خانواده، نقش اول در موفقیت قرآنی فرزندان دارد
کد خبر: 3716293
تاریخ انتشار : ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۷

خانواده، نقش اول در موفقیت قرآنی فرزندان دارد

پس از اینکه همراه برادرم به جلسات قرآن رفیتم، اولین شخصی که من را به تلاوت قرآن جذب کرد، مرحوم استاد عباسی بود. ما هیئتی داشتیم به نام مکتب امام جعفر صادق علیه السلام که سال ۶۹ تاسیس شد و من از همان سال در این هیئت شرکت می کردم.

به گزارش ایکنا؛ تسنیم نوشت: به برکت قرآن کریم، نوای قرائت از شهرها و روستاهای زیادی از گوشه و کنار کشورمان به گوش می رسد و هر از گاهی، یکی از چهره های درخشان حوزه قرائت و حفظ و تفسیر، در آسمان کشورمان می درخشد. در این میان، استان آذربایجان غربی و شهرهایش از جمله مناطقی است که جلسات قرآنی پربار و پررونقی دارد و هموطنان ما در این گوشه شمال غربی کشورمان، با تلاوت هایشان فضای کشورمان را عطرآگین می کنند.

حامد ولی زاده، یکی از جوانان شهر ارومیه است. با اینکه متولد سال 67 است، اما از سه سالگی به همت خانواده اش پای درس قرآن نشسته و شاگردی کرده تا امروز که با داشتن سن جوانی، نه تنها رتبه های برتر قرآنی را در کارنامه فعالیت هایش دارد، بلکه یکی از اساتید موفق در رشته قرائت قرآن محسوب می شود. در گفت و گویی که با این چهره درخشان قرآنی داشتیم، از نقش خانواده، فداکاری های بی دریغ پدر و مادرش، تشویق های اساتیدش و موفقیت های قرآنی او شنیدیم که مرورش خالی از لطف نخواهد بود.

*همیشه خانواده را به عنوان مهمترین رکن موفقیت هر فردی در هر رشته ای می‌شناسیم. درباره موفقیت های قرآنی و حرفه ای شما هم این موضوع صدق می‌کند؟

همین طور است؛ تفاوتی ندارد در رشته هنری، ورزشی، علمی، قرآنی و... بالاخره هر کسی که در رشته ای موفق می شود خانواده به او کمک کرده است. خانواده من هم شرایطی برایم فراهم آوردند، محیطی را برایم مهیا کردند که بتوانم قرائت قرآن را در آن تمرین کنم و بدون دغدغه و نگرانی به کارهای قرآنی برسم.

فراهم کردن چنین فضایی برای فردی که می خواهد در مسیری موفق شود بسیار مهم است. خانواده من هم خودشان علاقمند بودند و هم افتخار می کردند که پسرشان و یکی از اعضای خانواده آن ها در این مسیر قرار گرفته است.

* چند خواهر برادر دارید؟

ما سه برادر هستیم و یک خواهر داریم.

*آنها هم با قرآن مانوس هستند؟

بله. برادربزرگترم نقش استاد من را داشتند؛ بابک ولی زاده که عنوان دار مسابقات سراسری هم هستند و تقریبا سال 90 بود که نفر اول رشته ترتیل شدند.

پدرم در سرمای زمستان هم ما را به جلسات قرآنی می برد

*در دوران کودکی هم در شهر ارومیه زندگی می کردید؟

بله. به یاد دارم که مادرم زحمت می کشید و با کلی ذوق و شوق، من را برای رفتن به جلسات قرآنی آماده می کرد.

*آن زمان چند ساله بودید؟

تقریبا سه یا چهار ساله بودم. خودم دقیق به یاد ندارم و سایه ای مانند مثل خواب یادم می آید که من را برای تلاوت به جلسه های قرآنی می بردند. یادم هست موقعی که خواب بودم، من را از خواب بیدار می کردند و می بردند.

*یعنی صبح‌ها شما را برای تلاوت می بردند؟

به هر حال معمولا بچه ها خیلی بازیگوش هستند. من هم خیلی اهل بازی بودم. بچه که زیاد بازی می کند خود به خود شب به خواب می رود و فرقی نمی کند چه ساهتی باشد. هیئت ها و جلسات قرآن هم از همان زمان شب ها بعد از اذان مغرب برگزار می شد.

