به گزارش خبرنگار ایکنا؛ طرح مادران آسمانی، برای چندمین سال پیاپی در حال اجراست و هر سال گروهی خودجوش به مناسبت روز مادر، به دم در خانه مادران شهدا میروند و از سوی فرزند شهیدشان، هدیهای را تقدیم این مادران میکنند. در دومین روز اجرای این طرح مردمی، گزارشگر ایکنا، میهمان خانواده شهید سعید اسکندری، شهید قرآنی میشود.
کوچه شهید سعید اسکندری در خیابان شهدای هفتم آذر معروف است و از هرکس سراغ این کوچه را بگیریم، نشانی درست را به ما میدهد. انتهای کوچه، تابلویی از شهید روی دیوار پلاک خانه 20 خودنمایی میکند. زنگ خانه را میزنیم. مسئول اهدای لوح به خانواده شهید میگوید: سلام؛ از سوی فرزند شهیدتان آمدهایم تا روز مادر را به شما تبریک بگوییم. در به رویمان باز میشود. حیاطی به وسعت مهربانی مقابلمان قرار میگیرد. باغچه و عطرش حواسمان را پرت میکند. پرستار از ما استقبال میکند. خانمی مسن چادر رنگی برسردارد و روی کاناپه نشسته است و تخت و واکری که گوشه خانه قرار داده شده بود، حکایت از مریضی مادر دارد.
کنار مادر شهید نشستیم، او از عمل قلب باز برایمان میگوید و اینکه 48 ساعت تمام بیهوش بوده است. با بغضی که در گلویش است، اینچنین توضیح میدهد: در آن زمان سعید را در خواب دیدم که بالای سرم آمد و گفت که مادر من از ساعت اول کنارت هستم، بلند شو، بچههایت منتظرت هستند از آن لحظه حالم خوب شدم و شفایم را گرفتم.
وی با اشاره به خاطرهای از 9 سالگی سعید گفت: سعید 9 ساله بود که تلویزیون تصاویر نامربوطی را پخش میکرد. باهمان سن کم به ما گفت که خداوند به شما چشم داده است که قرآن بخوانید و نماز بر جای بگذارید نه آنکه تلویزیون و این تصاویر نامربوط را تماشا کنید. گوشه گوشه این خانه برای من خاطرات سعید است و نمیتوانم از این خانه دل بکنم.
مادر شهید اسکندری تصریح کرد: سعید از هشت سالگی نمازش را خواند و روزهاش را گرفت. سعید ساعت 19 روز 27 بهمن ماه سال 43 متولد شد و ساعت 11:35 روز 27 بهمن ماه سال 64 در عملیات والفجر 8 در امالقصر عراق به شهادت رسید.
وی بیان کرد: دقیقا من همان روز ساعت یازده و بیست و سه دقیقه در حالت بیداری از اتاق خواب به حال نگاه میکردم. سعید را در حال دیدم. بلند شدم و به حال آمدم اما سعید رفته بود. در همان لحظه زمین را بوسیدم که سعیدم به شهادت رسید. سعید 58 روز بود که به جبهه رفته بود و به شهادت رسید.
مادر شهید اسکندری ادامه داد: آرزو داشتم سعید را داماد کنم. دومین آرزویم این بود که خدا پس از شهادت سعید به من صبربدهد؛ چراکه زندگی بدون سعید برایم سخت بود و خدا تا به امروز این صبر را بر من عطا کرد. به غیر از سعید، یک پسر و دو دختر دارم، اما همیشه میگویم آنها ازدواج کردند و رفتند و تنها کسی که برای من ماند، سعید است؛ چون سعید همیشه با من است.
وی با اشاره به ویژگی قرآنی بودن فرزند شهیدش گفت: سعید قاری ممتازی بود و یکی از شاگردان علامه جعفری به شمار میرفت. سهشنبههای هرهفته جلسات قرآن را برگزار میکرد و استاد موسوی هم در این جلسات حضور مییافت. همیشه آقای موسوی به ما میگفت که قدر سعید را بدانید که چنین فرزندی نایاب است. سعید همیشه قرآن میخواند و به برگزاری جلسات قرآن در منزل، تأکید بسیاری داشت.
