به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، کتاب «خاطرات مستند استاد سیدهادی خسروشاهی درباره مجموعهای از خاطرات؛ از آغاز زندگی تا سال 1333» از سوی انتشارات کلبه شروق در 376 صفحه، قطع رقعی، با شمارگان 1000 نسخه و قیمت 12000 تومان منتشر شد.
این کتاب جلد سوم مجموعه «حدیث روزگار» است که به خاطرات مستند استاد خسروشاهی درباره دو دهه اول زندگیاش است و حاصل10 جلسه گفتگوی کارشناسان مرکز اسناد انقلاب اسلامی شعبه قم با وی است که در سالهای 1379 و 1380 انجام شده است تا روزشمار تاریخ معاصر ایران از زبان استاد خسروشاهی بیان شود. استاد خسروشاهی در این ده جلسه به موضوعات زیر پرداخته است:
در ادامه هم اسناد و تصاویری خاص و ناب از حوادث دهه 1320 و فعالیتهای دولت پیشه وری و فرقه دموکرات میآید و فهرست اعلام، اماکن و کتابها هم برای استفاده محققان و علاقمندان تاریخ ذکر میشود.
سخن استاد خسروشاهی درباره جایگاه و منزلت پدرشان
استاد خسروشاهی درباره شخصیت و جایگاه پدرشان، مرحوم آیت الله سید مرتضی خسروشاهی در منطقه تبریز و آذربایجان میگوید: مرحوم والد از بزرگان علمای آذربایجان به شمار میرفت و صاحب رساله عملیه و مکتب تدریس و تبلیغ در مسجد معروف بازار تبریز بود.(ص14) مرحوم آیت الله سید مرتضی خسروشاهی واقعاً از بزرگان و علمای آذربایجان به شمار میآمدند. در تقوا و زهد و ورع مشهور خاص و عام بودند. تهجّدشان هم دائمی بود و... ایشان در تبریز درس خارج [فقه و اصول] میگفتند... ایشان خیلی معروف به فقه و فقاهت بودند و از آثار فقهی باقیمانده از ایشان هم معلوم است که مرد مُلّایی بوده اند. در مسائل اجتماعی هم ایشان وارد بودند. در کمک به مردم فقیر و طلاب بسیار کوشا بودند. خیلی به سیاست علاقهای نداشتند و دخالت نمیکردند و به همین دلیل وقتی (محمدرضا) شاه بعد از فرار پیشهوری و اعضای فرقه دموکرات به تبریز آمد و استانداری، همه علما را دعوت کرد که به دیدن شاه بروند، ایشان نرفتند و گفتند من تاکنون ملاقاتی با حکّام نداشته ام و اکنون هم علاقه ای به این امر ندارم. البته قبل از آن هم در سال 1314 شمسی در جریان کشف حجاب که در تبریز به عنوان «سال قیام» نامیده شد، ایشان را دستگیر و به سمنان تبعید کردند.(صص 17 و 18)
استاد خسروشاهی درباره فعالیتهای پدر میگویند؛ در مسائل مبارزه با رضاخان یا فرقه دموکرات پدرم به جدّ دخالت داشتند؛ یعنی دخالت در مبارزات مذهبی، اما در مسائلی از قبیل انتخابات مجلس شورا و انتخاب استاندار آذربایجان و دیدار مقامات دولتی و شهری و اینها حتی اجازه نمیداد که آنها به ملاقاتشان بیایند یا ایشان ملاقاتشان برود.(ص20)
تغییر مسیر زندگی پس از آشنایی با آیتالله کاشانی
استاد خسروشاهی در ضمن خاطرات دوران نوجوانی و طلبگی اش از تأثیر ویژه آیت الله کاشانی در زمینه فکر و مسیر تحصیلی خود میگوید: من یک روز خدمت ایشان رسیدم با مرحوم آقای علی حجتی کرمانی...، به ایشان گفتم که آقا شما که فقه و فقاهتتان مورد قبول همه علمای نجف و بزرگان علما بوده و اگر میماندید، بیتردید یکی از مراجع مسلّم جهان تشیع بودید، چرا نماندید؟ چرا رساله عملیه ننوشتید؟ چرا در این مسیر حرکت نکردید؟ ایشان فرمودند: «بدبختی مسلمین از نبودن رساله عملیه نیست، این همه ما در نجف و قم و مشهد و تهران رساله عملیه داریم، اگر با عمل با اینها امور مسلمین اصلاح میشد تا حال اصلاح شده بود و لذا من نخواستم رساله ای بر رساله های موجود اضافه شود. من نجات اسلام و مسلمین را در بیرون راندن سگهای انگلیسی ـ تعبیر همیشگی ایشان در مورد انگلیسیها بود ـ از ایران و کشورهای اسلامی میدانم.»(ص71)
برداشت من از سخن آیت الله کاشانی این بود که در مسیر خدمت به اسلام و مسلمین، فقط رساله عملیه نمیتواند نجاتبخش باشد و این هشدار عملی مرا واقعاً تکان داد، آمدم فکر کردم که نباید خیلی دنبال این بروم که حتماً فقیه معروفی بشوم یا مرجع تقلید بشوم...(صص71 و 72)
استاد در این گفتگو از اینکه چرا و چگونه به نویسندگی روی آورده است بیان میکند و خاطرات فعالیت و همکاری با نشریات «مهد آزادی» تبریز، نشریات تهران به خصوص هفته نامه «ندای حق»، ماهنامه مجموعه حکمت قم، هفتهنامه وظیفه، مجله «مکتب اسلام»، مجله «مکتب تشیع»، نشریه «معارف جعفری» و...
خاطرهای خواندنی درباره روحیات مقام معظم رهبری در ایام جوانی
استاد خسروشاهی در بیان خاطرات خویش از آثار و تألیفات و نویسندگی میگوید: «از سال 32 به بعد که من به قم آمدم، بیشتر مشغول نوشتن شدم و یادم هست یک روزی آیت الله خامنهای در مدرسه حجتیه آمدند حجره من، از کثرت یادداشتهایی که بنده در کنار کتابهایم گذاشته بودم درباره مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی تا ترجمه های ناقص که آنجا توی پوشههای کاغذی و روزنامه ای بود، ایشان تعجب کردند و یک تعبیری داشتند و گفتند: آقای خسروشاهی، چی میشد اگر در حوزه به دوستانی که خیلی علاقه به مسائل فقه و اصول ندارند و اینجور خدمات فرهنگی را انجام میدهند، لقب آیت الله بدهند، نه اینکه اینها را هو کنند؟... بعد افزودند به این نوع کارهای فرهنگی اهمیت نمیدهند و این باعث میشود که متأسفانه در حوزه همه طلاب بروند سراغ فقه و اصول و کتب فقهی!(ص90)
استاد خسروشاهی در این بخش خاطرات فراگیری زبان عربی و ماجرای ترجمه کتب «عدالت اجتماعی در اسلام» سید قطب، «اسلام و صلح جهانی» سید قطب، «ما چه میگوییم؟»، مجموعه مقالات سید قطب، «انسان بین مادیگری و اسلام» محمد قطب، «امام علی7 و صدای عدالت انسانی» جرج جرداق، «پژوهش درباره انجیل و مسیح» آیتالله کاشف الغطاء، گردآوری مجموعه نامههای سید جمال الدین اسدآبادی»، «نامه ها و اسناد سیاسی سید جمال الدین اسدآبادی»، «اسلام و مارکسیسم» دکتر مصطفی محمود، «اسلام و هیأت» آیتالله هبه الدین شهرستانی، «مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت» شیخ عبدالمحسن عباد (نائب رئیس دانشگاه اسلامی مدینه)، ترجمه آثار دکتر کلیم صدیقی، «نهضتهای اسلامی و انقلاب اسلامی ایران» و «مسائل نهضت های اسلامی»، «شناخت آماری جهان اسلام»، «نهضتهای اسلامی افغانستان» و دیگر کتب ایشان درباره نهضتها و حرکتهای اسلامی در جهان اسلام.
