معصومه ریعان، عضو هیئت علمی گروه الهیات دانشگاه بوعلی همدان در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) بیان کرد: حدیث از دیدگاه محققان مسلمان و خاورشناسان متفاوت است و هر کدام در بررسی روایات روشهای متفاوتی را دارند، قاعده عالمان مسلمان این است که روایات را به فرض در فهم اخلاق و شریعت و ... به کار میبرند اما روششناسی مستشرقان مبتنی بر یک نگاه کلینگر است و آنها به دنبال تاریخ پیدایش روایات هستند و اصولا چیزی که به دنبال آن هستند، اعتبارسنجیشان را از بیرون مطالعات موجود به دست میآورند نه از درون؛ لذا اصالت تاریخی روایات به لحاظ تاریخی مهم میشود، مثلا میزان صحت روایات را از روی تحولات و تطورات تاریخی میسنجند.
وی در ادامه افزود: خاورشناسان اصولا با حجیت روایت کاری ندارند و به دنبال این نیستند تا اعتبار روایات را برای به کار گیری در فقه و اخلاق استفاده کنند، اینها نظرشان این است که به شواهد درونی متن، کمترین توجه را دارند و به شواهد بیرونی متن توجه بیشتری دارند و نهایتا این که، به دنبال این هستند که تعیین تقریبی زمان، مکان، پدید آوردنده و سیر تغییرات روایات را در بستر یک تاریخ تخمین بزنند.
ریعان بیان کرد: حدیث پژوهان غرب به دنبال این هستند که روایات را از زاویه تاریخی نگاه کنند، در این نگاه هم روایات جعلی نیز در بر گرفته میشود و روایات برای آنها مصداق تعیین تاریخ هستند گرچه که جعلی هم باشند و از روی همان روایت جعلی هم میتوانند اطلاعات تاریخی پیدا کنند که نظام زمان و مکان را در روایت تعیین کنند.
عضو هیئت علمی گروه الهیات دانشگاه بوعلی تصریح کرد: بحث دیگری در این جا داریم و آن این که محققان مسلمان خودشان دو گروه هستند، یک گروه از درون متن دنبال مقولات فقهی و اعتقادی و تفسیری و حتی اخلاقی هستند و گروه دوم با تغییر روش شناسی به دنبال این هستند که ببینند، آیا اساس چنین روایتی در آن زمان میتواند وجود داشته باشد یا نه و این گروه نوع روش شناسی خودشان را بر مبنای تاریخ گذاری گذاشتهاند، یعنی با نگاه بیرونی، البته نه با آن هدفی که یک خاورشناس روایت را تعقیب میکند، بلکه هدفی که خود محقق مسلمان لازم دارد، اما با روش آنها انجام میدهد. این شیوه به حوزه حدیث شناسی مسلمانان راه یافته و ما عملا از آن روش میتوانیم در جهت اهداف خودمان استفاده کنیم.
ریعان در ادامه با اشاره به جزئیات روش تاریخگذاری روایات توسط مستشرقان بیان کرد: تاریخ گذاری تکنیکی از علم زمین شناسی و باستان شناسی است که وارد حوزه علوم انسانی شده، یعنی آنها سال دقیق مربوط به فسیلها را در این علم مشخص میکردند و در آنجا تعیین قدمت میکردند که شیئی که پیدا شده، موضوع پیدا شدنش و در طی زمان فراز و نشیبهایی که قبلا داشته به چه ترتیب است، از همین نشانه برای تاریخگذاری روایات هم استفاده میشود.
وی در ادامه افزود:، اما این علم در ابتدا در حوزه مطالعات کتب مقدس استفاده شده و آنها از این روش برای فهم متن عهد عتیق و حتی اوستا و ... استفاده کردند تا بتوانند تعیین کنند که آیا چنین چیزی میتوانسته وجود داشته باشد یا خیر.
