درس‌هایی از حیات سیدالشهداء(ع) برای زیستن در دنیای امروز/ الگوی معنویت، معرفت و مقاومت
کد خبر: 3707213
تاریخ انتشار : ۳۱ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۰

درس‌هایی از حیات سیدالشهداء(ع) برای زیستن در دنیای امروز/ الگوی معنویت، معرفت و مقاومت

گروه اندیشه ــ زندگانی پربرکت جضرت سیدالشهداء(ع) سرشار از آموزه‌هایی نابی است که می‌تواند برای مردم و مسئولان در عرصه‌های مختلفی چون ایثار، گذشت، معنویت، ارتباط با خداوند، مقاومت، ایستادگی در برابر مشکلات و نظام جائر الگوهای فراوانی داشته باشد.

درس‌هایی از حبات سیدالشهداء(ع) برای زیستن در دنیای امروز/ الگوی معنویت، معرفت و مقاومت

به گزارش ایکنا؛ در سخنرانی‌ها، مراسم‌ و پژوهش‌هایی که در مورد امام حسین (ع) شده است، عمدتاً جنبه جهاد و شهادت ایشان مورد توجه واقع شده است، این در حالی است که حیات حسینی سرشار از الگوهای متعالی از زندگی است؛ به عنوان مثال شناخت ارتباط حضرت و نوع توجهاتی که با پروردگار داشته‌اند، در زندگی معنوی هر انسانی بسیار عمیق و اثرگذار است؛ سراسر زندگی سیدالشهداء از این توجهات لبریز است. در مورد چگونگی نگریستن به زندگی اباعبدالله(ع) و نحوه الگوگیری جامعه اسلامی امروز از آن حضرت با ادریس عظیما، محقق علوم دینی و مدرس دانشگاه، به گفت‌وگو نشستیم؛

ایکنا: در مطالعه سيره ائمه(ع) و سید‌الشهدا(ع) چه رويکردي بايد داشت؟

در ابتدا حلول ماه شعبان و ولادت با برکت حضرت سیدالشهدا را خدمتتان تبریک عرض می‌کنم. یکی از پرسش‌های اساسی در نوع نگاه ما به سیره اهل بیت(علیهم‌السلام) همین پرسش است، یک بار است که ما به افراد به دیده یک فرد در تاریخ می‌نگریم، چه از نوع حق آن همچون اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و چه از نوع باطل آن، همچون آل ابی سفیان‌ها و تنها به ویژگی‌ها و خصوصیات آنان می‌پردازیم و یا حتی جریان‌شناسی در تاریخ انجام می‌دهیم ولی همه این پژوهش‌ها منقطع از واقعیت‌‌های زندگی ماست و الگودهی برای چگونه زیستن ما ندارد.

این نوع نگاه بی‌خاصیت است، شخصیت‌ها در آن مرده‌اند؛ برای زندگی امروز من چاره‌ساز نیستند. این افراد بیشتر به یک داستان شبیه‌اند، اینان اسطوره‌های ذهنی ما هستند و چه انسان‌های خوبی! و یا چه انسان‌های بدی! اما نگاه دیگر این است که این افراد بتوانند نوع زندگی ما را شکل دهند. زندگی فرهنگی ما را، زندگی سیاسی ما را، زندگی اجتماعی ما را، سبک زندگی فردی ما را بتواند به جلو براند. این، آن چیزی است که در کلمات اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به‌ویژه در مورد سیدالشهدا (علیه‌السلام) گفته شده است. همچنان که خود آن حضرت، تجلی خاتم‌الانبیاء و دیگر پیامبران در دهه ششم هجری شدند.

بنابراین اگر خدای متعال فلسفه ارسال پیامبران را اقامه عدل و داد معرفی می‌کند و می‌فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط»، سیدالشهداء نیز با ایستادن در برابر ظلمت‌ها، عدالت را زنده کرد، به بشریت آموخت که اگر تمام جهان در برابر تو ایستادند، تمام ابرقدرت‌ها در برابر تو ایستادند، می‌توانی و باید بایستی و مبارزه کنی و این مبارزه قطعاً نتیجه خواهد داد. زیارت وارث، به ارث بردن خصلت‌های انبیاء در آن حضرت را به خوبی بیان می‌کند.