مادرشهید اسکندری با اشاره به وصیتنامه خوانی فرزند شهیدش گفت: وصیتنامه در جیب سعید بود و هنگامی که تیر به سعیدم میخورد و بدنش خونریزی میکند، چند قسمتی از وصیتنامه خونی میشود. حتی در آن قسمتی که سعید نوشته بود بدین طریق وصیت میکنم، خون روی آن پاشیده شده بود.
وی ادامه داد: به مادران شهید میگویم طاقت بیاورید و خداوند به هرکسی که در این دنیا داغ ببیند، قطعا در آن دنیا پاداش خواهد داد.
مادر شهید اسکندی تصریح کرد: اهل قرآن بودم و از کودکی سعید را اینگونه پرورش دادم و بالاخره او هم قرآنی شد. معتقدم خانوادهها باید راه راست را به فرزندانشان نشان و قرآن را به آنها آموزش دهند.
وی افزود: سعید هیچ زمانی در خانه امر و نهی نمیکرد. یک روز دخترم چکمههای دورنگه را خرید و وقتی به سعید نشان داد، او تنها جملهای که گفت: زیباست. دخترم خوابید و سپس سعید به من گفت که مادر فردا به خواهرم بگو این کفشها را پس دهد و مناسب نیست که چنین کفشهای بپوشد اما او متوجه نشود که من این را از شما درخواست کردهام. فردا صبح به دخترم گفتم این کفشها را به مدیر مدرسهات نشان بده و اگر او قبول کرد، بپوش. دخترم ظهر از مدرسه به خانه آمد و گفت که فکرهایم را کردهام و کفشها را پس میدهم.
مادر شهید اسکندری تصریح کرد: سعید بسیار صبور بود تا جایی که مغازهدار سرکوچهمان ضدانقلاب بود و سعید با صبور بودنش، او را انقلابی کرد.
وی بیان کرد: از مردم به ویژه خانمها درخواست میکنم که حجابشان را حفظ کنند. به ما زخم زبان نزنند که این زخم زبانشان بسیار ما را اذیت میکند. زمانی که سالم بودم، کمتر بیرون میآمدم؛ چراکه وقتی خانمها را با این چهرهها میبینم بسیار ناراحت میشوم و زجر میکشم.
مادر شهید اسکندری تصریح کرد: بارها تابلویی از اطلاعات فرزند شهیدم که روی دیوار خانه زدهایم، شکستند، اما ما هربار درست میکنیم؛ چراکه خون شهدا با این بیحجابیها، شکستن تابلو و دیگر مسائل پایمال نمیشود.این رفتارها دل ما را به درد میآورد. متأسفانه برخی از مردم ناآگاه عقلشان نمیرسد که شهدا برای حفظ این مملکت چه کردهاند.
مادر شهید اسکندری ادامه داد: خداوند ان شالله همه ما را به راه راست هدایت کند و ما را از اسلام منحرف نکند. جوانان سرعقل بیایند و بدانند که شهدا برای چه به جبههها رفتند. انتخاب جبهه و شهادت، گذشتن از پدر و مادر و زندگی و جان و مال است که گذشتن از همه این مسائل بسیار سخت است.
وی بیان کرد: پس از شهادت سعید، همچنان کلاسهای قرآن سهشنبه شبها در منزلمان دایراست و نام خانهمان را مکتب حضرت زهرا(س) گذاشتهایم. همچنین در میلاد حضرت زهرا(س)، شهادت حضرت علی(ع)، روز شهادت حضرت رسول(ص) هم برنامه داریم.
در ادامه پدر شهید اسکندری ضمن گلایه از عملکرد مسئولان گفت: مسئولان جلوی سرکشیها را بگیرند و از دروغ گفتن بپرهیزند. جوانان بسیاری بیکار هستند و امیدوارم مسئولان با برنامهریزی مناسب، برای این جوانان کاری انجام دهند.
وی افزود: تا زمانی که ما با یکدیگر صادق نباشیم، امام زمان(عج) ظهور نخواهد کرد. با دستان خالی نمیتوان منتظر ظهور آقا باشیم. دراین زمانه 313 نفر یکدل نشدهاند که ایشان ظهور کنند.
در پایان تعدادی از نمایندگان مجری طرح مادران آسمانی، هدایای ویژهای را به مناسبت روز مادر از طرف فرزند شهیدشان، تقدیم مادرشهید سعید اسکندری کردند.
انتهای پیام