به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، موضوع استقبال عموم مردم از مراسم و محافل قرآنی جز مهمترین دغدغههای مسئولان و دلسوختگان امور قرآنی کشور شده است و هر از چندگاهی جملهای یا یادداشتی از سر دلسوزی و چارهجویی برای این امر را میخوانیم. در متن یادداشتی ارسالی از سوی قاری و فعال قرآنی «داود جعفری» که دبیری جشنواره تلاوت مجلسی را نیز برعهده دارد به دوران طلایی دهه 60 که اوج حضور و استقبال عموم از محافل قرآنی بوده است، اشاره شده و در ادامه پرسشهایی را مطرح کرده است. متن این یادداشت از نظر میگذرد؛
جلسات قرآن از بهمن 57 تا امروز
بحث آموزش قرآن کریم قدمت دیرینه در تاریخ کشور ایران دارد که در این زمینه گاهاً همه ما با کلمه مکتبخانه آشنایی داریم. مكتبخانهها از قديمالايام يكي از جايگاههای آموزش قرآن در ايران بوده است. محور اصلی آموزش در مكتبخانهها آموزش قرآن بود. در مكتبخانه معمولا يك پيرمرد يا يك پير زن قرآن را از روی عم جزء (جزوههايی كه حاوی جزء سیام قرآن است و به اين جهت كه با سوره «عم يتسائلون» شروع میشود، عم جزء میگويند) آموزش میدادند.
شاگردان هر روز قرآن میخواندند و با تمرين و تكرار آيات به روش هجی كردن و مقابله (همخوانی) قرآن در محضر استاد ياد میگرفتند. اين مكتبها در منزل شخصی بوده و شاگردان در سنين مختلف و به صورت مختلط و در بعضی مكتب خانهها به صورت جداگانه به فراگيری قرآن مشغول بودند. این مکتب خانهها عموما توسط روحانیت (آخوند محله) و یا بزرگترهایی که سواد قرآنی داشتند اداره میشد.
اعتقاد هر خانواده در آن روزها این بود که کودکان و نوجوانان خود را حتما باید وارد این مکتبخانهها میکردند تا در کنار بحث آموزش قرآن، با پارهای از مباحث اخلاقی و عرفی منطبق بر دین و شرع مقدس آشنا میشدند.
رفته رفته با ظهور مدارس در دوران زندیه و اوایل دوران قاجاریه با آنکه مدارس کانون ورود افرادی خاص بود که یا از اعیان و اشرافزادگان بودند و یا اهل و عیال کدخدایان و صاحبمنسبان دوران خود، ولی یکی از دروس تحت آموزش قرآن بود و در کنار مکتبخانه نیز همان شرایط آموزشی را کلاسیک و آرمانی تبیین و تعریف میکرد.
البته شکل تغییر مکتبخانهها و گرایش آنان به سمت اربابمآبان و خصوصی کردن شرایط درس خواندن برای عموم حتی آموزش قرآن خود نیز ماجرایی مفصل است تا زمان مشروطه که تغییراتی کلی ایجاد و تقریبا باب مکتبخانهها بسته شد.
كسروي در کتاب «تاريخ مشروطيّت» نوشته است: « در ايران مقارن نهضت آزادیخواهي دو نوع مدرسه وجود داشت, يكی مدارس قديمه كه در غالب شهرها وجود داشت و ديگری مكتبهايی كه جز طبقات ممتاز و توانگران كسی فرزند خود را برای درس خواندن به آنجا نمیفرستاد. در اين مكاتب با اسلوبی غلط الفبا را میآموخته، سپس، قرآن و گلستان (سعدی)، به آنان آموزش داده میشد. شاگردان روی دشكچه بر زمين پهلوی هم مینشستند و آخوند درجای بلندتر مینشست و به يكايك شاگردان درس میداد و درس پس میگرفت و كسانی كه وظيفه خود را انجام نمیدادند به دست و پای آنها چوب میزدند.