سیدالشهداء آدم را و آدمیت را زنده کرد، جریان  تلاش تمام انبیای الهی را، نوح را، ابراهیم را، موسی را، عیسی را، و خاتم‌الانبیاء علیهم صلوات الله را زنده کرد که نبی گرامی اسلام فرمود «حُسَيْنٌ‏ مِنِّي‏ وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن»، اگر آن نبی گرامی در برابر تمام جهالت‌ها، تمامی ظلم‌ها ایستاد، حضرت سیدالشهدا هم ایستاد که امام صادق علیه‌السلام در یکی از زیارتهای اربعین آن حضرت فلسفه قیام آن حضرت را این‌چنین بیان می‌کند: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ‏ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة» و نکته جالب اینکه آزادی از جهالت همه بندگان و سرگردانی تمام بشریت، فلسفه قیام و شهید شدن آن حضرت قلمداد می‌شود نه فقط مسلمانان.

بنابراین نه‌تنها در مطالعه زندگی اهل‌بیت، بلکه در همه مطالعات تاریخی‌مان باید یک نگاه عبرت‌گیرانه داشته باشیم و سعی کنیم آن را در زندگی پیاده کنیم که این حسین است که می‌تواند چراغ هدایت باشد، این حسین است که می‌تواند کشتی نجات باشد. وگرنه امام حسین هزار و چهارصد سال پیش در کربلا کشته و مدفون شد.

ایکنا: به نظر شما کدام وجه شخصيتي ايشان بايد بيشتر مورد توجه باشد؟

به تعبیر مقام معظم رهبری زندگی اهل‌بیت علیهم‌السلام را باید به مثابه یک انسان 250 ساله دید، که یک هدف را دنبال می‌کنند و در هر عصری به مقتضای شرایطی که پیش می‌آید، بُعدی از ویژگی‌های این انسان 250 ساله به ظهور می‌رسد و اگر هرکدام از معصومین در عصر معصوم دیگری می‌بود قطعاً همان تدبیر متناسب با آن عصر را در پیش می‌گرفت.

اگر در مورد سید الشهداء(ع) توجهات بسیاری از جانب پیامبران و دیگر ائمه معصومین و ملائکه در روایات گزارش شده است، به خاطر خصیصه‌ای است که به سبب شرایط موجود، آن حضرت را از دیگر معصومین متمایز می‌سازد و به مقامی می‌رسد که نبی گرامی اسلام در حدیث قدسی می‌فرماید «أَنَ‏ لَهُ‏ دَرَجَةً لَا يَنَالُهَا أَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقِين»؛ یعنی برای حسین مقامی است که هیچ مخلوقی به آن دست نمی‌یابد.

اما اینکه این کدام وجه و خصیصه‌ آن حضرت است که آن حضرت را متمایز ساخته است در کلامی از پیامبر گرامی به این خصیصه‌ها اشاره شده است که در کتاب کامل‌الزیارات این‌چنین نقل شده است: «زمانى که آن حضرت در منزل حضرت فاطمه، امام حسين را دربغل داشت، ناگهان گريه كرده و به سجده می‌افتند و اینچنین می‌فرمایند اى فاطمه، اى دختر محمّد، همانا خداوندِ بلندمرتبه در همين خانه، و در اين ساعت، در نيكوترين صورت و بهترين هيئت، خود را به من نشان داد و فرمود: اى محمّد، آيا حسين را دوست دارى؟ عرض كردم: پروردگارا، او نور چشم من و دسته ريحان (و يا دسته گل) من و ميوه‏ دلم و پوست ميان دو چشم من است. پس در حالى كه دستش را بر سر حسين- عليه‏السّلام- گذارده بود فرمود: اى محمّد! مبارك باشد مولودى كه بركت‏ها و درودها و رحمت و رضوان من بر اوست و غضب و لعنت و سخط و عذاب و خوارى و رسوايى من بر كسى باد كه او را بكشد و با او بغض و دشمنى و درگيرى داشته باشد. آگاه باش كه او، آقاى شهيدانِ اوّلين و آخرين در دنيا و آخرت، و سرور جوانان بهشت از ميان تمام مخلوقات است».