یادم می آید که بارها پدر و مادرم من را بیدار کردند و داخل ماشین می گذاشتند و به سمت هیئت یا جلسه قرآن می بردند. در آن سال ها پدرم خیلی زحمت می کشید. ارومیه شهر سردی است و برف هایی که آن موقع می بارید بسیار سنگین بود. ماشین هم نداشتیم و پدرم تاکسی می گرفت. گاهی اوقات به جلساتی می رفتیم که باید از مسیرهای خاکی رد می شدیم. پدرم گاهی خودش پیاده می شد و ماشین را هل می داد که ما بتوانیم به جلسه قرآن برسیم. برای قاری شدن من زحمت زیادی کشید. مادرم هم همچنین؛ در نظر بگیرید آماده کردن یک بچه بازیگوش سه چهار ساله که مدیریتش کنی، لباس بپوشانی و آماده اش بکنی که پدرش او را هیئت ببرد قطعا برای یک مادر سخت است. علاوه بر این، تمریناتی که در خانه داشته ام با تشویق های مادرم بود. اینکه چگونه با من صحبت کند، چطور جاذبه قرآنی ایجاد کند که فلان سوره را حفظ کنم و فلان نوار تلاوت را گوش کنم. همه این زحمات را کشیدند تا اینکه به دوران راهنمایی رسیدم و خودم توانستم به جلسه قرآن بروم.

اولین بار که در مسابقات قرائت شرکت کردم، اول شدم

*با این توضیحات، دوران حرفه ای تلاوت قرآن را از همان نوجوانی شروع کردید؟

درست است. آن سال ها در مقطع راهنمایی بودم و حدود13 سال داشتم و خودم می توانستم به جلسات قرآن بروم. از آن موقع دوره حرفه ای تلاوت من شروع شد. خدمت اساتید زیادی رفتم و به صورت آموزشی، هنر تلاوت را آکادمیک شروع کردم. اولین رتبه ای هم که کسب کردم برای سال دوم راهنمایی و مسابقات دانش آموزان بود. در اولین مسابقه ای که شرکت کردم اول شدم. خاطرات بسیار خوبی از آن سال ها که شروع کارم بود، دارم.

*بعد از موفقیت قرآنی، شرکت در مسابقات را ادامه دادید؟

بله. به هر حال طعم شیرین موفقیت و رقابت قرآنی برای نوجوانان خوشایند است. سال 82 بود که در مقطه شکوفه های زیر 16 سال شرکت کردم و رتبه دوم را کسب کردم. بعد از آن کمی صدایم تغییر کرد و مردانه شد. این تغییر صدا کمی مرا عقب انداخت. دیگر آن صدای قشنگ و بچگانه را نداشتم. صدایم مردانه شده بود و اذیت می شدم. انتظار داشتم خوب بخوانم ولی صدایم اجازه نمی داد. به هر حال آن سال ها هم با مشورت و راهنمایی اساتیدم به خوبی گذشت.

دوره تغییر صدا برای پسران نوجوانی که قرائت قرآن می کنند، سخت است

*آن دوره تغییر صدا برای تان سخت بود؟

بله، خیلی سخت گذشت. چون نگران تلاوت قرآن بودم و آن قدر که از خودم توقع داشتم، موفق نمی شدم. چون مهم ترین ابزار تلاوت صوت است. وقتی فرد صوت خوبی ندارد یا نمی تواند از آن استفاده خوب بگیرد، ناخودآگاه کارهایی که می خواهد انجام دهد ناممکن می شود. این دوره برای پسران نوجوانی که تلاوت قرآن انجام می دهند، سخت است اما خانواده و اساتید باید او را تشویق کنند تا تمرینات خود را کنار نگذارد و از ادامه راه منصرف نشود. چون این دوره پس از مدتی می گذرد و صدای فرد، نوای خاص خود را پیدا می کند.

*تلاش تان را در آن دوران هم ادامه می دادید یا مدتی از فعالیت تلاوت دور شدید؟

نه، همچنان به تلاشم و تمرینات ادامه می دادم تا سال 88 که لطف خدا شامل حال من شد و نفر اول مسابقات ملی دانشجویان شدم و همان سال توفیق پیدا کردم که برای اولین بار برای حج تمتع اعزام شوم. تاریخ 8/8/88 را هیچ وقت از یاد نمی برم که همان سال من نفر اول مسابقات ملی دانشجویان شدم که در مشهد برگزار می شد و چند ماه بعد، آبان ماه و در تاریخ 8/8/88 بلیط سفرم برای حج تمتع بود.