ریعان گفت: به همین ترتیب خاورشناسانی که در حوزه مطالعات علوم اسلامی وارد شدند، از همین روش برای تعیین تاریخ قرآن و هم تاریخ روایت استفاده کردند، اما در تاریخ روایت دست بازتری برای این کار وجود دارد، موتسکی جزء خاورشناسان خوش بینی است که مطالعات اسلامی را با این روش انجام میدهد و آن را به چهار دسته تقسیم میکند که عبارت از تاریخ گذرای بر مبنای متن، بر مبنای اولین جوامعی که روایات در آن ظاهر شده، بر اساس سند و بر مبنای روش متن و سند است، که ایشان در قسم چهارم بیشترین دیدگاه را داشتهاند و از آن بیشتر استفاده کردند.
وی در ادامه بیان کرد: نخستین گامها در این زمینه نیز به دست افرادی مانند گلدزیهر بوده که آنها از این روششناسی به ویژه از تحلیل متن استفادههای زیادی کردهاند و روش او مبنایی شده برای بقیه مستشرقان که مبتنی بر آن زاویه، یا با تکامل دیدگاه گلدزیهر و یا با نقد دیدگاه او وارد عرصه شدهاند.
استادیار گروه الهیات دانشگاه بوعلی تصریح کرد: در تاریخ گذاری اسناد، دو رهیافت مورد نظر است، یکی تعیین تاریخ حدیث خاص یا یک مجموعهای از احادیث با مضمون واحد بر مبنای تفاوت سندشان، یکی هم تعیین خاستگاه روایاتی که بنا بر اسنادشان از راوی نشأت گرفتهاند، اینها برای پیدا کردن چنین موقعیتی، اینطور عمل میکنند که سلسله اسناد روایات را بیرون میآوردند و به شکل بصری ترسیم میکنند که راوی اول و دوم تا راوی هفتم و هشتم که به یک جامع حدیثی منتهی میشود چه کسانی هستند که جوامع مختلف ممکن است آن روایت را نقل کرده باشند.
وی در ادامه افزود: ممکن است بخاری و ... روایت را آورده باشند، لذا همه این اسناد بیرون کشیده میشود و روی کاغذ نشان داده میشود که این اسناد از یک جایی مثلا از پیامبر (ص) تا مثلا نفر پنجم خط واحدی است که میگوییم طریق منفرد است و بعد به شخصی میرسد که طرق منشعب میشود که به او حلقه مشترک میگویند، در اینجا شاخت و ینبل معتقدند که این فرد جاعل حدیث است، ینبل معتقد بود که این فرد هم جاعل حدیث است و هم میتواند کسی باشد که ما را به سمت جاعل حدیث هدایت کند.
ریعان بیان کرد: موتسکی میگوید حلقه مشترک به معنای جاعل نیست، بلکه به معنای گوینده روشمند حدیث است یعنی کسی که تعدادی از شاگردان را جمع کرده و روایت را به آنها منتقل کرده است، به این ترتیب وی معتقد است که حلقه مشترک و تعیین آن میتواند روشی باشد که در مدارس قدیمی حدیث اعمال میشده و جاعل نیست، بلکه به معنای روشمند کردن سیر حرکت حدیث به سمت نسلهای بعدی است.
وی در ادامه و در پاسخ به این سؤال که کارکرد حلقه مشترک چه چیزی است تصریح کرد: بنده با توجه به این که این روش را تکامل دادهام، از روش خودم پیروی میکنم، یعنی تا جایی با روش آنها عمل میکنیم و از جایی دیگر با روش خودمان کار را بررسی میکنیم، تا جایی که حلقه مشترک را پیدا کنیم و بعد ملاحظه کنیم که چه کسانی این روایت را به گروههای بعدی منتقل کرد هاند، روش بنده تا این جا از روش موتسکی تبعیت میکند، اما از این جا به بعد سراغ روشهای خودمان میآیم.