در این روایت چندین خصیصه از جمله آقای شهیدان تاریخ بودن آن حضرت اشاره شده است، این در صورتی است که دیگر اهل بیت(ع) هم به شهادت رسیده‌اند. بنابراین جهاد و شهادت آن حضرت، البته با ترسیم ویژگی‌های زمان ایشان خصیصه‌ای است که باید مورد توجه قرار گیرد.

البته در طی سخنرانی‌ها، پژوهش‌ها و توجهاتی که نسبت به آن حضرت شده است عمدتاً جنبه جهاد و شهادت ایشان مورد توجه واقع شده است، در صورتی‌که جنبه ارتباط با خالق و نوع توجهاتی که آن حضرت با پروردگار داشته‌اند، بسیار عمیق و اثرگذار در زندگی معنوی هر انسانی است؛ در سراسر زندگی سیدالشهداء از این توجهات لبریز است تا می‌رسد به لحظات پایانی عمر آن حضرت که به خدای متعال عرض می‌کند «صَبْراً عَلى‏ قَضائِكَ، يا رَبِّ، لا مَعْبُودَ سِواكَ، يا غِياثَ الْمُسْتَغيثين‏؛ خدایا به قضای تو صبر می‌کنم، که معبودی جز تو نیست، ای یار یاری‌خواهان».

دعای عرفه با آن مضامین عالی نشان از توجه بسیار عمیق آن حضرت با خدای متعال دارد.بنابراین در کنار وجه جهادی آن حضرت، باید بعد معنویت ایشان را مورد توجه قرار داد که البته آن وجهه جهادی هم ذیل همین معنویت شکل می‌گرفت و اساساً این، معنویت ایشان بود که سیدالشهداء را دعوت به قیام می‌کرد. 

ایکنا: مسئولان نظام اسلامی از کدام وجه زندگي ايشان بايد الگو بردارند؟

البته باید دقت شود وقتی گفته می‌شود وظایف مسؤلین، این‌طور نیست که ما مسؤلیت نداشته باشیم، نه! «َكُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِه‏» اما بالطبع آنهایی که نفوذ بیشتری دارند، مدیریتی دارند، این افراد مسؤلیت بالاتری دارند. همان‌طور که عرض شد، نگاه همه، باید به تاریخ و به ویژه تاریخ اهل بیت،  نگاه درس‌آموز باشد؛ وقتی ما به کلمات سیدالشهداء نگاه می‌کنیم، سراسر درس است، نمی‌گوید این جریانی است بین من و حکومت. نه! یک نقشه راه به ما می‌دهد، در پاسخ به پیشنهاد بیعت با یزید فرمود «َ مِثْلِي‏ لَا يُبَايِعُ‏ مِثْلَه‏» نه اینکه من با یزید بیعت نمی‌کنم، بلکه «مثل من با مثل یزید بیعت نمی‌کند» تا به آیندگان این درس را بدهد که نباید به بیعت با ظالم رفت، نباید با ظالم کنار آمد و این همان شاکله حرکت امام است، بنابراین سبک امامان در هر زمان در برخورد با ظالم، درس مبارزه منفی است.

یا در جای دیگر با استناد به نبی گرامی اسلام(ص) می‌فرمایند «مَنْ‏ رَأَى‏ سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَه‏» باز سخن از یک اقدامی که ویژه امام باشد، نیست، راهبردی است برای تمام دوران تاریخ، که هرکس سلطان ظالمی که این ویژگی‌ها را دارد، ببیند، ولی در برابر او با زبان خود یا عمل خود نایستد، خدا به همان جایی از جهنم می‌برد که آن سلطان را وارد می‌کند.

ببینید این عبارت امام باید به دقت مورد واکاوی قرار گیرد، در ابتدا فرمود: «من رأی» یعنی این وظیفه همه است، «سلطاناً» یعنی هر نوع سلطه‌ای، صرفاً سلطه سیاسی نیست، سلطه ممکن است سلطه نرم از طریق شبکه‌های مجازی باشد، ممکن است سلطه اقتصادی باشد، مثلاً با تحریم‌ها درصدد سلطه باشد، با از بین بردن بازارِ ماها، این سلطه را به وجود بیاورد، ممکن است سلطه،سلطه فرهنگی باشد یا سلطه نظامی باشد.

این سلطان چند ویژگی دارد؛ اولا حرام خدا را حلال می‌کند، که متأسفانه ما در داخل برخی از این قبیل نداها را می‌شنویم که مثلاً در مورد وجوب حجاب برخی شبهه‌ها را وارد می‌کنند، یک امر مسلّم دینی، ثانیاً این سلطان مخالف عهد و پیمان الهی است، خوب! این پیمان چیست؟ می‌فرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطان» ‏اگر در برابر شیطان سر خم کرد، خواسته‌های او را به جا آورد، آن عهد الهی را شکسته است؛ ثالثاً مخالف سبک زندگی پیامبر باشد؛ خب! البته در باب سبک زندگی حضرت، سخن بسیار است، که آن حضرت والاترین اخلاق نیکو را در زندگی داشت، این سلطه مخالف این اخلاق پسندیده است و با بشریت با دشمنی و جنایت رفتار می‌کند.

خب! حالا در برابر این سلطه وظیفه چیست؟ به فرمایش حضرت نه تنها نباید با او همراه شد، در برابر او با سخن و یا عمل هم باید ایستاد. یعنی اگر خواست سلطه سیاسی داشته باشد، حملات نظامی داشت، هرچند در گوشه دیگری از عالم باشد، در برابر او باید ایستاد، باید مقاومت کرد وگرنه همان عقوبت متجاوز برای ما هم خواهد بود، یا اگر این سلطه فرهنگی بود، در برابر این فرهنگ باید ایستاد، در برابر سلطه اقتصادی باید بایستد. حالا اگر آمدیم نسبت به این سلطه بی خیال شدیم، با مصرف کالای خارجی، با کار نکردن‌هامان، با محکم کار نکردمان، با سر خم کردن در برابر فرهنگ سلطه ظالم، موجبات سلطه بیشتر را فراهم کردیم «كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَه» همان جایگاه دوزخ برای ما هم خواهد بود.

بنابراین مسؤلین باید با تمسک به آن حضرت، هیچگاه در برابر دشمن دچار تردید نشوند، با توکل به خدا، اتکای به خود داشته باشند، این معنا در کشور نهادینه شود که راه حل مشکلات ما تکیه به داخل است، به این معنا اعتقاد داشته باشند که شوکت دشمن همیشگی نیست، همان‌طور که چند سال بعد از شهادت آن حضرت تمام شوکت دشمنان فرو ریخت، اصلا برای خود ما هم تجربه شده است، به فرمایش امام بزرگوارمان «ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت را شکستیم».

مسؤلین دید خوش‌باورانه نسبت به اوضاع اجتماعی و نسبت به خودشان نداشته باشند و خود را همواره در برابر آسیبها مقاوم کنند، می‌بینیم در همان شهری که از آب وضوی نبی گرامی اسلام(ص) تبرک می‌جستند، نوه گرامی ایشان که آن‌قدر مورد سفارش است، مورد بدترین بی‌احترامی‌ها قرار می‌گیرد، در همان شهری که پدر بزرگوار سیدالشهداء حدود 20 سال پیش خلافت داشته، مورد احترام بود، امام در افکار آن شهر غریب می‌شود.

یعنی ممکن است ملتی که آن انقلاب به آن بزرگی را انجام داده، برگردد، از آن آرمان‌ها، از آن خدایی‌زیستن‌ها و بخش مهمی از علت این تغییر در سبک زندگی برمی‌گردد به دنیاپرستی‌هایمان، به اینکه آخرت در زندگی ما رنگ می‌بازد که سیدالشهداء این تغییر‌ها را این‌چنین تحلیل می‌کند که «النَّاسَ‏ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ‏  يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ  قَلَّ الدَّيَّانُون‏» یعنی مردم، بنده دنیا هستند و دین، تنها لقلقه زبان آنهاست تا زمانی که این دین زندگی‌شان را تأمین کند، با آن دین هستند و اما هنگامی که به سختی و بلا گرفتار می‌شوند، دینداران کم می‌شود. از خدای متعال می‌خواهیم به برکت این ماه پر برکت و موالید این ماه عزیز، ما را آشنا و عامل به وظایف قرار دهد.

captcha