وجود مشکلات فرهنگی، سياسی و اجتماعی از سويي و مشکلات آموزشی مکتبها از سوی ديگر باعث شد تا نظام آموزشی مکتبخانهای کم کم جای خود را به شيوههای جديدتری بدهد. در این بین و در دوران پهلوی اول و دوم شکلگیری جلسات آموزشی قرآن در خانهها و بعدا در مساجد قوت گرفت.
استاد احمد حاجیشریف، از اساتید و داوران قرآنی کشور در بیان خاطرات خود میگوید: «در بین مطالعاتی که در کتب گذشته داشتم به کتابی برخوردم که در سال 1317 در خصوص آموزش قرآن چاپ شده بود و این حاکی از آن است که در دوران رضا خان اهتمام مختصری به آموزش قرآن در سطح جامعه وجود داشته است».
در حوزه آموزش و پرورش آموزش قرآن کریم از سال 1323 در آموزش و پرورش آغاز شد و در همین سال طی دستورالعملی درس قرآن کریم از مواد درسی دوره ابتدایی به شمار آمد و از آن به بعد، در پایههای سوم تا ششم ابتدایی تدریس میشد. با تحول در نظام آموزشی کشور در قبل از انقلاب اسلامی و تبدیل آن به سه دوره تحصیلی، قرآن در دوره راهنمایی تحصیلی نیز آموزش داده شد.
بسیاری معتقد هستند که در بین سالهای 1302 تا 1323 تحولات فرهنگی بسیاری که با اهداف مشخص سیاسی تعریف شده بود، بنیاد تحولات فرهنگی و از جمله آموزشی در دوران پهلوی محسوب میشود. در این بین آموزش قرآن کریم در مساجد و بهخصوص جلسات خانگی رواج داشته و میتوان گفت بنیاد و پایههای بسیاری از جلسات سنتی و مذهبی کشور در این دوران به ظهور پیوسته و منشأ رشد آموزههای قرآنی تا پیش از انقلاب اسلامی است.
نقش جلسات قرآنی و خانگی چنان پررنگ است که عاشقان قرآن را هفتگی و به علامت پرچم که اصطلاحی بود برای برپایی جلسات سیار در خانه قرآنی و دوست داران اهل بیت دور هم گردآوری میکرد اما هنوز تلفیق هیئت روضه و آموزش و دورهخوانی قرآن شکل تخصصی نداشت و این اتفاق در دوره پهلوی دوم محمدرضا تقریبا قوت گرفت.
حقیر خود نیز از استاد مرحوم ابراهیم پورفرزیب(مولایی) اکبرالقراء ایران شنیدم که میفرمودند در آن دوران، آخوندی معلم قرآن ما بود در همین جلسات خانگی که فقط قرآن میخواندیم و آموزش میدیدیم تا اینکه بعدها حقیر(مولایی) مطالعاتی داشته و بعد از ایشان در کرسی ایشان قرار گرفتم و درس قرآن را با شیوه جدید مباحث تجویدی و غیره میدادم.
شکل جلسات قرآن به جز رنگ و لعاب آموزشی مصداق بارز تعامل و بین شاگرد و استاد و شکلگیری یک خانواده قرآنی با شرایط دوستانه و محبت محور بود به گونهای که در عکسهای پیش از انقلاب که در برخی از جلسات قرآن گرفته شده، حضور قراء ممتاز مصری را در کنار اساتید ایرانی (اساتید مرحومان مولایی، محمدتقی مروت، علی اربابی) در جلسات خانگی نشان میدهد .
گرچه تعداد این جلسات که پرشور و حال بودهاند در شهرهای بزرگ کشور محدود بود، اما نمیتوان منکر کیفیت و جذابیت فوقالعاده اساتید، شاگردان و به خصوص مشتاقان و قرآندوستان شد تا جایی که قدیمیترین هیئت تخصصی قرآنی کشور با قدمتی بیش از 125 سال با نام هیئت سنگلج (مجمع قاریان قرآن کریم) و وجود افرادی که با سپیدی و کهولت سن زیاد خاطراتی را از آن دوران روایت میکند، بر این امر صحه میگذارد.