ریعان گفت: یعنی با شناخت رجالی هر یک از این افراد، تعیین میکنیم رجال حدیث موثق یا ممدوح و ... بودهاند یا خیر، همان روشهایی که علمای مسلمان در رجال به کار میبرند اعمال میکنیم، بسیاری از این حلقههای مشترک موثق هستند، این روش هم در روایات شیعی جواب داده، اما در اهل سنت چ، ن. سلسله اسناد گسترده`تر است و روایت پخش می`شود کارکرد بیشتری داشته است.
وی در ادامه افزود: در شیعه اینطور نیست و یک حلقه مشترک ممکن است به دو نفر برسد یا گاهی هم ممکن است ائمه باشند، اما در روایات اهل سنت با یک سلسله روایت منفرد مواجه هستیم تا نفر چهارم یا پنجم و از آنجا به بعد است که به حلقه مشترک میرسیم که گاهی هم حلقه مشترک فرعی و معکوس پیدا میکند، در هر حال از حلقه اصلی به بالا و پایین این بررسی رجالی را انجام میدهیم و گاهی نشان میدهد که این حلقه منفرد که به حلقه مشترک میرسد نمیتواند ارتباط داشته باشند و اتصالات حدیثی آنها مفقود است و نشان میدهد که افراد زیر حلقه مشترک و بعد از آن باید مورد بررسی رجالی قرار گیرند، اما لازم نیست که به جامع حدیثی برسد، یعنی بین حلقه مشترک اصلی و فرعی زمان روایت را میتواند نشان دهد.
ریعان در پاسخ به این سؤال که نقش تعیین حلقه مشترک در روایات چیست بیان کرد: به روش سنتی این افراد مرکزی در اسناد روایات را نمیتوانیم بشناسیم و یک سره، همه افراد را باید بررسی کینم و با تعیین حلقه مشترک میتوان تشخیص داد که این حلقه اصالت دارد یا خیر، گاهی این حلقهها کاذب هستند و کسی او را حلقه مشترک کرده است، به ویژه در نقد حدیث باید افراد را به این ترتیب شناسایی کنیم که آیا این افراد میتوانستند راوی باشند یا نه، گاهی آن نفرات بالا برای اعتبار بخشی روایت خودشان این را به دو نفر قبل از خودشان سند زدهاند در حالی که آن دو نفر اصلا با یکدیگر ملاقاتی نداشتهاند.
وی بیان کرد: در یکی از روایاتی که به صورت مصداقی میتوانم بگوییم این است که روایتی در مورد حضرت زهرا (س) داریم که «فاطمة بضعه منی»، که در سه روایت پیدا میشود، متن جمله کوتاهی است، اما پس و پیش دارد، در یکی از روایات داریم که این روایت مربوط به فضیلت حضرت زهرا (س) به واسطه ۹ طریق در یازده منبع روایی نقل شده است که پیامبر (ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است.
ریعان در ادامه افزود: این روایت در کار بنده سندشناسی شد و معلوم شد که فردی به نام مسور بن مخرمه حلقه مشترک است که خودش بلا واسطه از رسول خدا (س) روایت را نقل میکند، ولی زمانی که داشته این حدیث را میشنیده میگوید که ۹ ساله بوده، اما نزدیکترین راوی ما به پیامبر (ص) است و سه نفر از او نقل میکنند که عبارت از ام بکر بنت مسور، عبدالله بن عبیدالله بن ابی ملیکه و امام سجاد (ع) هستند، بعد از طریق امام سجاد (ع) این روایت به نسایی رسیده و از طریق عبدالله هم به نسایی، طبرانی، بخاری، بیهقی، مسلم و ابن ابی شیبه رسیده است، از طریق ام بکر بنت مسور هم به ضحاک، عمر بن شهاب و ابونعیم رسیده و در واقع ما ۱۱ منبع روایی داریم.
وی بیان کرد: روایت را به این ترتیب میپذیریم و در شرایط آن مشکلی نیست و روات ما نیز ثقه و ممدوح هستند و در شرایطی حتی به ابن شهاب زهری رسیده است، وی دو دوره زندگی دارد یک دوره زمانی که با خاندان رسول خدا (ص) خوب بوده و یک دوره هم به سمت معاویه گرایش پیدا میکند و این روایت را زمانی نقل کرده که در دوران اول زندگی میکرده است.
عضو هیئت علمی گروه الهیات دانشگاه بوعلی تصریح کرد: طبق همین متن دو روایت دیگر وجود دارد که عبارت «فاطمه بضعة منی» در آن است، یکی از آن روایات این است که بهترین زنان آنهایی هستند که مردی آنها را نبیند و آنها هم مردان را نبینند، انتهای روایت هم پیامبر (ص) میفرماید «فاطمه بضعه منی»، این روایت اساسا سند معتبر ندارد و سند به شدت با مشکل مواجه است. در واقع دو سند منفرد وجود دارد، یکی از رسول خدا (ص) از انس، از حسن، از یونس، از دارقطنی و ابونعیم و یک سند دوم از فاطمه به علی تا فردی به نام قیس بن ربیع که به ابی قصان و یحیی همانی میرسد و ابی قصان آن را به بزاز و یحیی نیز آن را به ابونعیم رسانده است.
وی در ادامه افزود: در واقع وقتی این سند را بررسی میکنیم میفهمیم قیس بن ربیع حلقه مشترک است و او نیز بسیار ضعیف است و این روایات را فقط از طریق او داریم و از آن طرف در یک سرزمین دیگری این روایت رفته و در آنجا تبدیل به روایت جدیدی شده که آن سند را دارقطنی ضبط کرده است.
ریعان گفت: مشخص میشود که یک روایت ضعیف به جهت اسناد و حلقه مشترک است و این تحلیل سندی است و نشان میدهد اساسا این روایات از طریق ضعفا منتقل شدهاند و مورد اقبال جامعان هم قرار نگرفته است، در واقع حلقه مشترک این را به ما نشان میدهد در حالی که قبل از این روایت «فاطمه بضعه منی» را از پیامبر (ص) تا حلقه مشترک داشتیم و در این سند فردی که در سند قبل باشد وجود ندارد.
وی در ادامه افزود: روایت «فاطمه بضعه منی» به دلیل این که روایتی است که شیعه هم نسبت به آن وام دار است و از آن استفاده میکند، اینطور است که در سه جا آمده، روایت اول در مورد فضیلت بود، روایت دوم جعلی بود که قیس آن را جعل کرده و روایت سوم که در هفده منبع اهل سنت وارد شده و بزرگترین سند را دارد و اغلب جامعان حدیث نیز آن را ثبت کردهاند، این روایت هم بخش «فاطمه بضعه منی» را دارد، ولی بخاری و طبرانی که بیشتر از همه نقل کردهاند اینطور میگویند که پیامبر (ص) به خانه حضرت فاطمه (س) آمده و حضرت علی (ع) را پیدا نکرد، رسول خدا قرمود: علی (ع) کجا است، حضرت زهرا (س) در پاسخ فرمود: بین من و او حرفی شده و بیرون رفته است.
ریعان با اشاره به ادامه روایت گفت: رسول خدا (ص) پی امام علی (ع) فرستاد و دید حضرت (ع) در مسجد خوابیده است، حضرت علی (ع) در این زمان فرمودند که دختر ابوجهل را خواستگاری کرده و حضرت زهرا (س) با آن مخالفت نموده است، پیامبر (ص) نیز در این میان فرمود: کسی حق ندارد دختر من را ناراحت کند، چون او پاره تن من است، این روایت بسیار متشتت ذکر شده، یعنی از کوتاهترین سند تا بلندترین آن که بسیار طولانی است «فاطمه بضعه منی» در آن وجود دارد.
وی در ادامه افزود: به لحاظ سندی وقتی بررسی میکنیم از همان مسور نشئت گرفته، اما خود سند که بیشتر شکافته میشود، میبینم که این سند از مسور نمیتواند باشد، به این دلیل که ابن شهاب که در یک خطی بود با فاصله بین مسور و خودش از علی بن الحسین (ع) گونه دیگری این روایت را گفنه بود و فقط نسایی نقل کرده است، در حالی که در طریق ابن شهاب اصلا نسایی وجود ندارد و به گونهای نقل میکند که جامعان حدیث دیگری آن را نقل کرده اند و نشان میدهد جعلی اتفاق افتاده است.
ریعان گفت: به این ترتیب که عبدالله ابن ابیملیکه قاضی عبدالله بن زبیر بوده و خودش از مسور آن روایت را داشته و بعد روایت کوتاهی میآورد که کدورتی بین فاطمه (س) و علی (ع) بوده است، برای ما هم مهم بود که ببینیم چرا اینها این اندازه نسبت به این دو بزرگوار سوء تعبیر را دارند و به این نتیجه رسیدیم که برای این که عبدالله ابیملیکه برای این که خودش را به عبدالله بن زبیر نزدیک کند از همان روایتی که از قبل شنیده یک روایت جدید میسازد مبنی بر این که اتفاق خواستگاری بین امام علی (ع) و دختر ابوجهل وجود داشته و تا همین جا گزارش میکند، ابن شهاب که در این زمان به شام رفته بود، این روایت را در شام گسترش میدهد و بعد ابن حنبل این روایت را بعد از واقعه کربلا گسترش میدهد.
وی در ادامه افزود: راوی اصلی این روایت عبدالله ابی ملیکه و ابن شهاب در شام هستند و در دو جا روایت گسترش داشته که مکه و شام بوده اند و در شام وسیعتر هم بوده است و اساسا در مدینه این روایت را نمیبینیم، راویان ما مدنی نیستند که هر در شهر هم نسبت به علی (ع) کینه داشته باشند، لذا به این نتیجه رسیدیم که ابن شهاب به این دلیل که این روایت از گردنش ساقط شود آن را منسوب به مسور کرده که حلقه مشترک تلقی شود.
ریعان بیان کرد: این نشان میدهد، وقتی اسناد را ردیابی میکنیم، میتواند زمان جعل روایت را نشان دهد و در غیر این صورت و بدون ترسیم این شبکه نمیتوان به این نتایج رسید، در نتیجه این بهترین نمونه است که ما را هدایت میکند به این سمت که اسناد را تاریخ گذاری کنیم.
استادیار گروه الهیات دانشگاه بوعلی در مورد نحوه نقد متن نیز تصریح کرد: ابتدا توسط گلدزیهر این روش مطرح شد و بعد مورد توجه دیگران هم قرار گرفت و آخرین کسی که روی آن وارد شد نیز موتسکی است که نقد متن را کنار نقد اسناد قرار دادند و ترکیبی از نقد اسناد و متن را ارائه دادند و یک روش سومی پایه گذاری شد که خاستگاه متن و سندی را نشان میداد. عملا میتوانیم روش آنها را بومی سازی کنی و با روشهای خودمان تلفیق کنیم و از هر دو روش در نقد روایت استفاده کنیم.
وی در ادامه افزود: به نظر بنده دانشجویان میتوانند وارد این فضا شوند چراکه فضا برای نگارش رساله در این زمینه باز است، حوزههایی که میتوان ورود کرد نیز حوزههای فقهی و تخصصی زنان و یا روایات آخرالزمان را میتواند شامل شود. البته اگر تبدیل به پروژهای شود که روایت مشترک شیعه و سنی را با این روش بتوانیم شناسایی کنیم، هم میتواند به بحثهای توصیفی شیعه و سنی کمک کند و هم این که نسبت به نقدی که در پس روایات فریقین است کمک کند. بسیاری از روایات شیعه منشأ اهل سنت دارند، بسیاری از آنها منشأ زیدیه دارند و ... و میتوان از طریق آنها را تنقیح کرد.