مهدي بوذرپور مدرس سطوح عالی مدرسه علميه محمديه قائمشهر در گفتوگو با ایکنا از مازندران با اشاره به اینکه در تفسير و فهم واژهاي قرآني سه سبك مشاهده ميشود، گفت: سبك اول اينكه تمام واژههاي قرآني را به معناي ظاهريشان تفسير كنيم و ظهور اوليه لفظ را محترم بشماريم.
وی افزود: سبك دوم اينكه تا جايي كه ميتوان ظاهر الفاظ قرآني در معاني اصلي خود اخذ شود اما؛ در جايي كه نمي توان به ظهور اوليه لفظ وفادار بود؛ معاني مجازي جاي معاني حقيقي را مي گيرد.
مدرس سطوح عالي مدرسه علميه محمديه قائمشهر تصریح کرد: سبك سوم اينكه الفاظ قرآني به هيچ عنوان داراي ظهور اوليه نیست و خداوند همواره به سبك رمز و راز با مخاطبين خود سخن گفته است. از اين جهت مخاطبين خداوند افراد خاص است كه براي فهم واژههاي قرآني از تاويل استفاده میكنند.
وی با بیان اینکه این سه سبك همواره در فضاي تفسيري مورد استفاده قرار میگرفته است، افزود: هر چند دو سبك ابتدايي از شهرت بيشتري برخوردار بوده است، اما اين سه سبك هر يك مشكلاتي مختص به خود داشته كه حتی مورد اعتراف باورمندان آن بوده است.
بوذرپور روش اول از اين مزيت برخوردار است كه ظهور اوليه واژهها را محترم شناخته و آنها را در همان معاني كه متبادر به ذهن عرف است تفسير میكند. اما مشكل اين روش اين است كه آياتي چون «يدالله فوق ايديم» «الرحمن علي العرش استوی» و..... كه دلالت بر جسم داشتن ذات باري میكند؛ اگر در همان معاني اوليه ترجمه شوند، موجب نقص و محدوديت در خداوند میشود.
وی ادامه داد: سبك دوم در تفسیر قرآن هرچند محذورات روش اول را ندارد، اما ورود مجاز به الفاظ قرآن كه از خداوند حكيم صادر شده به نوعي تنزل از مقام حقيقت به حساب میآيد از اين جهت بايد به فكر چاره ديگر بود.
بوذرپور با بیان اینکه سبك سوم قرآن را از همه فهم بودن آن خارج ميكند و نوعي نقض غرض در هدايت بشري و مخالف با غايت نبوت محسوب میشود، اظهار کرد: با توجه به معايب روشهاي بالا، چاره كار چيست؟ و چگونه مي-توان واژههايي كه چنانچه به معناي ظاهري آن ترجمه شود، مشكل ساز خواهد بود؛ را تفسير کرد؟
راه حل عرفا در فهم قرآن
وی ادامه داد: عرفا براي رهايي از اين محذور چارهاي جستند كه اولاً ظهور اوليه الفاظ بر جاي خود خواهد ماند و در ثاني مجازگويي نخواهد شد و ثالثاً عموميت قرآن بر جاي خود خواهد ماند و نيازي به تاويلگرايي احساس نميشود.
این مدرس حوزه گفت: غزالي اولين كسي است كه روح معنا را براي اين مهم پيشنهاد میكند و نظريه روح معنا بر آن است كه بگويد: اولاً: وضع الفاظ، تنها برای مصادیق خارجی با ویژگیهای خاص نیست، بلکه الفاظ دارای روحی است که در مراتب طولی و عرضی بر مصادیق مختلف قابل حمل است. معانی این الفاظ هر چند دارای مصادیق متعدد است، اما همه این معانی دارای روح واحدی است. ثانیا؛ استعمال الفاظ در همه این معانی و مصادیق به نحو حقیقت بوده نه مجاز و استعاره.
بوذرپور برای روشن شدن این مطلب مثالی آورد و بیان کرد: لفظ میزان(ترازو) برای بدست آوردن وزن اشیاء وضع شده و تعریف آن «ما یوزن به» یعنی هر چیزی که بتوان با آن وزن اشیاء را بدست آورد؛ بر آن اطلاق میشود. «ما یُوزَنُ بِه» همان روح معناست برای میزان. حال با این توصیف «ما یوزن به» هم در مصادیق عرضی بر انواع ترازوها اعم از کفهدار، قپان دار، باسکول، دیجیتال و..... اطلاق میشود و در همه این مصادیق استعمال لفظ میزان(ترازو) به نحو حقیقت است. زیرا بر همه آنها «ما یوزن به» صدق میکند.
وی ادامه داد: این در جهت عرضی بود در جهت طولی هم، چنین مطلبی جاری است. میزان در عوالم بالاتر به اهل بیت تعبیر شده است. میزان بودن اهل بیت به این معنی است که چون ایشان انسان کامل بودهاند از این رو اهل بیت ملاک و معیار هستند؛ اعمال و درجه ایمان افراد امت را با آنها میسنجند. استعمال لفظ میزان در این معنا همچون معانی عرضی به نحو حقیقت است.
این مدرس حوزه عنوان کرد: اگر واژههاي قرآني را با اين سبك فهم و تفسير كنيم به لايههاي دروني معاني و تفاسير آن پي میبريم و مقصود حديث رسول الله(ص) كه فرمود:« براي قرآن هفتاد بطن است و براي هر بطني هفتاد بطن است»؛ مشخص میشود.
انتهای پیام