به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، در سیوهفتمین حکمت نهجالبلاغه آمده است:« قَالَ [عليه السلام] وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِينُ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ
مَا هَذَا الَّذِى صَنَعْتُمُوهُ فَقَالُوا خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا يَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُكُمْ وَ إِنَّكُمْ لَتَشُقُّونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ فِى دُنْيَاكُمْ وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِى آخِرَتِكُمْ وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ وَ أَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الْأَمَانُ مِنَ النَّارِ. « در سر راه صفّين دهقانان شهر انبار تا امام را ديدند پياده شده و پيشاپيش آن حضرت مىدويدند فرمود چرا چنين مىكنيد؟ گفتند عادتى است كه پادشاهان خود را احترام مىكرديم، فرمود) به خدا سوگند كه اميران شما از اين كار سودى نبردند، و شما در دنيا با آن خود را به زحمت مىافكنيد، و در آخرت دچار رنج و زحمت مىگرديد، وچه زيانبار است رنجى كه عذاب در پى آن باشد و چه سودمند است آسايشى كه با آن، امان از آتش جهنم باشد».
شرح:
جغرافیای این کلام کجاست؟ مکان- زمان مخاطب چیست؟ بعضا ازاین کلام در نقد رفتاربرخی مسئولین درسفرهایشان به گوشه و کنار کشورو تجمعات مردم در حمایت از آنان استفاده م شود ودرمقابل نیز توجیهاتی ازاستقبال مردم از پیامبر(ص) در مدینه و یا از امام رضا (ع) در نیشابور آورده شده که مردم را از تجمع نهی نکردهاند؛ این موضوعات چگونه با هم جمع می شوند؟ این حرکت امام علی(ع) از چه دید و نگاهی برخاسته است واز چه ریشهای برخوردار است.
(مدینه-انبار-نیشابور)!
این واقعه آن چنان که شریف رضی گفته است در مسیر امام علی (ع) به صفین (جایی در غرب شهر کنونی الثوره در استان رقه سوریه) برای جنگ با معاویه و در شهر انبار رخ داده است. انبار از شهرهای باستانی ایران در زمان ساسانیان، شهری است در 60 کیلومتری غرب بغداد که در سال 12 هجری بدست مسلمین فتح شده است. در زمان شاپور اول تجدید بنا شده و نام پیروز شاپور یا پریساپور (در نوشتههای رومی) گرفته است. این شهراز موقعیت استراتژیک مهمی برخوردار بوده است و بر سر دوراهی راههای بازرگانی و نظامی دنیای زمان خود قرار داشته است، یکی راه زمینی از سمت شرق به سمت تیسفون و جاده خراسان ودیگری از غرب و به شهرهای روم و مغرب و راه آبی آن نیز از طریق فرات به آبراه دجله و از آنجا به خلیج فارس و دریای آزاد بوده است. آنچنان که در منابع آمده است در این شهر مخازن بزرگ اسلحه و مواد غذایی برای سپاهیان ساسانی برای نبرد با سپاهیان روم ایجاد شده و به همین سبب به نام انبارنیز نامیده شده است. این شهر به لحاظ موقعیت مهم نظامی و بازرگانیش محل حضور فرماندهان وعبورلشکریان و حاکمان ساسانی بوده است، بنابراین میتوان زمینه صحبت دهقانان انبار با امام مبنی بر عادت به رفتار مذکور را ناشی از همین کثرت حضور حاکمان ساسانی در این منطقه به سبب موقعیت آن دانست.
آن چنان که در نوشتههای تاریخی آمده است در زمان حرکت ارتش ساسانی فرمانده ارتش (شاه یا در غیاب او، ایران سپهبد) بر تختی جلوس میکرده است و او را گندسالاران و اسواران پارتی تبار و پایگانان پیاده نظام و سواربذان و کمانداران و فیلبانان ،با شکوه و شوکت و سطوت تمام همراهی میکردهاند و دور تا دورش را نیز فداییان میگرفتند. خیانت به شاه و یا سرپیچی از دستور و سرکشی یا فرار، جرم و مجازاتی سنگین در پی داشته است. این نحوه حضور فرماندهان و حاکمان در آن سرزمین همان چیزی است که آن ها درپاسخ شان به امام به آن اشاره کردهاند. توجه کنیم که ابتدا امام از آن ها سوال می کند و آنها سپس پاسخ میدهند، این چیزی نیست که در حرکت آن موکب شاهانه دیده شده باشد امری که نشانه اهمیت به انسانها و کرامتشان است. علی(ع) با آن ها به گفتگو مینشیند و آنها را به حساب می آورد ،جالب است که در بعض تواریخ نقل شده که دو روز هم در انبار توقف کرده است که از شواهد اینگونه پیداست که میتواند یکی از دلایلش همین نیاز به توجیه و بازسازی کرامت این مردم بوده باشد! این کجا و آن حاکم جلوس کرده بر تخت که فقط باید در پیشاپیشش بدوند و هلهله کنند! از طرفی سربازانی که در لشکر او و همراه او شدهاند از چنان آزادی ای برخوردارند که میتوانند در مورد ادامه یا توقف جنگ هم نظر بدهند وحتی او را مجبور به پذیرش نظرشان بکنند اینها کجا وآن سربازان موکب شاهانه کجا که اندک سرپیچیشان خیانت به شاه محسوب و مستوجب سنگین ترین مجازاتها میشد؟
اما زمان این واقعه؛ جنگ صفین در اول ذیالحجه سال 36 قمری آغاز شده است، یعنی در روز 3 خرداد؛ فاصله صفین (منطقه رقه در سوریه امروزی) تا انبار حدود 20 روز بوده است با احتساب توقفهای بین راه شاید بتوان تاریخی در حدود اوایل اردیبهشت سال 36 را زمان صدور این کلمات یافت. هوای این ایام در عراق و خصوصا در صحرا و زیر آفتاب تا نزدیک 40 درجه می رسد و این به خوبی استفاده امام از واژه مشقت و سخن امام مبنی براینکه آن دهقانان خود را با این دویدن ها در پیشاپیش او به مشقت انداخته اند توجیه می کند و زمینه روانی مناسبی را برای تذکرشان به مشقتهای دنیای دیگر فراهم میسازد. او همه جوانب موثر واقع شدن سخنانش را در نظر میگیرد و همین است که این سخنان تا امروز رسیده و هنوز زنده است.
