به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، در راستای گرامیداشت و تجلیل از مقام شهدای قرآنی و نیز تکریم شهدای قرآنی، دیدارهای هفتگی جامعه قرآنی از خانواده معظم شهدای قرآنی با حضور اساتید، قاریان و مدیران قرآنی، در روزهای چهارشنبه هر هفته انجام میشود.
جامعه قرآنی چهارشنبه این هفته ۲۷ دی ماه؛ میزبان خانواده شهید روحانی اسدالله زارعی بود و در این دیدار با خصوصیات و شاخصترین اخلاق شهید مورد نظر آشنا شدند.
این دیدار سی و یکمین دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهدا در سال ۹۶ است که روز چهارشنبه ۲۷ دی ماه ساعت ۱۵ در منزل شهید زارعی انجام شد.
رحیم قربانی، مسئول سازمان قرآن وعترت بسیج تهران بزرگ با اشاره به این موضوع که از سال ۹۲ شناسایی شهدای قرآنی آغاز شده است، گفت: از سال ۹۲ شناسایی شهدای قرآنی را آغاز کردهایم و تاکنون از زندگی آنها اقدام کتاب، مستندات و نرمافزارهای مختلفی منتشر شده است.
وی افزود: طی برگزاری یادواره سورههای سرخ، شهید روحانی اسدالله زارعی از طریق یکی از دوستان شناسایی شد و امروز مهمان دختر این شهید بزرگوار هستیم.
در ادامه سمیه زارعی، دختر شهید زارعی، با اشاره به خصوصیات پدر، اظهار کرد: پدرم یکم فروردین ماه سال 40 در روستای الموت متولد و در 26 مردادماه سال 67 در عملیات مرصاد به شهادت رسید. زمانی که پدرم شهید شدند، دوران طفولیت را بسر میبردم و خاطره چندانی به ذهن ندارم.
وی افزود: تنها خاطرهای که از پدرم به یاد دارم، این بود که پدرم مرا برای ثبتنام به مدرسه برد و به مادرم گفت که سمیه حتما باید چادر سرش کنم تا با خودم به مدرسه ببرم. پدرم به حجاب اهمیت بسیار میداد و حتی در وصیتنامهاش به حجاب، متانت و حیا تأکید بسیار کرده بود، به ویژه خطاب به من بود که حضرت زینب(س) را برایم مثال زده بود.
دختر شهید زارعی اظهار کرد: اوایل شهادت پدرم، بسیار بیتابی میکردم و زمانی که بچهها را میدیدم که دست در دستان پدرشان به مدرسه میرفتم بهانهگیری میکرد که چون پدر نیست که مرا به مدرسه ببرد، من هم به مدرسه نمیرود اما مادرم با صبوریاش این مراحل را سپری میکرد.
وی بیان کرد: مادرم پس از شهادت پدرم بسیار بیتابی میکردند که با سه بچه تنها گذاشتند و رفت؛ یکی از بستگانمان خواب پدرم را دیده بودند که به فاطمه بگو صبر حضرت زینب(س) را پیشه کنند و شما چه چیزی کمتر از دختران امام حسین؛ حضرت سکینه(س) و حضرت رقیه(س) دارید.
وی بیان کرد: پدرم، طلبهای مهربان و دلسوز بودند و در قم و حوزه علمیه قزوین مشغول به تحصیل بود، همچنین در شهرک فارسجین به تدریس مشغول شدند و حتی پس از مدتی امام جماعت شهرک شد. همه شهرک پدرم را میشناختند؛ چراکه او در مدرسه دخترانه و پسرانه درس دینی و قرآن تدریس میکرد؛ البته استخدام آموزش و پرورش نبود و به عنوان حقالتدریس فعالیت میکرد.
دخترشهید زارعی اظهار کرد: پدرم آنقدر مهربان بود که مشکلات خانوادگی دانشآموزانش را حل میکرد. مهماننوازی، دلسوزی و مهربانی از ویژگیهای بارز پدر بود.
وی ادامه داد: پدرم زاده روستای الموت بود و این روستا جاده خاصی نداشت و مردمانش با حیوانات رفتوآمد میکردند و حتی خانمهای زیادی بخاطر نبود جاده مناسب به هنگام وضع حمل زایمان جان خود را از دست دادند. این اتفاقات برای پدر بسیار سخت بود تا اینکه با موافقت مادر، النگوهای مادر را فروخت و با کمک جهاد سازندگی و زحمات شبانهروزیاش توانست جاده خاکی را در آن منطقه ایجاد کند. آن جاده باعث شد تا مردمان آن روستا از پدر به عنوان شهید سازندگی و شهید راه خدا یاد کنند.
به گفته دختر شهید، مزار شهید زارعی در شهرک فارسجین بود، اما به اصرار برادرش به الموت انتقال یافت.
وی در ادامه افزود: پدر در عملیات مرصاد، دچارسوختگی 75 درصدی شدند و در اثرسوختگی به مقام شهادت دست یافتند.
زارعی تصریح کرد: فرزندان شهدا باید پیرو راه پدران و شهدا باشند؛ چراکه شهدا برای دین، قرآن و اسلام، حیا و عفت به جبههها رفتند و خون دادند، اگر ما فرزندان پیرو راهشان باشیم، حتما اشخاص دیگر هم از ما پیروی میکنند و جامعهای مملو از حیا و عفت خواهیم داشت.
دختر شهید زارعی اظهار کرد: پدرم به جامعه قرآنی سفارش داشتند که عامل به قرآن باشند، نه اینکه تنها به تلاوت و حفظ قرآن بپردازند. یکی از عواملی که پدر به جبهه رفت این بود که بارها تأکید میکرد که من صرفا یک واعظ نیستم تا بچهها را به جبههها بکشم و خودم پشت منبر پنهان شود. عمل به قرآن مهمترین مسأله است.
وی بیان کرد: اولین اعزام پدرم به جبهه، عملیات والفجر 8 بود؛ سپس در تیم صاحب الائمه قزوین ملحق شدند و در سومین اعزامشان عملیات مرصاد بود که به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
در ادامه قلیخانی؛ داماد شهید زارعی که از شاگردان مقطع ابتدایی شهید بودند، اظهار کرد: شهید معلم تربیتی، دینی و قرآنی مدرسه شهید طالقانی شهرک بودند و من هم توفیق این را داشتم که شاگرد شهید باشم. درس دینی و قرآنم بسیار ضعیف بود؛ چراکه پس از مدرسه باید به پدرم در کشاورزی کمک میکردم اما شهید با من و امثال من که پس از درس به پدر در کار کشاورزی کمک میکردیم، ارفاق میکرد.
وی بیان کرد: برای رزمندگان بستههای کشمش و دیگر خوراکیها درست میکردیم که همه اینها با حمایت و نظارت شهید زارعی انجام میگرفت.
داماد شهید زارعی اظهار کرد: توصیه همیشگی شهید به ما دانشآموزان، عمل به قرآن و احترام به بزرگترها بود و همیشه تأکید داشتند که این دو موضوع را هیچگاه فراموش نکنیم.
در ادامه نوه شهید بنام یگانه وصیتنامه پدربزرگ یا به اصطلاح بابایی را قرائت کرد و هر یک از مهمانان به نمایندگی از ارگانهای قرآنی، هدایایی به خانواده شهید زارعی اختصاص دادند و مراسم دیدار با گرفتن عکس یادگاری به پایان رسید.