به گزارش
ایکنا؛ پیوند اعضا امروزه یکی از اموری ست که در جامعه پزشکی از آن به عنوان به یک پدیده مقدس در تمامی ابعاد پزشکی نام برده میشود.
اگر بخواهیم، به این پدیده بپردازیم نخست باید به تاریخ آن در ایران و جهان نظر افکنیم؛ سالهای نخست قرن بیست، برای نخستین بار پیوند عروق و پیوند قرنیه انجام شد، اما در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی بود که پیوند اعضا افقهای جدیدی را پیش روی خود دید چرا که در سال ۱۹۵۴ اولین پیوند موفق کلیه بین دو برادر دو قلو انجام شد در سال ۱۹۶۲ اولین جراحی موفق برای پیوند یک عضو قطع شده و بازگرداندن عملکرد آن عضو انجام شد در این زمانها بود که عمل پیوند اعضا وارد مرحله جدی خود شد و بر قلههای رفیع علم پزشکی پا گذاشت. چند سال بعد در ۱۹۶۶ اولین عمل موق پیوند پانکراس و ۱۹۶۷ اولین پیوند موفق کبد انجام شد در همان سال اولین قلب نیز در سینه فرد دیگری تپید.
همزمان با پیشرفت علم پیوند در جهان، ایران نیز با این قافله حرکت میکرد، همزمان با آغاز جنگ جهانی دوم اولین عمل پیوند قرنیه توسط دکتر شمس انجام شد، ۱۵ سال پس از پیوند کلیه برادران دو قلو در آمریکا برای نخستین بار سید محمد سنابادی جراح و متخصص اورلوژی اولین پیوند کلیه را در ایران انجام داد.
فتوای امام
در ایران تا سال ۶۸ مسیر پیوند اعضا هموار نبود، چرا که به دلیل دینی بودن جامعه ایران هنوز، اما و اگرهایی وجود داشت تا سر انجام ایرج فاضل وزیر وقت بهداشت، و یکی از پدران پیوند اعضا در ایران استفتایی را نزد امام خمینی (ره) برده و از ایشان در خواست حکم شرعی پیوند اعضا را میکند در این راستا امام خمینی نیز چنین نظر میدهد: «بر فرض مذکور (مرگ مغزی) چنانچه حیات انسان دیگری متوقف این باشد (پیوند عضو) با اجازه صاحب قلب یا کبد و امثال آن جایز است- ۳۱/۲/ ۱۳۶۸»، این همان تاریخی است که در ایران از آن به عنوان روز پیوند اعضا نام برده میشود، در سال بعد آن این فتوا مقام معظم رهبری نیز در فتوایی دیگر چنین پاسخ میدهد: «در فرض سؤال استفاده از اعضای بدن موصوف در صورتیکه نجات نفس محترمهای متوقف بر آن باشد اشکال ندارد».
پس از این فتاوی راه پیوند اعضا از منظر فقهی هموار شد، و در سال ۷۱ اولین پیوند روده توسط ایرج فاضل انجام و پس از آن در سال ۷۲ دو عمل موفق پیوند قلب توسط حسین ماندگار در بیمارستان شریعتی تهران و پیوند کبد توسط ملک حسینی در شیراز انجام شد.
این تک عملهای پیوند در حالی انجام میشد که هنوز قانونی برای آن در کشور وجود نداشت، تا سرانجام در سال ۱۳۷۹ ماده واحد قانون مرگ مغزی به تصویب مجلس رسیده و در سال ۸۱ نیز دولت آن را به عنوان قانون اجرایی مصوب کرد و از سال ۱۳۸۲ وزارت بهداشت این قانون را به دانشگاههای علوم پزشکی ابلاغ کرد.
از سال ۱۳۸۲ که قانون اهدای عضو از افراد مرگ مغزی شده ابلاغ شد تا به امروز تنها ۵ هزار و ۹۶۵ اهداکننده عضو در کشور به ثبت رسیدهاند، از سوی دیگر تنها ۱۰ درصد جمعیت ۸۰ میلیونی ایران کارت اهدای عضو دریافت کردهاند.
این آمار پایین اهدای عضو از آن سالها تا به امروز حکایت از کمبود ارگانهای پیوندی علیرغم تعداد زیاد مرگ مغزی سالانه در ایران دارد که نتیجه عدم رضایت خانوادهها به اهدای عضو به دلیل ضعف آگاهی عمومی از مرگ مغزی و اهدای عضو است.
سالانه ۵ تا ۸ هزار نفر در ایران با مرگ مغزی جان خود را از دست میدهند، حدود ۲ هزار و ۵۰۰ تا ۴ هزار نفر این افراد دارای ارگانهای قابل اهدا هستند، اما سالانه تنها ۷۰۰ تا هزار نفر این افراد به اهدا میرسند.