اما در مورد مدینه و نیشابور؛ پیامبر از مکه گریخته است و هیچ حکومت وقدرت ظاهری و هیچ پشتوانه مادی ندارد همراهانش هم مهاجرین، همه خانه و زمین و مایملکشان را گذاردهاند، اموالی که مصادره میشود و با او همراه شدهاند، بی هیچ مالی و حکومتی و هیچ قدرت مادی دیگری، که باید انصار جای و پناهشان دهند و در صفه، شب را به سر میکنند و... استقبال از چنین فردی و همراهانی چنین کجا میتواند شباهتی با آنچه در انبار رخ داده داشته باشد؟ این استقبال از چیزی جز عشق به حقیقتی که در کلام محمد (ص) است نشات نمیگیرد و جز آمادگی مردم برای پذیرش نبوت و خانه کردن قلبهایشان برای جای دادن پیامبر نامی دیگر نمی یابد .و او نیز با سپردن محل فرودش به زمام رها شده مرکبش و پرهیز از انتخاب بزرگان و ثروتمندان و.... عملا بر مساوات مردم در برابر این دین جدید و بر کرامت انسانها تاکید میگذارد.
آمدن امام رضا (ع) به مشهد هم چیزی در حد به اسارت آمدن است با آن وداع دردناک آخرین در موطن و این سفر بی بازگشت ؛مردم اما به عشق او و خاندان پیامبر و به امید شنیدن حدیثی به پیشوازش آمده اند تا گوش جان شان را به میهمانی کلامی و حدیثی از توحید بسپارند این جا نیز سخن از مسخ انسانها در مقابل سطوت قدرت نیست بلکه سخن از شیفتگی در مقابل جذبه حقیقت است.
اما در انبار سخن از قومی است که چشمشان را شوکت قدرت کور کرده است. پیامبر و امام رضا در ورودشان به مدینه و نیشابورحکومتی ندارند اما علی حاکم است. اقبال و پیشواز مردم از آنان پیشواز از حقیقت است و به خاطر تمایلشان به حق است، پس مورد ملامت قرار نمیگیرد اما پیشواز این مردم از علی(ع) به دلیل قدرت و حکومت اوست و دنباله رسم گذشته و این یعنی مسخ شدگی آنان در پیش پای قدرت، این است که نهی میشوند. امام علی نمیخواهد وجودش و قدرتش مانع دیدن حقیقت شود او چون شیشهای شفاف نگاهها را از خود عبور میدهد و به خدا میرساند از دید او نباید حتی علی هم مانع دیدن خدا شود. این است که این هر سه نور پاک یک چیز را انجام دادهاند و به یک چیز خوانده اند اما دردو شکل متضاد!
آیا آنان که این روزها مردم را گرد خویش جمع می کنند نیز همین هدف را دنبال میکنند؟ یا به خود میخوانند و کیش شخصیتی را سیراب میکنند؟ یا قدرت نمایی شان را به رخ رقبا میکشند؟ امتحانش خیلی ساده است، آیا وقتی هم که حکومتی ندارند باز همین استقبال از آنان میشود؟ مشقتی است که بردوش مردم میگذارند و شقاوتی که در دل دارند! مانور قدرت در مقابل دشمنان هم از آن حرفهاست مگر علی در دو سه هفتگی جنگ نبود؟ و مگر در مسیر و برای جنگ نرفته بود؟ چرا او این حسابگریها را نکرد و برای مانورقدرتش یا سربازگیریش و ... کرامت مردم را هزینه نکرد؟
پیام این دیداربسیار روشن است او قدرت را در حقیقت میدید و ما حقیقت را در قدرت!
یادداشت از داریوش اسماعیلی / معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان