حضرت زهرا(س)، 34 سال برای پسرم مادری کرد
کد خبر: 3705183
تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۹:۲۲
مادر شهید امیرسعید قاسمی در مراسم تشییع:

حضرت زهرا(س)، 34 سال برای پسرم مادری کرد

گروه جهاد و حماسه ــ پیکر امیرسعید قاسمی، پس از گذشت 34 سال از شهادت، بر دستان پدر و مادر صبور و با حضور چشمگیر دوستان و آشنایان در معراج شهدا تشییع شد.

رد نشود//حقوق‌های نجومی مسئولان ناراحت‌مان می‌کند/ حضرت زهرا(س)، 34 سال برایش مادری کرد

به گزارش خبرگزاری ایکنا، بوی عطرش از یک هفته پیش در خانه پیچیده بود. مادر احساس می‌کرد امیرش در خانه حضور دارد و ناگهان به اتاق‌ها سر می‌زند. حس مادرانه‌اش درست بود، اما هیچکس مادر را جدی نمی‌گرفت و همه فکر می‌کردند این حس مادر نشان بی‌تابی‌اش است. خانواده شهید امیرسعید قاسمی، 34 سال در انتظار پرستوی‌شان بودند و بالاخره پیکر شهید پس از سال‌ها به آغوش خانواده بازگشت. عصرامروز اولین دیدار خانواده شهید امیرسعید قاسمی در معراج شهدا بود. تک تک اقوام آمده بودند تا به مادر و پدر شهید تبریک بگویند.

بوی عطرفرزند به مشام مادر رسیده بود

امیرسعید قاسمی، فرزند اول خانواده قاسمی بود. در زمان شهادتش یک برادر و دو خواهر داشت که پس از شهادتش، خداوند دختری را به این خانواده عطا می‌کند. او به هنگام شهادت، 15 ساله بود که بیستم اسفندماه سال 62 در عملیات خیبر، جزیره مجنون شهید می‌شود. چند روز گذشته خبر آوردن پیکر شهید به برادرش می‌رسد. روز گذشته کمیته تفحص از معراج شهدا با خانواده شهید تماس می‌گیرند و اعلام می‌کنند که برای ثبت خاطرات به منزل‌تان می‌آییم و همه اهل خانواده هم حضور داشته باشند. خواهرها و برادرها در منزل پدر جمع می‌شوند. کمیته تفحص به منزل شهید می‌روند و پس از دقایقی خبر بازگشت پیکر فرزند‌شان را می‌دهند. همچنین کارتی را که رویش دست خط شهید نوشته بود، به خانواده‌اش نشان داده می‌شود. کمیته تفحص از روی کارت و پلاکی که روی استخوان‌های قفسه سینه بود، هویت او را تشخیص داده بودند.

 

رد نشود//حقوق‌های نجومی مسئولان ناراحت‌مان می‌کند/ حضرت زهرا(س)، 34 سال برایش مادری کرد

مادرم هیچگاه دلتنگی نمی‌کرد

اقوام شهید قاسمی، یکی پس از دیگری می‌آیند و هر کدام خاطره‌ای از شهید دارند که برای یکدیگر می‌گویند. سمیه قاسمی خواهر شهید گفت: قطعه 26 بهشت زهرا را برای برادرم درنظرگرفتیم. چند روزی بود مادرم می‌گفت عطر امیر را استشمام می‌کنم. مادرم چند روزی است که دورتا دور خانه را جستجو می‌کند و انگار دنبال چیزی بود. به او می‌گفتیم مادر شاید از دلتنگی است، اما او می‌گفت امیرم آمده است و بالاخره روز گذشته خبر آمدن پیکرش را به ما دادند.

وی افزود: مادرم هیچ‌گاه دلتنگی‌اش را نشان نمی‌داد و بی‌تابی نمی‌کرد. مادرم همیشه می‌گفت جای امیرم خوب است. حضرت زهرا(س)؛ مادر واقعی‌اش به او سر می‌زند و خیالم راحت است.

