فرماندهانی از جنس ایثار و شهادت/ نگاهی به زندگی مهدی باکری و عبدالحسین برونسی
کد خبر: 3700352
تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۸
گاه‌شمار دفاع مقدس؛

فرماندهانی از جنس ایثار و شهادت/ نگاهی به زندگی مهدی باکری و عبدالحسین برونسی

گروه جهاد و حماسه ــ شهید باکری و برونسی از جمله فرماندهان دفاع مقدس هستند که موفقیت‌های بسیاری را در عملیات‌های مختلف کسب کرده‌اند.

فرماندهانی از جنس ایثار و شهادت

به گزارش خبرگزاری ایکنا، مهدی باکری در ۳۰ فروردین ۱۳۳۳ در قوشاچای و در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. در همان آغاز کودکی مادرش را از دست داد. او و دوستانش نقش مهمی در برپایی تظاهرات شهر تبریز در ۱۵ خرداد ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ داشتند. همان زمان وی توسط ساواک شناسایی شد و بارها برای بازجویی و تحت نظر آزاد شد. پس از اخذ دیپلم وارد دانشگاه تبریز شد و در رشته مهندسی مکانیک شروع به تحصیل کرد. در حین تحصیل خبر مرگ برادرش، علی باکری را به وی دادند. بدین ترتیب او دومین عضو خانواده خویش را نیز از دست داد.

با پیروزی انقلاب ایران باکری نقش فعالی در سازماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت. مدتی هم شهردار ارومیه بود و مدتی هم دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. او همزمان با فعالیت در سپاه، مسئولیت شهرداری ارومیه را نیز بر عهده گرفت. با شروع جنگ ایران و عراق ازدواج کرد و بلافاصله پس از ازدواج (روز بعد از ازدواجش) عازم جبهه‌ها شد. مهدی باکری یکی از بهترین سرداران سپاه در ۸ سال جنگ ایران و عراق بود.

حضور در جبهه

مهدی باکری در مدت کوتاهی مدارج ترقی را در جبهه طی کرد. در عملیات فتح‌المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف توانست در کسب پیروزی مؤثر باشد. در همان عملیات از ناحیه چشم مجروح شد. پس از بهبود به جبهه بازگشت و در عملیات‌هایی چون عملیات بیت‌المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی، والفجر ۱ تا چهار و عملیات خیبر در سمت‌های مختلف شرکت کرد. در مجموعه عملیات‌های والفجر با عنوان فرمانده لشکر عاشورا در جبهه حضور داشت.

در عملیات خیبر به مهدی باکری خبر داده شد که برادرت شهید شده‌ است و می‌خواهیم پیکرش را برگردانیم؛ ولی مهدی اجازه نداد و از پشت بی‌سیم این جمله تاریخی را به زبان آورد: «همه آن‌ها برادرای من هستند اگر تونستید همه را برگردونید حمید را هم بیاورید». او بعد از شهادت برادرش با خانواده‌اش تماس گرفت و به آن‌ها گفت: «شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده‌ است».

مفقودالاثر شدن

در حین عملیات بدر و در حالی‌که نیروهای عراقی با محاصره کامل سربازان تحت امر باکری در جزیره مجنون در حال زدن تیر خلاص به سربازان مجروح باقی‌مانده بودند، احمد کاظمی و محمود دولتی با اصرار از وی می‌خواهند که با عبور از دجله و پیمودن فاصله۷۰۰ متری که میان خط اول و خط دوم حمله جان خود را نجات دهد؛ ولی این درخواست هر بار با جواب منفی وی روبرو می‌شد تا اینکه بر اثر اصابت تیر مستقیم سربازان عراقی در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ شهید شد.

در این هنگام در حالی که یاران او سعی در انتقال پیکرش بوسیله قایق به عقب را داشتند قایق هدف اصابت شلیک مستقیم آر پی جی یکی از سربازان عراقی قرار گرفت و در اروند رود غرق شد. پیکر وی و سایر سربازانش هیچگاه یافت نشد و وی همچنان مفقودالاثر هستند.

 فرماندهانی از جنس ایثار و شهادت

شهید عبدالحسین برونسی

عبدالحسین برونسی (زاده ۳ شهریور ۱۳۲۱، روستای گلبوی کدکن توابع تربت حیدریه - شهادت ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ عملیات بدر، شرق دجله) یکی از فرماندهان ایران در جنگ ایران و عراق بود. وی پس از چند بار تغییر شغل نهایتاً به شغل بنایی روی می‌آورد و تا هنگام پیوستن به سپاه این شغل را ادامه داد. او همچنین از فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی بود که چند بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده و نهایتا حکم اعدامش صادر ضد اما با وقوع انقلاب اجرا نشد. قبل از انقلاب وی بارها دستگیر و توسط ساواک شکنجه شد. پیرامون یکی از موارد دستگیری می‌گوید: در زندان به قدری جای ما تنگ بود که به نوبت چند نفر می‌خوابیدیم و چند نفر دیگر می‌ایستادیم. ما را شکنجه می‌کردند.همان اول که ما را گرفتند فکر می‌کردی چه کسی را گرفته‌اند. دور ما را گرفتند یک مسلسل را به پشتم گذاشتند دیگری را روی سینه‌ام و یکی هم سیلی می‌زد و می‌گفت: پدر سوخته بگو دوستان شما چه کسانی هستند. گفتم: من هیچ دوستی ندارم تک و تنها هستم، یکی از آنها گفت: نگاه کن پدر سوخته را هرچه کتک می‌زنیم رنگش تغییر نمی‌کند. می‌گفتند: تو را می‌کشیم، می‌گفتم: بکشید. به دهانم می‌زدند هر دندانی که می‌افتاد می‌گفتند. پدر سوخته دندان‌هایش دارد می‌ریزد و کسی را لو نمی‌دهد.

پس از انقلاب

او پس از انقلاب به سپاه پیوست و در آغاز جنگ راهی جبهه شد. وی در این دوران مسئولیت‌های مختلفی داشت که در آخرین آن فرمانده تیپ هجدهم جوادالائمه بود که در سال ۱۳۶۳ طی عملیات بدر در شرق دجله شهید شد. وی ۵ سال همزمان باکار به تحصیل علوم اسلامی نیز می‌پرداخت. به دلیل رشادت‌های وی و گروهانش در جنگ رسانه‌های عراقی نیر بارها با غیض از او یاد کرده و صدام برای سر او جایزه تعیین کرده بود. گردان بلال با فرماندهی وی در جریان عملیات والفجر ۳ موفق به تصرف ارتفاعات کله قندی و به اسارت گرفتن سرهنگ جاسم یعقوب داماد و پسرخاله صدام شد.

در وصیت‌نامه وی آمده‌ است: من با چشم باز این را پیموده‌ام و ثابت قدم مانده‌ام؛ امیدوارم این قدم‌هایی که در راه خدا برداشته‌ام، خداوند آنها را قبول درگاه خودش قرار دهد و ما را از آتش جهنم نجات دهد. فرزندانم، خوب به قرآن گوش کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگی‌تان قرار بدهید. باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان باشید. همیشه آیات قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.

کشف پیکر برونسی و تردیدها

به گفته محمد باقرزاده، پیکر عبدالحسین برونسی پس از ۲۷ سال از زمان مرگش در شرق دجله به همراه ۱۲ شهید دیگر کشف شد. پلاک، لباس پاسداری، بخشی از صفحات قرآن و بادگیر آقای برونسی اجزایی است که پیدا شده‌است.

با این وجود سعید عاکف نویسنده کتاب خاک‌های نرم کوشک معتقد است پیکر کشف شده، با مشخصات لحظه مرگ برونسی همخوانی ندارد. وی بیان می‌کند که بر طبق خاطرات بی‌سیم‌چی برونسی و یکی دیگر از همراهان او، وی در آخرین لحظات زندگی لباس رسمی سپاه به تن داشته و جنازه‌اش نهایتاً در منطقه‌ای باتلاق مانند می‌افتد و در این هنگام سر بر تن داشته‌است و فرضیهٔ جدا کردن سر وی توسط عراقی‌ها را رد می‌کند. خانواده برونسی نیز در تعلق داشتن پیکر کشف شده به برونسی اظهار تردید کرده‌اند. با توجه به گفته‌های باقرزاده امکان بدست آوردن جواب قطعی از روی آزمایش دی‌ان‌ای وجود ندارد چراکه پدر و مادر وی در قید حیات نیستند و بیان می‌کند: اخبار بینه که اصطلاحاً در فقه و حقوق عبارت است از گواهی دو نفر عادل. در این مورد ما افرادی را که بتوانند صراحتاً تأیید کنند و گواهی بدهند که این پیکر متعلق به آقای برونسی است، در اختیار نداریم و تنها به یقین بسنده می‌کنیم. در عرف نیروهای مسلح و همه ارتش‌های دنیا، پلاک هویت، نشانه کمکی مؤثر برای احراز هویت فرد می‌تواند باشد، کما اینکه درباره این شهید و شهادتش هم مورد استناد قرار گرفته‌است.

کتاب و فیلم پیرامون زندگی وی

کتاب خاک‌های نرم کوشک مجموعه خاطراتی از وی است از زبان همسر وی و همرزمانش که در سال ۱۳۸۳ توسط سعید عاکف در مشهد چاپ شد و به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های تاریخ ایران مبدل شد و تا مرداد ۱۳۹۶ به چاپ دویست و یازدهم (۶۶۲۰۰۰ نسخه) رسید. فیلم به کبودی یاس برداشتی از زندگانی وی است.

انتهای پیام

captcha