*اولین حجتان بود؟

بله. اولین حج من بود. یک سال بعد هم یعنی در سال 89 نماینده جمهوری اسلامی ایران در مسابقات بین المللی دانشجویان بودم که آن رقابت هم مجددا در مشهد برگزار شد و به لطف خدا آنجا هم رتبه اول را کسب کردم. این دوره ادامه پیدا کرد تا سال 92 که به مسابقات بین المللی مالزی اعزام شدم. اما بنا به دلایلی نتوانستم آن سال اول بشوم و رتبه پنجم را کسب کردم.

*به هر حال شما سابقه درخشانی در رقابت ها داشتید و در مسابقات مالزی پنجم شدید. این اتفاق برای تعداد زیادی از چهره های درخشان قرآنی می افتد. دلیل این مسئله چه می تواند باشد؟

یک بخش این مسئله سیاسی کاری است و یک بخشش علم نداشتن داواران مالزی. البته تصمیم گیری غلط خودم هم در این رقابت اثر داشت. در مجموع عوامل مختلفی می تواند در آن دخیل باشد. اما در سال 94 رتبه اول کشوری و سال 95 رتبه اول بین المللی قرآن کریم در رشته قرائت را کسب کردم.

شکلات هایی که مرحوم استاد عباسی برای تشویق قرائت می داد را از یاد نمی برم

*اشاره کردید که در جلسات قرآنی و هیات های شهر ارومیه شرکت می‌کنید. از اساتید خودتان و جلسات قرآنی ارومیه بگویید.

پس از اینکه همراه برادرم به جلسات قرآن رفیتم، اولین شخصی که من را به تلاوت قرآن جذب کرد، مرحوم استاد عباسی بود. ما هیئتی داشتیم به نام مکتب امام جعفر صادق علیه السلام که سال 69 تاسیس شد و من از همان سال در این هیئت شرکت می کردم.

*هیئت خانوادگی است یا محلی؟

این هیئت به صورت هفتگی در خانه اعضای هیئت برگزار می شد. در همان هیئت بود که تلاوت قرآن می‌کردیم. من آن زمان خیلی کم سن و سال بودم و فقط سایه هایی از این جلسات به یاد دارم. آن زمان که تلاوت می کردم، مرحوم استاد عباسی تشویقم می کرد و نکات تلاوت را گوشزد می کرد. تکلیفم این بود که برای هفته بعد فلان سوره را تمرین کن و اگر تمرین می کردم، اشکالاتم را می گفتند و برای هفته بعد باید اشکالاتم را رفع می کردم. برایم خیلی جالب بود که من هر بار که در هیئت شرکت می کردم و قرآن تلاوت می کردم، همیشه شوق این را داشتم که مرحوم عباسی خودش باشد، چون از ایشان همیشه یک انرژی خاصی را دریافت می کردم. بعداز آنکه تلاوت می کردم، اگر تلاوتم قابل قبول بود، به من می گفت که در جیب کتم شکلات هست، جایزه شما آنجاست برو آن را بردار. این جایزه گرفتن ها و تشویق های استاد را هیچ وقت از یاد نمی برم.

*آن زمان چند سالتان بود؟

تقریبا چهار ساله بودم. خیلی برایم شیرین و جذاب بود که هم صاحب شکلات می شوم و هم استادم تلاوتم را قبول می کرد. خیلی از این بابت خوشحال می شدم و انرژی خیلی خوبی را به من تزریق می کرد. درواقع تشویق های اساتید قرآن باید با سن و روحیات قرآن آموز متناسب باشد. این روند موجب می شود قرآن آموز بهترین حس و حال را از توجه استاد دریافت کند و در جدی گرفتن برنامه قرآنی و پیشرفت فعالیت های او قطعا اثرگذار خواهد بود.