محسن مظاهری، یکی از خادمان همین هیئت قرآنی در باب تحرکات قرآنی افراد و علاقمندان در پیش از انقلاب اسلامی و در باب یک شخصیت متفاوت به نام (مرحوم سرهنگ مسگرا) در خبرگزاری ایکنا اینگونه شرح داده است.
«در سال ۱۳۳۰ بنده برای اولینبار در جلسه قرآن ماه مبارک رمضان به خدمت استاد مسگرا رسیدم. در حیاط منزل حاج آقا حیدری جلسه قرآن برگزار میشد. ایشان با هیبت، عبا بر دوش و با محاسن حضور داشتند. پس از جلسه پرسیدم ایشان چه کسی هستند؟ که پاسخ دادند ایشان منصور مسگرها، نوه آقامسگرا هستند. خانه مسگرا در منطقه معروف بود که تقریبا تمام فرزندان در آن منطقه در خانه ایشان به دنیا آمده بودند و به اصطلاح قابله بودند. این آشنایی تا زمانی که در حیات بودند، ادامه داشت.
زمانی که سرهنگ مسگرها به هیئت سنگلج برای یادگیری قرآن آمد، محاسن کمی داشت و تازه دیپلم گرفته بود. در آن دوران که سرهنگ مسگرها برای یادگیری قرآن به جلسات قرآن استاد مولایی میآمد، هنوز برای تحصیل به دانشگاه پلیس نرفته بود و همزمانی که در جلسات استاد مولایی شرکت کرده و در خدمت ایشان تلمذ میکرد، وارد دانشگاه پلیس شد. قبل از جلسه سنگلج که استاد مولایی تشریف بیاورند، ایشان جلسه را در شبهای ماه مبارک رمضان اداره میکردند و عکسهایی هست که این موضوع را توضیح میدهد.
در زمانی مرحوم طالقانی همراه امام(ره) به قم رفتند و آقای مسگرها نیز شهربانی قم را به فرمان امام(ره) بر عهده گرفتند، شبهای جمعه که میشد از قم با ماشین به سنگلج میآمدند و جلسه را اداره میکردند و دوباره به قم باز میگشتند. افراد ۱۰ ساله تا ۱۵ ساله در این جلسات حضور داشتند و ایشان با آن شخصیتی که داشتند به این افراد آموزش میدادند».
سرهنگ مسگرها سالهای سال در دانشکده پلیس آن دوران و بعد از پیروزی انقلاب جلسه آموزش قرآن داشته و مشغول به تربیت نیروی متعهد به قرآن بوده است. مترادف با این بزرگواران، کم نبودند اساتیدی که قبل از انقلاب و در دوران پهلوی وقت و جوانی و انرژی خود را صرف آموزههای قرآنی کرده و برخی از آنان نیز پیوسته در حرم مطهر رضوی همچون استاد مرتضی سادات فاطمی زندگی خود را مصروف این کتاب الهی میکنند.
بهمن 1357؛ سرآغاز انقلابی بر پایه آموزههای قرآنی
انقلابی که انتظار میرفت با ظهور آن توجه و نگاهها به اینگونه جلسات بیشتر و کثرت آن بهتر و فراگیرتر شود. بعد از وقفهای کوتاه، جلسات خانگی و سیار رفته رفته بیشتر شد و بسیاری از اساتید آن دوران و حتی نوجوانان و جوانان در هیئتهای مذهبی و بیشتر در مساجد سراسر کشور مشغول به تدریس قرآن شدند. دهه 60 طلاییترین دوران آموزش قرآن در سطح جلسات قرآن کشور محسوب میشود و جنگ و دفاع مقدس به جای خالی کردن جلسات آنان را پرشورتر کرده بود.
انقلاب اسلامی و پیروزی عقیدههای قرآنی بر عقیدههای سیاسی و ضد دینی آن زمان باعث شده بود تا جلسات قرآن شور و حال بهتری پیدا کرده و سیل مشتاقان به یادگیری قرآن چندین برابر بیشتر از زمان پیروزی انقلاب باشد. خفقان دوران پهلوی در خصوص تشکیل جلسات بزرگ برای برپایی انس و الفت با قرآن که ناشی از ترس حکومتداران در ایجاد تجمعات مردمی و آگاه سازی بود، دیگر وجود نداشت و انقلاب اسلامی ایران هویت اسلامی و قرآنی خود را با پرچم قرآن و تشریح مواضع قرآنی خود و شورانگیزی و طلب عشقورزی به قرآن در خود نشان میداد.
دهه شصت.پرشورترین دهه قرآنی کشور برای افرادی است که طالبان حقیقی آموزشهای تخصصی قرآن از لسان اساتید و گردهمایی دوستانه حول محور قرآن در جلسات مختلف بودند. جلسات قرآن پرشور، .پرازدحام و پر بیننده و بدون تایم خاصی رو به افزایش بود. در اواخر دهه شصت و با حضور و ورود اساتید مصری به کشور اسلامی ایران و خصوصا استاد مرحوم راغب مصطفی غلوش، شورانگیزی و جریانسازی قرآنی در بین آحاد ملت شکل گرفت. سالهایی بین 1368 تا 1377 را باید سالهای قرآنی جامعه مردمی ایران نامید.
تکنیکهای تلاوت قراء مصری، مجالس شبی با قرآن آن دوران، شورانگیز بودن صدا و سیمای آن دوران با آنکه هنوز شبکه قرآن سیمایی وجود نداشت و فقط رادیو قرآن با موجی محدود و ساعتی محدود فعالیت داشت، بسسار تأثیرگذار بود. در آن زمان نه خبری از 24 ساعته شدن صدا و سیمای قرآن بود. نه خبری از شبکههای مجازی و اینترنت عمومی.
مناسبترین تعداد جلسات عمومی و تخصصی قرآن با بیشترین ظرفیت ممکن، چه در مساجد و چه در جلسات خانگی روایتی بسیار دور از تاریخ خاطرات افراد آن دوران و بزرگان قرآنی این دوران نیست. حقیر قصد در تفکیک دورانها باهم ندارم، لیکن قصد اصلی توجه قرآنیان، اساتید و مسئولان قرآنی به این نکته است که گذر زمان باید به ما، اساتید و مسئولان این نکته را یادآوری کند که با گذر زمان و کسب تجارب مختلف، بکارگیری شیوهها و روشها نیز نوین و بروز شده است.
امروز جای این سؤال وجود دارد که با اینکه شاهد آن هستیم که جلسات آموزشی قرآن بعد از 39 سال گذر از انقلاب اسلامی و با آن تاریخچه فاخر آموزش قرآن از مکتبخانهها تا مدارس و جلسات خانگی و سیار و مساجد و نیز با وجود بیش از 5000 مؤسسه آموزشی تخصصی و عمومی قرآن، وجود بیش از 30 دستگاه قرآنی و نظارتی و اعتباراتی که هرگز در دهه 60 و 70 نبود اما کم و بیش الآن وجود دارد و با اعلام آمارهایی از أخذ مدارک مختلف آموزشی یا مسابقات مختلف قرآنی همراه با بهترین پوشش خبری و تشکیل خبرگزاری و با تعیین نهادهای مشخص در عرصه رسیدگی به آموزش و پرورش و توسعه فرهنگ قرآن از بالاترین ردههای حکومتی تا فرهنگی و وزارتی، چرا جلسات قرآن این روزهای کشورم خالیتر از دهه اول انقلاب اسلامی سال 57 شده است؟
به بهانه جشن پیروزی انقلاب در 39 سالگی کمی هم به این چراها بیاندیشم.