اهمیت و جایگاه قم
استاد خسروشاهی میگوید: بنده هیچوقت حوزه را ترک نکردهام، هروقت هم که تهران بودم، قم هم بودم، هم مکتبهام در قم است، هم خانهام و هم دفتر کارم... بنابراین بنده حوزه را هیچ وقت ترک نکردم. چه در قم، جه در رُم، جه در تهران، چه در قاهره و همیشه پاتوق بنده، قم بوده و همیشه هم در قم راحت تر از همه جای دنیا هستم. (ص 136)
نظر استاد خسروشاهی درباره حضور محمدرضا شاه در تبریز
مردم آذربایجان در آن زمان نسبت به سلطنت و شخص شاه، با توجه به اینکه فقهای ما حکومتها را غاصب و غیر مشروع میدانند، خوشبین نبودند و این اندیشه در ذهن همه مردم بود و فقط استقبال (از شاه) پس از فرار پیشهوری و دموکراتها بود که آن هم در واقع عنوانِ ثانوی پیدا کرده بود، نه اینکه دلیل بر رضایت از حکومت رضاخانی باشد. بالاخص که خود رضاخان را که آدم مُلحد، مُرتد یا یکچنین چیزی میدانستند. به خاطر اعمالی که انجام داده بود و مثلاً گنبد مشهدالرضا(ع) را به توپ بسته بود و زوّار را در داخل صحن حرم امام رضا(ع) قتلعام نموده بود و به زور سرنیزه، کشف حجاب کرده بود و... و به دنبال او، مردم به پسرش هم هیچ اعتقادی نداشتند و علما هم در رأسشان.(صص177-176)
استقبال مردم به این عنوان بود که او ناجی آذربایجان شده است؛ از بس فتنه و فساد از این فرقه دموکرات دیده بودند. آمدن شاه به تبریز با استقبال مردم مواجه شد و این دلیل بر این نیست که روحانیت موافق رژیم پهلوی و سلطنت بودند.(ص173)
نقل خاطرهای از اواخر زندگی رضاخان در جزیره موریس
استاد خسروشاهی در بخشی از کتاب به نقش انگلیسیها در روی کار آوردن رضاخان و فرق رضاخان و محمدرضا شاه میپردازد و خاطرهای جذاب از اواخر عمر رضاخان بیان میکند: «مرحوم استاد محیط طباطبایی میگفت که وقتی رضاخان را تبعید کردند به جزیره موریس، آنجا تک و تنها و نخست با دخترهایش بود و یکی دو نفر هم از اعوان و انصارش همراه بودند و یکی از آنها به آقای محیط نقل کرده بود. ایشان میگفت که رضاخان در آنجا تک و تنها در باغی که در اختیارش گذاشته بودند، راه میرفته در آنجا و دستش را میگذاشته توی جیبش و با خودش حرف میزده، و گاهی مانند دوران شاهی و قُلدری در ایران، پاهاشو میکوبید زمین و میگفت: حضور باهرالنور، اعلیحضرت، قدر قدرت رضاشاه پهلوی، خُلد الله مُلکه و سلطانه؟! بعد خطاب به خودش میگفته: زکّی!
این جمله نشان میدهد که خودش کارهای نبوده، زکّی بوده. او را آورده بودند بعدش برداشتند انداختند بیرون. به هر حال من اعتقاد دارم که او در عمل نشان داد که مزدور بوده و هرچه اربابان می گفتند انجام میداده.(ص 183 و 184)
نظر امام خمینی درباره انحراف حکمی زاده و احمد کسروی
استاد خسروشاهی با ذکر دغدغه اش برای تجدید چاپ کتاب «کشف اسرار» امام خمینی میگوید بنا به مناسبتی از امام پرسیدم «آقای حکمی زاده مگر قم نبود، مگر آخوندزاده نبود، مگر...؟ پس چرا او اینجوری شد؟ ایشان لبخندی زدند و فرمودند: این مذاهبی که در ادیان و بالاخص در اسلام ساخته شدهاند، اغلب اینها یا همه شان، از «نیمچه ملاها» سرچشمه گرفتهاند. بعد فرمودند شما ببینید میرزا علی محمد باب درس خوانده حوزه تبریز و نجف، احمد کسروی هم در تبریز ـ اسم بردند ـ درس خوانده و همین حکمی زاده هم درسخوانده قم ... و امثال اینها ـ این سه نفر را نام بردند ـ درس مُلّایی خواندهاند، ولی «لا اله» را خوانده اند، اما «الا الله» را نخواندهاند؛ یعنی بخشی را خوانده اند یک روایتی را خوانده اند، بخش دیگر یا یک روایت دیگر مکمّل آن را ندیده اند و لذا آمدند اینطوری منحرف شدند و این پدیدهها را، حضرت امام از نقص در معلومات دینی آنها میدانستند؛ یعنی مفهوم آن چنین بود که اگر شما معلوماتتان در اسلام، تشیع کامل باشد به انحراف کشیده نمیشوید، ولی آنهایی که یک بخشهایی را میبینند و یک بخشهایی را نمیبینید، به اینجاها کشیده میشوند. البته بگذریم از تأثیر چیزهای دیگری مانند خودپسندی، غرور، اقتصاد و محیطی که به سر میبرند... تأثیرات محیطی، تأثیرات اقتصادی و تأثیرات منفی بعضی از برخوردها که موجب زده شدن طرف میشود و چون شخصیتی قوی و ایمانی محکم ندارد، منحرف میگردد.(ص 244 و 245)
استاد خسروشاهی درباره تاریخ زندگی و فعالیت های احمد کسروی مینویسد: تنها چیزی که در نوشتههای او دیده نمی شود، انتقاد از رضاخان است. در دوران سلطه رضاخان چگونه داری با استبداد و خرافات و اینچیزها مبارزه میکنی، ولی با رضاخان منشأ همه فسادها کار نداری؟ بلکه داری از او تجلیل هم میکنی. مثلاً از کارهای عام المنفعهای که انجام داده است و این نشان میدهد که مقامات امنیتی رضاخان هم هوایش را داشتند.(ص239)
در این کتاب استاد خسروشاهی نکات و تحلیلها و خاطرات تاریخی نابی را بیان می کند که با مطالعه کامل کتاب به دست میآید. مثلاً حضور علال الفاسی (اندیشمند مغربی) در تهران و قم و گشتن در کتابخانه ها و حتی کتابخانه شخصی مرحوم علامه طباطبایی تا شاید قرآنِ شیعی را پیدا کند! [ناظر به تبلیغاتی مسمومی که حریان وهابی درباره شیعیان کردهاند و همه جا اعلام کرده اند که شیعیان، یک قرآن دیگری دارند]، خاطرات علمای تبریز و خسروشاه و...
امید که مخاطبان با مطالعه این کتاب، نگاهشان به مسائل تاریخی سه دهه اول قرن حاضر دقیقتر شود.
مشخصات کتاب
گفتنی است تاکنون خاطرات مستند استاد خسروشاهی درباره شخصیت ها و جریانات زیر منتشر شده است: علامه طباطبایی، آیت الله طالقانی، علامه سید مرتضی عسکری، امام موسی صدر، آیت الله مشکینی، آیت الله هاشمی رفسنجانی، شهید نواب صفوی، استاد سید جلال الدین آشتیانی، محمدعلی جمال زاده، احمد بن بلا (الجزایر)، دکتر حسن ترابی (سودان)، روژه گارودی (فرانسه)، نشریات مخفی حوزه علمیه قم، تاریخ نگاری معاصر و کودتای 28 مرداد، طرح مرکز فرهنگی اسلامی اروپا، حزب خلق مسلمان و به زودی خاطرات مستند ایشان درباره امام خمینی، شهید مطهری، شهید بهشتی، شیخ آقابزرگ تهرانی، دکتر ابراهیم یزدی، شهدای حرب و محراب و محمدحسنین هیکل (مصر) منتشر میشود.
برای تهیه این کتاب و سایر مجموعه خاطرات مستند استاد خسروشاهی میتوانید در قم به کلبه شروق واقع در ابتدای خیابان صفاییه و در تهران به فروشگاه کتاب موسسه اطلاعات واقع در خیابان انقلاب روبروی دانشگاه تهران مراجعه نمایید و یا با مرکز پخش کتب در قم به شماره تلفن ۳۷۸۳۸۱۴۴ (۰۲۵) یا سایت مرکز بررسی های اسلامی (www.iscq.ir) تماس بگیرید.