به گزارش ایکنا از اصفهان، در فرازی از مناجات شعبانیه آمده است:«إِلَهِی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ إِلَهِی إِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ إِلَهِی کَأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَهٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ فَقُلْتَ [فَفَعَلْتَ] مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِک: خدایا! به تو پناه مىآورم از خشمت و از فرود آمدن غضبت. خدایا! اگر شایسته رحمتت نیستم، تو سزاوارى که بر من با فراوانى فضلت بخشش نمایى. خدایا! گویى من با همه هستىام در برابرت ایستادهام، در حالى که حسن اعتمادم بر تو، بر وجودم سایه افکنده است و آنچه را تو شایسته آنى، بر من جارى کردهاى و مرا با عفوت پوشاندهای».
رحمت: مهربانی، همراه ویژگی رقت و عطوفت و مغفرت.
فضل: اعطای چیزی بیش از مقدار معین و تعیین شده که اعطایش واجب نیست و در انجامش منتی هم نمیگذارند.
توکل: بریدن امید از وسایل و امید بستن به وسیلهساز، به نحوی که در وقت داشتن وسیلهها مغرور نشوی و در وقت نداشتنشان، نومید نباشی.
پناه بردن به خدا از خشم و غضب او چه معنایی را در بر دارد؟ میتوان این طور فهمید که از این «اعوذ بک» چیزی تجربه شده است که میتواند حتی از خشم و غضب او نیز بزرگتر باشد و آن چیزی نیست جز رحمت و مهربانی گسترده و وسیع او، همان که در فراز بعد به آن پرداخته میشود. این کلام حاصل تجربه علوی و خبری میباشد که علی(ع) در دل این فراز گنجانده است. امام(ع) ما را به پناه بردن به این رحمت گسترده و عام راهنمایی میکند و جای امیدواری را حتی در هنگامه حلول خشم خداوند نیز برایمان باز میگذارد، خشمی که از کفر و عصیان و سرپیچی و تجاوز ما برمیخیزد(بقره-61) و رحمت و فضل بیکران او آن را فرو مینشاند.
در ادامه و در فراز بعد، باز از اهلیتِ شمول جود و بخشش بیانتهای او توسط فضل گسترده و بینهایتش سخن به میان میآید و آن هم در وقتی که اهلیتی در ما برای رحمت او، وجود نداشته باشد. رحمت خداوند ناشی از مهربانی او و واجد ویژگیهای رقت و عطوفت و مغفرت است، اما وقتی که ما اهلیت این مهربانی را نداشته یا از دست داده باشیم، چه؟ این فراز از دعا باز هم ما را امید میدهد و فضل او را پیش میکشد و به آن متوسل و امیدوارمان میکند، فضلی که اعطای بیش از حق و قدر ماست و تفضل او بر ما و تفضلی که بر او واجب نیست، اما او بر بندگانش بیمنت میبخشد.
حال پس از این امید دادنها و جرأت گرفتنها، خود را به او نزدیکتر مییابم، گویی همه عوامل خشم و غضب و دوری از مهربانی و رحمتش به دور ریخته شده باشد و با همه وجود درآغوش او قرار گرفته باشم. از زیر آفتاب سوزان صحرای خشک گناه، به سایه دلپذیر و زیبایِ توکل به تو راه یافتهام و همین است که در وقت بیچیزی و فقر و نااهلی باز هم به تو امید بستهام و همین توکل را همه سرمایهام قرار دادهام و این نشانه درک و حسن اعتمادم به تو را به پیشگاهت آوردهام.
دستانم را میگشایم؛ نفسی عمیق میکشم؛ خنکای نسیم عفو و چشمپوشیات را بر صورتم و با همه وجودم احساس میکنم...
یادداشت از داریوش اسماعیلی، معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان