جبهه‌ها را خالی نگذارید/ حجت تمام شده است

به گزارش ایکنا از همدان شهید حسین جلیلوند یکم فروردین ماه سال ۱۳۴۳ در روستای آریکان از توابع شهرستان تویسرکان در استان همدان و در خانواده‌ای کشاورز و ساده‌زیست به دنیا آمد. پدرش حمزه نام داشت. سال ۱۳۵۰ وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد امابه دلیل مشکلات موجود و کمبود امکانات موفق به ادامه تحصیل نشد و تنها تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. نه ساله بود که پدر خود را از دست داد و طعم تلخ یتیمی را احساس کرد. مشغول کار شد تا کمک خرج خود و خانواده اش باشد. به کتب دینی و احکام علاقه داشت و سعی می کرد در مجالس مذهبی و هیئت‌های حسینی حضور فعال داشته باشد تا در مکتب آل الله درس ایثار و آزادگی فرابگیرد. در سال‌های انقلاب همچون دیگر دانش‌آموزان در راه پیروزی قیام بزرگ ملت ایران گام برداشت و از هیچ اقدامی در این مسیر فروگذار نکرد. با آغاز جنگ تحمیلی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و ملبس به لباس سبز پاسداری، روانی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد تا در برابر رژیم بعث عراق بایستد و از کشور و انقلاب خود و آرمان‌های بلند نظام دفاع کند. در عملیات‌های متعدد شرکت کرد و در مناطق مختلف عملیاتی همراه با دیگر همرزمان خود حماسه ها آفرید. سرانجام در بیست و چهارم اردیبهشت ماه سال 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید و به مقام عند ربهم یرزقون نائل آمد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.

وصیتنامه شهید حسين جليلوند
«بسم الله الرحمن الرحيم وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ و آنان که در راه خدا کشته شده‌اند را مرده مپنداريد بلکه آنان زنده ابدي هستند ولکن همه شما اين حقيقت را در نخواهيد يافت» (بقره آيه 154) خدا را بر نعمت هايش ستايش مي کنم و بر توفيقاتش سپاس مي‌گويم. براي نعمت‌هاي بي شمارش حمد و ثنا مي گويم همان نعمت هايي که پايان ندارد و نمي توان آنها را تلافي و تدارک نمود و در نهايت آنها در ادراک نمي گنجد. به توحيد و يگانگي خدا شهادت مي‌دهم همان کلمه توحيدي که اخلاص را روح و حقيقت آن قرار داده و اندرون دلها بدان گواهي مي دهد و انديشه و افکار از آن روشن گردد. خدايي که بوسيله چشم ديده نشود و بوسيله زبان نتوان تضعيفش نمود و چگونگي او در خيال نيايد. شهادت مي‌دهم که محمد(ص) بنده و رسول خداست همان محمدي که به برکت وجودش تاريکيها روشن و جهل و ناداني دلها برطرف شد و شهادت مي دهم که علي ولي خداست . پروردگارا تو را سپاس مي گويم که ما را در اين برهه از زمان خلق کردي و نعمت بزرگ رهبري حضرت امام خميني (مدظله) را به ما عطا فرمودي. خدايا تو را حمد و ثنا مي گويم که به ما توفيق دادي که در جبهه‌هاي دفاع از اسلام حاضر شوم و توفيق جنگيدن در راه خودت را به ما عطا فرمودي. برادران و خواهران و پدران و مادران را عموما سفارش مي کنم البته سفارشات و پيامها را شهداي عزيز گفته‌اند ولي من هم سفارشات آنها را تکرار مي کنم. اي عزيزان من رفتم ولي شما را سفارش مي کنم به اينکه قدر اين انقلاب و مسئولين و مخصوصا امام عزيزمان را بدانيد مبادا تنهايشان بگذاريد اگر خواستيد رستگار شويد معتقد به ولايت فقيه باشيد. به همگي برادران و پدراني که توان آمدن به جبهه را دارند تاکيد مي کنم که جبهه‌ها را خالي نگذاريد. امروز حجت تمام شده و هيچ عذري نداريد. اگر در اين راه کوتاهي کنيد به روسياهي ابدي گرفتار خواهيد شد. اين زندگي زود گذر دنيا ارزشي ندارد که بواسطه آن زندگي ابدي آخرت را خراب کنيد. اي عزيزان اين را بدانيد که بالاخره بايد از اين دنيا رفت و بالاخره مرگ خواهد آمد و هيچکس در اين دنيا ماندني نيست پس اين وضعيت را بايد غنيمت شمرد و جان خود را به خداي خود هديه داد. و اما سخني با تو اي مادر عزيزم که زحمتها و رنجهاي فراوان براي ما کشيدي. مادر جان من رفتم تا با خون خود به خط امام حسين (ع) ميثاق بندم. من رفتم تا با خط انبيا و امامان و ولايت فقيه ميثاق بندم. من رفتم تا زنجيرهاي اسارت و بندگي غير خدا را پاره کنم و سرسپرده خدا و اسلام شوم. آري مادر جان من رفتم تا به منتهي آرزويم که شهادت در راه خدا بود برسم. پس اميدوارم از اينکه من شهيد شدم ناراحت نشويد و حلالم کنيد. مادر جان حسين تو که از علي اکبر امام حسين (ع) بالاتر نيست فرزند تو که از اين همه شهداي عزيزي که هر روز در فداي اسلام مي شوند بالاتر نيست، پس به خود هيچگونه غم راه نده بلکه افتخار کن که فرزندت را اينچنين پرورش دادي که خدمتگذار اسلام و پيرو راه ابا عبدالله الحسين باشد. در پايان از تمامي کسانيکه حقي بر گردن اين حقير دارند عاجزانه تقاضا ميکنم که حلالم کنند.
والسلام
15بهمن64
جليلوند»
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.