در ادامه فاطمه قاسمی، خواهر کوچکتر شهید قاسمی که پنج سال پس از شهادت برادرش متولد شده است، گفت: با وجود آنکه برادرم را هرگز ندیدم، اما امروز حس و حال خوبی دارم. مادر و پدرم همیشه از او برایم گفته‌اند.

در ادامه مهری قاسمی، عمه شهید قاسمی به بیان خاطره‌ای از آخرین اعزام برادرزاده‌اش به جبهه گفت: امیر، دو روز پیش از رفتنش به منزل ما آمد تا دستکشی را به او بدهم. به او گفتم که بالاخره همه را راضی به رفتنت کردی و او گفت بله چون واجب‌تر از مدرسه‌ام بود. او هنوز یک دانش‌آموز دبیرستانی بود که به جبهه رفت و در اولین اعزامش و دوماه پس از اعزامش شهید شد.

 

رد نشود//حقوق‌های نجومی مسئولان ناراحت‌مان می‌کند/ حضرت زهرا(س)، 34 سال برایش مادری کرد

 

وی افزود: همه فامیل، امیر را دوست داشتند؛ چراکه امیر به همه فامیل سر می‌زد و به آنها احترام می‌گذاشت. امیر یک روز در میان به ما سر می‌زد و همیشه جویای حال‌مان بود.

عمه شهید قاسمی با اشاره به پیکر شهید گفت: پیکری که پس از 34 سال آمده است، چند استخوان بیشتر نیست و همان استخوان‌ها هم ترکش خورده بود. به ما گفتند که بدون سر و همه بدنش ترکش خورده بود.

در ادامه دخترعموی شهید قاسمی برای اقوامش تعریف می‌کرد که هرکسی که به دیدارش می‌رفت و گریه می‌کردند، می‌گفت که من چیزی را که داده‌ام، پس نمی‌گیرم. انتظار نداشتم خداوند پیکر فرزندم را پس دهد.

او می‌گفت: اقوام می‌گفتند برای آنکه دل مادر شهید آرام شود، مزاری برای فرزندش بگیرند اما او هیچگاه زیربار نمی‌رفت و همیشه به سرخاک یک شهید گمنام در امامزاده صالح(ع) می‌رفت.

دخترعموی شهید قاسمی در ادامه گفت: پدرم که به منطقه رفته بود تا خبری از پیکر شهید بگیرد، به او گفتند که امیر به همراه چهارنفر از رزمندگان جلوی توپ مستقیم تانک شهید شدند.

در ادامه اصغر قاسمی، عموی شهید قاسمی گفت: روزی که می‌خواست به جبهه اعزام شود، به او گفتم عموجان شما قدت به اسلحه ژ- ث می‌رسد؟ او گفت که باید امروز امتحانم را پس بدهم تا انشالله امام حسین(ع) از من راضی باشد.

ماجرای خوابی که به شهید قاسمی معطوف شد

محبوبه معصومی، خانمی حدود 30 ساله‌ای بود که اواسط فروردین ماه خواب عجیبی دیده بود. او درباره خوابش گفت: همیشه به معراج شهدا می‌آیم. یک روز در اواسط فروردین ماه در خواب شهیدی به نام امیر را دیدم که بدون سر بود.ابتدا فکر کردم شهید حججی بود، اما با نام امیرخودش را معرفی کرد. این شهید با مسئول معراج درباره وضعیت سخت جنگ صحبت می‌‌کرد، سپس به او گفتم شفاعتم را کنید. از آن روز به بعد فکر می‌کردم که این کدام شهید است. بالاخره امروز به معراج آمدم تا از مسئولان سراغ شهیدی به نام امیر را بگیرم و آنها گفتند که امروز مراسم تشییع شهید امیر قاسمی است. خواب بسیار عجیبی بود.

 

رد نشود//حقوق‌های نجومی مسئولان ناراحت‌مان می‌کند/ حضرت زهرا(س)، 34 سال برایش مادری کرد

 

مادرصبورشهید، نشان یک شیرزن بود

شمسی صحراکارها؛ مادرشهید به همراه همسرش شهاب قاسمی، پدرشهید پیش از آمدن در جمع اقوام، در یک محفل خصوصی با فرزند شان برای نخستین بار دیدار می‌کنند و پس از دیدار وارد جمع اقوام می‌شوند.

مادرشهید با گام‌های استوار با حالتی که لبخند به لب داشت، در جمع حاضر می‌شود و با تک تک مهمانانش احوالپرسی می‌کند. در پاسخ به تبریک مهمانانش با لبخند الحمدالله می‌گوید. ذره‌ای غم در چهره این مادر دیده نمی‌شود و به قول خودش چرا باید غمگین باشد وقتی فرزندم عاقبت بخیر شده است؟ هر کسی که می‌خواست دستان مادرشهید را ببوسد، دستانش را می‌کشید و هرگز اجازه این کار را به مهمانان نمی‌داد.

پیکر شهید را به جمع اقوام می‌آورند و تک تک دوستان و آشنایان با شهید وداع می‌کنند. تابوت را روی زمین می‌گذارند و دو صندلی را مقابل تابوت قرار می‌دهند تا مادر و پدرشهید روی آن بنشینند. مداح روضه امام حسین(ع) می‌خواند.

دست اندرکاران معراج پیکر را از تابوت برمی‌دارند و به آغوش پدر و مادر می‌دهند و لالایی شروع می‌شود. مادر صورتش را روی پیکر شهید می‌گذارد. چادرش را روی صورتش می‌کشد. پدر شهید دستانش رو به آسمان است و خدا را شکر می‌کند که پیکر فرزندش را پس از 34 سال در آغوش می‌کشد.

روضه وقتی به قتلگاه می‌رسد؛ پدر روی سینه‌اش می‌زند و اشک امانش نمی‌دهد. مادر در همه ساعات مراسم به پیکر فرزندش نگاه می‌کرد و زیرلب زمزمه‌هایی داشت که جز خدا کسی نمی‌دانست که در دلش چه می‌گذرد.

عزاداری که تمام می‌شود؛ وسایل شهید که شامل کارت با دست نوشته‌اش به همراه تسبیح تحویل خانواده‌اش داده می‌شود.

مداحی که به پایان می‌رسد، همه دورمادر شهید را می‌گیرند. او می‌گوید: خیلی خوشحالم که هنوز پس از 34 سال، شهدا حرمت دارند که اینچنین مراسم تشییعش شلوغ است. برای تک تک اعضای کمیته تفحص دعا می‌کنم که دل‌مان را شاد کردند و پیکر فرزندم را برایم آوردند. الهی که به حق حضرت زهرا(س) عاقبت بخیر شوند.

این مادرشهید در ادامه گفت: خانواده‌ام شاهد هستند که در این 34 سال آرامش داشتم؛ چراکه دلم گرم بود که پسرم سرباز امام خمینی(ره) و امام حسین(ع) است و حضرت زهرا؛ مادرواقعی‌اش در این سال‌ها برایش مادری می‌کند.

 

رد نشود//حقوق‌های نجومی مسئولان ناراحت‌مان می‌کند/ حضرت زهرا(س)، 34 سال برایش مادری کرد

 

در ادامه پیکرشهید، پیش از آنکه به سردخانه معراج شهدا برده شود؛ برای آخرین بار تنها با حضور اقوام، وداع انجام می‌شود که در پایان وداع پدرومادر شهید برای همه حاضران دعا می‌کنند.

پدرشهید دعا کرد که همه جوانان عاقبت بخیر شوند و مادرشهید ابتدا برای ظهورآقا امام زمان(عج) دعا کرد و از خداوند درخواست کرد تا همه حاضرانی که به تشییع مراسم فرزندش آمده بودند، حاجت روا و گره‌ای از زندگی‌شان باز شود.

