معنادار شدن زندگی در گرو گذار از عالم ماده به عالم معناست
کد خبر: 3706313
تاریخ انتشار : ۲۸ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۲

معنادار شدن زندگی در گرو گذار از عالم ماده به عالم معناست

گروه معارف- عضو هیئت‌علمی دانشگاه اصفهان گفت: معناداری زندگی زمانی تبیین درست و منطقی پیدا می‌کند که این زندگی مادی، متصل به عالم دیگر شود، یعنی اگر ما زندگی را فقط در عالم ماده تبیین کنیم، نمی‌توانیم به یک معنای درستی در زندگی برسیم.

مجید صادقی، عضو هیئت‌علمی گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان در گفت‌وگو با ایکنا از اصفهان، اظهار کرد: متفکران و صاحب‌نظران در مورد معنای زندگی اظهار نظرهای مختلفی مطرح کرده‌اند و در این خصوص تحلیل‌ها و تبیین‌های مختلفی ارائه داده‌اند که یکی از مطرح‌ترین این تبیین‌ها، معناداری با توجه به غایت زندگی است.
وی با بیان اینکه یک سوأل جدی برای انسان مطرح است که برای چه زندگی می‌کند و آیا انسان لزوما بین دو پرانتز تولد و مرگ، یک سیر را طی می‌کند و یا اینکه زندگی معنا و مفهوم دیگری دارد؟ افزود: متفکران مختلف هرکدام تحلیلی برای زندگی انسان در این دنیا ارائه می‌دهند که هرکدام از آن‌ها سعی می‌کنند معنا، چرایی و فلسفه زندگی را بیابند؛ اما واقعیت این است که وقتی ما از معنا صحبت می‌کنیم معنا را جز در پرتو معنویت نمی‌توان معنا کرد. معنا و معنویت، نقطه مقابل ماده و یا پوچی قرار می‌گیرد، یعنی اگر معنا را در مقابل پوچی قرار دهیم، دیگر زندگی هیچ و پوچ نیست، بلکه یک‌سری اهداف متعالی دارد و یا اگر ما معنا را در مقابله ماده قرار دهیم، یعنی زندگی منحصر به این عالم ماده نیست.
عضو هیئت‌علمی دانشگاه اصفهان ادامه داد: این دو نوع تبیین از زندگی، کاملا با یکدیگر مرتبط است، یعنی اگر ما بخواهیم زندگی را از پوچی برهانیم و بخواهیم تهی بودن زندگی را حل کنیم، قطعاً باید عالم ماده که عالم متغییر و کون و فساد است را به عالم جاودانه، ولایتغیر متصل کنیم و اگر این اتصال صورت نگیرد، نمی‌توان تبیین درستی از معناداری زندگی ارائه دهیم و لذا به عقیده من، معناداری زندگی زمانی تبیین درست و منطقی پیدا می‌کند که این زندگی مادی، متصل به عالم دیگر شود، یعنی اگر ما زندگی را فقط در عالم ماده تبیین کنیم، نمی‌توانیم به یک معنای درستی در زندگی برسیم.
صادقی گفت: برای رسیدن به معنای درست زندگی باید نگرشی در انسان ایجاد شود که زندگی با وجود رنج‌ها و سختی‌های خاص خود، ارزش ادامه دادن داشته باشد و این نگرش زمانی در انسان اتفاق می‌افتد که از این عالم مادی به عالمی معنوی پیوند بخورد، یعنی جایی که در آن جاودانگی و حیات محض است و از این طریق زندگی معنادار می‌شود.

پیوند با خدا، راه رسیدن به معنای زندگی است

وی در پاسخ به این سوال که چگونه می‌توان به معنای واقعی زندگی دست یافت؟ و اینکه دستیابی به معنای واقعی زندگی یک آرمان و یا واقعیتی است که می‌تواند حاصل شود؟ تصریح کرد: با توجه به آیه«أفَحَسبتُم أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ ؛ آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريده‌ایم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمى‌شوید»، می‌توان نتیجه گرفت که قرآن عالم مادی را پوسته زندگی انسان در دنیا می‌داند و معناداری زندگی را مترادف با رجوع به خداوند بیان می‌کند، یعنی اگر انسان با خداوند پیوند بخورد آن زندگی معنادار می‌شود.
وی افزود: زندگی انسان ساحت‌های مختلفی چون ساحت اندیشه، عواطف و خلقیات و ساحت عمل دارد و اگر این ساحت‌ها در وجود انسان متمرکز شود، به صورتی که انسان از نظر فکری با معارف دینی آشنایی پیدا کند و از نظر عملی، عمل و عواطف و خلقیاتش را با ساحت‌های وجودی دیگرخود همسو کند، مسیربرای او هموار خواهد شد و از این طریق انسان‌ و مخصوصاً جوانان می‌توانند معنای زندگی را تا حدودی درک کنند و از آن لذت ببرند؛ در واقع اگر ما از دین داری خودمان لذت نبریم، نمی‌توانیم حظی هم از آن ببریم و از آن استفاده کنیم.
وی گفت: انسان بر خلاف سایر موجودات مثل فرشتگان و یا حیوانات که یک ساحتی هستند، موجودی چند ساحتی است و هم خوی فرشتگی و هم خوی حیوانی(شهوت محض) در آن وجود دارد، به همین دلیل جاذبه‌های مختلف با کشش‌های متنوع و عموما متکثر، انسان را به طرف خودش می‌کشد و متأسفانه انسان امروزی، انسانی است که جاذبه‌های مختلف بر وجودش سیطره پیدا کرده و دائماً انسان را به این طرف و آن طرف می‌کشاند.
وی اظهار کرد: انسان اگر بخواهد از این بندها رهایی پیدا کند، قطعاً باید یک درک درستی از زندگی در او ایجاد شود و معنای حقیقی و جوهره وجودش را بشناسد؛ اگر انسان مقداری تامل کند و جوهره وجودی خود را کشف کند، قطعا به دنبال آن جاذبه‌های کوچک نمی‌رود و لذا متفکران ما باید در جهت تبیین این مهم تلاش کنند. امام رضا(ع)نیز فرمودند: إنّ النّاسَ لَو عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لَاتَّبَعُونا؛ اگر مردم زيبايي‌های سخنان ما را مي‌‍شناختند، بي شک از ما پيروي مي‌کردند.
وی در خصوص دیدگاه متکلمان و مسحیان در خصوص معنا و فلسفه زندگی گفت: این بحث مفصلی است، ولی به صورت کلی ادیان ابراهیمی یهودیت، مسیحیت و اسلام به حیات پس از مرگ وعالم بعد از مرگ قائل هستند و تقریبا اشتراکاتی در این مسیر دارند، ولی بعد از رنسانس تحولاتی صورت گرفت و دیگر امروز نظریه‌های غرب مسیحی را مشکل می‌توان تفسیر مسیحی دانمست.
انتهای پیام

captcha