کودتا، شورش، جنگ داخلی، هجوم خارجی، انقلاب از راههای تغییر یک سیستم سیاسی هستند. در این بین شاید بتوان گفت «انقلاب» قابل احترامترین شکل تغییر نظام سیاسی است که با یک اتحاد دستهجمعی و همراه با شور و شعور زمان خود اتفاق میافتد. در هفتههای گذشته اعتراضات به حقی در کشورمان در واکنش به وضعیت اقتصادی، معیشتی و فسادهای اداری شکل گرفت ولی برخی جریانات ضد انقلاب و نظام قصد القای شکل گرفتن انقلاب و به تبع آن مصادره و رهبری آن را داشتند. حال با فروکش کردن این اعتراضات زمان این پرسش اساسی رسیده است که آیا این جریانات از شأنیت و مقبولیت رهبری یک انقلاب برخوردار هستند؟
اگر نگاهی به جریاناتی که به دنبال هدایت و رهبری این حرکات اعتراضی بودند بیندازیم شاید به جرئت میتوان گفت بیشترین آسیب را همین جریانات و مجموعهها به مطالبات و اعتراضات بهحق مردم زدند و آن را از مسیر خود خارج کردند. بازماندگان رژیم پهلوی، منافقین، کانالهای تلگرامی، گروه ری استارت، چهار ضلعی مدعی رهبری برای شکل گیری انقلاب مدعایی بودند. در شکل گیری یک انقلاب رهبران آن قبل از هر چیزی باید ابتدا ایدئولوژی، آرمانها، برنامهها و راهکارهای خود را ارائه دهند و مردم هم بدانند برای چه باید قیام کنند و چه اتفاقی قرار است بیافتد، ولی این چهار ضلعی نه تنها آرمان و برنامه قابل توجهی ندارند، بلکه اساسا قادر به دفاع از عملکرد خود هم نیستند و باید قبل از هر چیزی به پرسشهای متعددی از گذشته، حال و آینده خود پاسخ دهند. یک سؤال مشترک ساده و ابتدایی برای دو ضلع اول (سلطنتطلبان و منافقین) اینکه در طی این 4 دهه به پشتیبانی کدامین منابع مالی و حمایتهای سیاسی همچنان فعالیت میکنند؛ چرا که یکی از اعتراضات و ناراحتیهای مردم، برخی فسادهای مالی- اداری و تبعیضهای ناروا و عدم شفافیتهاست. البته گردانندگان کانالهای تگلرامی نیز قاعدتا بهخاطر مدیریت تیمی و زندگی شخصی مستلزم بسیاری هزینهها در جوامع خارجی هستند که باید شفاف برای مردم قابل ارائه باشد همانطور که دنبال شفافسازی در مورد بسیاری از امور داخلی هستند.
سؤال بعدی که این دو ضلع اصلی باید به آن پاسخ دهند این است که به دنبال ایجاد چه نوع نظام سیاسی هستند و جایگاه خود را در این سیستم چگونه تعریف میکنند؟ آیا در شأن یک انقلاب است افرادی که در طی یک جنگ 8 ساله به دشمن دست دوستی دادند و 8 سال جنگ را بر یک کشور تحمیل کردند بخواهند رهبری یک انقلاب را بر عهده گیرند؟ آیا بازماندگان نظامی که بهخاطر یک فساد دامنگیر و همهجانبه ساقط شدند و همچنان از مزایای آن برخوردارند، میتوانند مدعی مبارزه با فساد باشند؟ آیا در شأن یک انقلاب است، مردم دل به رهبری کسانی خوش کنند که خود زاییده فساد هستند؟
مطلب دیگر اینکه موضع روشن و مشخص این دو جریان درباره مطالبات اقوام و مذاهب در سیستم آینده چیست؟ برنامه های فرهنگی آن در زمینههای مختلف چگونه است؟ در سیستم سیاسی مطلوب خود چگونه به توزیع قدرت خواهند پرداخت؟ آیا ثمره عملکرد گذشته آنها جر انحصارطلبی، حذف فیزیکی و شخصیتی جریانهای مخالف و دیکتاتوری چیز دیگری بوده است؟
مردم از وضعیت اقتصادی، تورم، بیکاری، برخی دعواهای اصلاحطلبی و اصولگرایی و... خسته شدند و ذاتا نیز این خواستهها و اعتراضها حق هستند، حال اگر محور بحثها و اعتراضات مردمی وضعیت اقتصادی است آیا مدعیان رهبری این اتفاقات، نباید حداقل یک جزوه 30 الی 40 صفحهای برای آینده اقتصادی کشور ارائه دهند و راه حلهای خود را برای رفع مشکلات معیشتی و اقتصادی کشور بیان کنند؟ آیا رهبران انقلاب مدعایی قادر به تدوین یک برنامه اقتصادی هستند؟ که اگر میتوانستند در این زمان حدود 39 ساله پس از انقلاب که دم از اپوزیسیون بودن میزدند این کار را کرده بودند. حال با این وضعیت این جریانات شأنیت ادعای رهبری یک انقلاب را دارند؟
قدرت بسیج عمومی مردم یکی دیگر از ویژگیها اصلی هر انقلابی است که رهبران باید از آن برخوردار باشند. اگر رهبر یا رهبران انقلاب از کاریزمای لازم برخوردار نباشد و نتوانند اکثریت مردم را همراه خود کنند نه تنها انقلابی ایجاد نخواهد شد بلکه به دلیل مدعیان متعدد قدرت، به جنگ داخلی و آشوب تبدیل خواهد شد. آیا در شأن یک انقلاب است که رهبر آن اقبال ده درصدی (با نگاه خوشبینانه) بین مردم نداشته باشد؟ آیا قبل از اینکه خود مردم در اعتراض به برخی مشکلات در خیابانها حضور یابند به راستی این چهار ضعلی مدعی رهبری جامعه، قدرت لازم را برای بسیج مردم داشتند؟ اساسا سؤال اصلی این است که چرا همواره بعد از شکلگیری این نوع حرکتها، سر و کله این جریانات پیدا میشود و بلافاصله شیطنتها را شروع کرده و در صحنه حضور می یابند؟ به عبارتی اگر این جریانات مدعی رهبری انقلاب هستند چرا به جای موجسازی فقط موجسواری میکنند؟
اینها مجموعه سؤالاتی است که این مدعیان باید پاسخگوی آن باشند که بی هیچ شک و تردیدی عملکرد گذشته و حال آنان نشان میدهد هیچ پاسخی نخواهند داشت و دستشان خالی است.
رحمت مهدوی، کارشناس ارشد علوم سیاسی