در پایان مادرشهید با صبوری، در جمع اصحاب رسانه حاضر شد و پاسخگوی پرسش‌های تک تک خبرنگاران شد.

او در پاسخ به صحبت یکی از خبرنگاران که اظهار شرمندگی می‌کرد برای آنکه باید چند دقیقه‌ای وقتش را بگیرد، گفت: حالم خوب‌تر از همیشه است و این لطف الهی بوده که شامل حالم شده است؛ بنابراین هر چند ساعت که بخواهید اینجا می‌نشینم و پاسخگوی پرسش‌های‌تان هستم.

این مادر شهید با اشاره به این موضوع که همه خانواده شهدا راضی به رضای خداوند هستند، گفت: به رضای خدا راضی هستم و چه چیز بالاتر از شهادتی است که نصیب فرزندم شده. کسی که شهید می‌شود، خوشا به سعاتش و آن کسی که به وطن بازمی‌گردد هم به نوعی در جهاد شرکت کرده است.

وی افزود: وقتی عاقبت بخیری فرزندم را می‌بینم چرا شاد نباشم؟ امیر اولین فرزندم بود که در سن پانزده سالگی به جبهه رفت و شهید شد.

این مادرشهید تصریح کرد: در تمام طول زندگی‌ام سعی کرده‌ام واجبات را رعایت کنم. امیر با وحید، پسر دیگرم در یک اتاق می‌خوابیدند. هرشب پیش از خواب به اتاق‌شان می‌رفتم، یک ربع تا نیم ساعت برای‌شان قصه می‌خواندم و درباره قصه صحبت می‌کردیم. گاهی اوقات هم کمی کتاب‌های ثقیل‌تر همچون کتاب‌های شهید مطهری و شهید دستغیب را برای‌شان می‌خواندم. در یکی از شب‌ها که کتاب شهید مطهری را خواندم، در بخشی از کتاب آمده بود که شهدا وقتی وارد قیامت می‌شوند، اگر اولیاء و انبیاء در رکاب و سواره باشند، به احترام شهدا پیاده می‌شدند. وقتی این بخش از کتاب را برای‌شان خواندم، امیر گفت که مامان چقدر شهادت زیباست و هر دو رو به قبله ایستادیم و طلب شهادت کردیم. امیر آن قدر خالصانه شهادت را از خدا خواسته بود که خداوند یک سال بعد از این دعا، امیر را به آرزویش رساند و شهید شد.

وی به وضعیت کنونی جامعه گلایه داشت و گفت: حقوق‌های نجومی مسئولان و وضعیت حجاب جامعه را می‌بینم، ناراحت می‌شوم. البته همه خانواده‌های شهدا از این وضعیت ناراحت هستند. توصیه‌ام به مسئولان این است که انجام وظیفه کنند و مسئولیت‌شان را به گردن یکدیگر محول نکنند.

این مادر شهید با اشاره به شهدای مدافع حرم گفت: خوشحالم که هنوز ایثارگری وجود دارد و شاهد حضور جوانان و دفاع‌شان در سوریه هستیم. یک روز در ماشین نشسته بودم که شنیدم خانمی گفت که مدافعان حرم برای پول به سوریه می‌روند. به او گفتم که من جایی را می‌شناسم مبلغ زیادی می‌دهند، پسر یا همسرت را بفرست. متوجه شدم که او از گفتن این حرف شرمنده شد. بسیاری از مردم ناآگاهانه با گفتن چنین صحبت‌هایی دل این خانواده‌ها را می‌شکنند. مدافعان حرم، همسران جوان و فرزندان کوچک‌شان را می‌گذارند و برای دفاع این سرزمین می‌جنگند، این صحبت‌ها حق‌شان نیست که نثار خانواده‌های‌شان می‌کنیم.

برای مشاهده گزارش تصویری اینجا را کلیک کنید.

 گزارشی از زینب رازدشت

انتهای پیام

captcha