۲۵ تا ۲۷ هزار نفر در لیست انتظار پیوند اعضا هستند، هر فرد مرگ مغزی شده میتواند جان ۸ نفر را نجات دهد، چنانچه افرادی که شرایط اهدای عضو را دارا باشند بتوانند به اهدا برسند میتوان جان این افراد را نجات داد، اما این گونه نیست؛ روزانه به دلیل کمبود عضو پیوندی ۷ تا ۱۰ نفر فوت میکنند.
شاید گفته شود افرادی که خود برای اهدای عضو ثبت نام کردهاند و کارت اهدا را در جیب دارند بتوانند این مشکل را حل کنند، اما صرف داشتن کارت اهدای عضو به منزله رضایت خانواده نیست؛ در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر خانواده فرد مرگ مغزی این اختیار را دارند که برای که نسبت به اهدای عضو از فرد رضایت دهند و یا اینکه چنین کاری انجام ندهند.
رضایت خانواده فرد مرگ مغزی در ایران شرط اولیه اهدا
کتایون نجفی زاده، رئیس انجمن اهدای عضو ایرانیان در این رابطه به ایکنا میگوید: در صورت عدم توجه به رضایت خانواده برای اهدای عضو فرد مرگ مغزی شدهای که خود اقدام به بخشش اعضای خود کرده است، احساست بدی در جامعه حاکم میشود که قطعا موجب کاهش اعضای اهدایی میشود، مسئله رضایت خانواده فرد مرگ مغزی در ایران شرط اولیه اهدای عضو است.
وی افزود: این سوال پیش میآید که با توجه به اولویت رضایت خانواده کارت اهدای عضو چه معنایی میتواند داشته باشد؟ همه ما میدانیم در لحظات احتضار خانواده در طلب این است که آخرین آرزوی فرد در حال مرگ برآورده شود، در آن لحظه با وجود مخالفت خود با اهدای عضو مطمئنا اگر بدانند آن فرد کارت اهدای عضو داشته احتمال رضایت خانواده بالاتر میرود.
امید واهی که امید دیگران را ناامید میکند
با این وصف عمده عدم رضایت خانوادهها عدم آشنایی با مرگ مغزی و امید واهی آنها نسبت به بازگشت به زندگی فرد است؛ اما باید گفت: مرگ مغزی با کما متفاوت است؛ تفاوتی بین مرگ مغزی و مرگ وجود ندارد تنها تفاوت این است که به جز مغز کلیه ارگانهای بدن فرد مرگ مغزی به کمک دستگاه تا مدت محدودی میتوانند زنده بمانند و بتوان آنها را به فرد زنده دیگری که نیازمند است اهدا کرد.
آگاهی خانوادهها از مرگ مغزی اولین و بزرگترین گام در راستای آگاهی بخشی و جلب رضایت برای اهدای عضو است؛ امید قبادی نایب رئیس هیأت مدیره انجمن اهدای عضو ایرانیان و متخصص کسب رضایت از خانوادهها میگوید: ۶ تا ۹۰ ساعت طول میکشد تا خانواده متوفی را برای اهدای عضو او راضی کنیم. البته از سالهای قبل تا به الان پیشرفت قابل توجهای در این مورد مشاهده میشود، چنانکه در سال ۱۳۸۴، میزان رضایت خانوادههای ایرانی پنج درصد بود، اما در حال حاضر به ۷۰ درصد میرسد.
هر یک درصد؛ زندگیساز 150 نفر
وی ادامه داد: از این ۷۰ درصد نیز فقط حدود ۳۰ درصد آگاهانه رضایت میدهند و ۴۰ درصد دیگر به طور میانگین ۶ تا ۹۰ ساعت طول میکشد تا به اهدای عضو عزیز از دست رفته خود راضی شوند. رضایت دادن و رضایت گرفتن از خانوادههای ایرانی در این زمینه کاری بسیار سخت است؛ نخست خانواده، باید فوت عزیزش را بپذیرد و سپس خانواده، انسانی بودن اهدای عضو را بپذیرد که ما در بخش دوم مشکلی نداریم آنچه که مشکل است، همان بخش اول یا پذیرفتن مرگ عزیز از دست رفته است. اگر بتوان فرهنگسازی کرد و خانوادهها در این رابطه آگاه کرد مسلما وضعیت بهتر میشود چرا که به ازای هر یک درصد افزایش ۱۵۰ نفر نجات پیدا میکنند.
اهدای عضو همان اهدای زندگی است؛ منابع دینی تأکید بسیاری بر نجات جان افراد به مثابه جان تمامی انسانها دارد، وقتی میتوان با اهدای اعضای یک فرد متوفی به ۸ نفر جان دوباره داد قلبی که هنوز میتپد و ریهای که توانایی نفس کشیدن دارد گرچه دیگر فرمان از مغز نمیگیرد، اما میتوان آن را به کالبدی دیگر منتقل کرد، نباید آنها را زنده به خاک بسپاریم میتوان همچنان تپش را در آن قلب حفظ کرد و زندگی را به جانی دیگر هدیه کرد.
نگارش از : یاسر مختاری