با اینکه پنج ساله بودم استاد میرقلنج، لقب شیخ به من داده بود

*استاد میرقلنج هم از دیگر چهره های قرآنی شناخته شد شهر ارومیه هستند. از درس ایشان هم استفاده کرده اید؟

بله. بعد از فوت استاد عباسی، استاد میرقلنج آمدند که ایشان در عرصه قرآن کریم و تربیت شاگردان تبدیل به چهره ملی شدند. ایشان هم خیلی من را تشویق کرد و لقب «شیخ» را در شهرمان به من داد، با اینکه خیلی کودک بودم و نهایتا پنح سال داشتم. با این حال من را شیخ حامد ولی زاده صدا می کردند. این نحوه استقبال خیلی برایم مثبت بود و جنبه تشویقی زیادی داشت.

استاد عیاری، استاد حسین زاده، استاد محمدپور، استاد رسول سلیمانی، استاد دکتر مصطفی صولتی، استاد علیرضا عیوضی که من از محضر اینان در ارومیه استفاده کردم. ولی از جمله چهره هایی که در تلاوت خیلی تاثیر گذار بود استاد ابوالقاسمی بود که خیلی چیز ها از ایشان یاد گرفته و می گیرم. همچنین استاد سبزعلی که من جلسات ایشان را رفته ام و این افراد اساتیدی هستند که توفیق حضور در جلساتشان را داشتم. ولی یک سری از اساتید را بخاطر بعد مسافت ازشان دور بودم و نتوانستم از حضورشان استفاده ببرم. از جمله استاد ستوده نیا و استاد موسوی بلده که با تالیفات این افراد و با فایل های صوتی و تصویری که از ایشان در دست داشتم توانستم یک سری آموزش از آنها یاد بگیرم و واقعا هرچه دارم مدیون زحمات این اساتید است.

*از فعالیت های قرآنی‌تان گفتید. اما شغلتان چیست؟

کارمند دانشگاه علوم پزشکی ارومیه هستم و به عنوان تکنسین فوریت های پزشکی، در قسمت اورژانس کار می کنم.

*رشته تحصیلی‌تان چیست؟

رشته ام کاردانی فوریت های پزشکی بود که تغییر رشته دادم و مدیریت دولتی خواندم. البته شغلم تکنسین فوریت های پزشکی است و شاید سنخیتی با قرائت نداشته باشد.

*به هر حال این شغل هم، کار انسان دوستانه ای است.

کار انسان دوستانه ای است و می شود گفت کار خدا بوده که خیلی به آن فکر می کنم که چه شد منی که سابقه فرهنگی و قرآنی دارم و علاقه ای هم به رشته پرستاری و پزشکی ندارم، در اینجا قرار گرفته ام. فقط میشود اسمش را قسمت گذاشت.

*از شغلتان راضی هستید؟ یا قصد دارد شغلتان را عوض کنید؟

اگر با خودم باشد خیلی دوست دارم که این اتفاق بیافتد. اما از این شغل بدم نمی آید، شغل خوبی هست، ثواب دارد، قطعا در بحرانی ترین لحظه ای که شاید هیچ کس نمی تواند به داد فرد برسد خیلی ارزشمند است که انسان به کمک دیگری برود و جان او را نجات بدهد. اما به هر حال کار پزشکیو اورژانسی سنخیتی با کار هنری ای مثل تلاوت قرآن ندارد. این موضوع خیلی اوقات من را اذیت کرده، گاهی اوقات صحنه هایی می بینم یا اتفاقاتی می افتد که شاید ماه ها از ذهنم پاک نشود. کنار آمدن با یک سری اتفاقات واقعا سخت است. همه این ها در روح انسان تاثیر دارد.

*تلاوت قرآن چقدر در کارتان تاثیر گذاشته؟

قطعا تاثیر گذار هست.

*اگر بتوانید شغلتان را عوض کنید چه شغلی را انتخاب می کنید؟

کاری که اولا بیشتر در حوزه آموزش باشد که خودم هم ارتقا بدهم. از طرف دیگر رگه ای از کار فرهنگی در آن باشد و هم ارتقا پیدا کنم و هم منشا اثر باشم.

*تدریس قرآن هم می‌کنید؟

بله، جلسات قرآن دارم که خدارا شکر جلسه پر رونقی شده و نوجوانان به خصوص زیاد می آیند. در آینده نحوه تلاوتشان شناخته خواهد شد و قطعا مردم اسم های خیلی بیشتری در حوزه قرآنی از ارومیه و آذربایجان غربی خواهند شنید.

انتهای پیام

captcha