شعارگونه و دریافت سوت و کف از شنوندگان نبود، به جز خطبه‌هایی که در زمان جنگ ایراد کرد و نشان داد توانایی تهییج و تحریک احساسات را دارد، ولی در واقع بنای این کار را نداشت. صحبت‌های ایشان حاکی از دعوت به عقلانیت، تدبیر و اعتدال به عنوان یک روش عقلانی بود و دیگر اینکه موقع انتقاد کردن نیز، امید را به جامعه پمپاژ می‌کرد.
معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با بیان اینکه یکی از گروه‌های جفاکار نسبت به آقای هاشمی، روشنفکران بودند، گفت: روشنفکر ایرانی قبل از انقلاب هوادار سیاه‌نمایی و البته چپ‌زده بود و هنوز نیز وجه غالب روشنفکری جامعه، سیاه‌نمایی و داشتن علقه چپ‌زدگی است، ولو اینکه خود به آن شکل زندگی نکنند و روشنفکری ما بیشتر وجه سلبی دارد تا ایجابی. ضمنا کسانی که با آقای هاشمی کار می‌کردند، به معنای واقعی تکنوکرات بودند، یعنی کسانی که می‌توانستند نظام اجتماعی را حفظ کرده و قواعد حکومت‌داری را تنظیم و تثبیت کنند. تکنوکرات‌ها بی‌جهت اطراف ایشان جمع نشده بودند، بلکه ایشان معتقد بود برای ساختارسازی به این افراد نیاز داریم، وگرنه روشنفکری که بخواهد شعار دهد، سلبی فکر کرده و سیاه‌نمایی کند، طبعا نمی‌تواند چنین نقشی را ایفا کند.
وی افزود: در سال 84، مرحوم هاشمی احساس کرد که برای پیروزی طرح توسعه، باید یک بار دیگر به صحنه بیاید. طیف روشنفکران و بیشتر، آنهایی که مذهبی بوده و برخی از آنها نیز وجه اصلاح‌طلبی برای خود قائل بودند، ایشان را آماج حملات قرار دادند و حتی حاضر نشدند از آقای هاشمی به عنوان کاندیدا حمایت کنند. پیروزی احمدی‌نژاد در انتخابات84، بیش از آنکه مرهون توانایی‌های وی یا ناشی از تدبیر جناح راست باشد، نتیجه بی‌کفایتی‌ها و اشتباهات جامعه روشنفکری بود که نمی‌توانست تکلیف خود را با عقلانیت و توسعه روشن کند، لذا در مقابل ایشان ایستاد و بعدا همین شعارهای روشنفکری که در عالی‌جناب سرخپوش و خاکستری تجلی پیدا کرده بود، بر زبان احمدی‌نژاد و دوستانش جاری شد. در واقع آقای هاشمی خیلی مورد ظلم قرار گرفت.
یوسفی تصریح کرد: هاشمی نقش‌آفرینی بزرگی در جریان انقلاب و در کنار امام و وفادار ماندن به ایشان، در تثبیت نظام جمهوری اسلامی، در پیروزی‌هایی که غرور ملی را دوباره برگرداند، در پایان یافتن جنگ، متقاعدسازی جامعه برای حرکت به سمت توسعه و ایجاد زیرساخت‌های توسعه و تحمل مرارت‌های آن ایفا کرد. بسیاری از افراد هستند که وارد عرصه سیاسی شده و سال‌ها فعالیت می‌کنند، اما نقش‌آفرینی ندارند و نمی‌توانند به جامعه جهتگیری ارائه دهند.
وی با بیان اینکه هاشمی قبل از انقلاب با فضای روشنفکری و لائیسیته مواجه بود، گفت: ایشان هیچ‌گاه در اخلاق، گفتار و بینش از این فضا متأثر نشد و آنچه ما در دیدارهای خصوصی از ایشان می‌شنیدیم، نگاه اجتهادی و اصولی و درک غیر مقلدانه از اسلام بود. اجتهادات ایشان می‌توانست در بسیاری از زمینه‌ها راهگشا باشد.
معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان خاطر نشان کرد: به نظر من در سده اخیر سیاستمداری که این اندازه در ساحت سیاسی ایران تأثیرگذار باشد، وجود نداشته است و جامعه فقدان ایشان را بیشتر احساس می‌کند.
وی با اشاره به مدل‌های گوناگون توسعه گفت: یکی از مدل‌های بزرگ توسعه مبتنی بر اقتدار است، مثل مدل توسعه ژاپن و آلمان. مدل توسعه‌ای که مرحوم هاشمی به آن باور داشت، بیرون آمدن جامعه از فقر و یافتن ابزارهای توانایی اقتصادی بود و وقتی به ایشان گفته می‌شد که در نتیجه این توسعه، یک‌سری شکاف‌های اجتماعی به وجود آمده است، معتقد بود که باید تا قله رفت و سپس برگشت و چاله‌های ایجاد شده را پر کرد، این چاله‌ها را بعدا نیز می‌توان پر کرد، اما برای رسیدن به یک جامعه توسعه‌یافته اقتصادی، داشتن زیرساخت‌های بزرگ صنعتی و فهم چگونگی مبادله با دنیا، مواردی است که اگر فرصتش را از دست بدهیم، دیگر فرصت آن را به دست نمی‌آوریم.
یوسفی اضافه کرد: در نظر ایشان، توسعه اقتصادی نسبت به سایر جنبه‌های توسعه ارجحیت داشت، چون معتقد بود در منطقه از سایر کشورها عقب می‌مانیم و فرصت توسعه اقتصادی را از دست می‌دهیم و اگر ایران درآمد نفتی نداشته باشد، اتکایی برای زندگی ندارد. البته زمانی که اقدامی صورت می‌گیرد، بعدا که به آن می‌نگریم، می‌بینیم به بعضی از مسائل توجه نشده و ممکن است انتقاداتی وارد باشد.

captcha