به گزارش ایکنا شعبه اصفهان، حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی ایازی، محقق و پژوهشگر قرآن در تفسیر آیه 29 سوره انفال که متن آن را در اختیار ایکنا اصفهان قرار داده، نوشته است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْعَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْلَكُمْ ۗ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اگر از خدا پروا داريد، براى شما نيروى تشخيص حق از باطل قرار مىدهد؛ و گناهانتان را از شما مىزدايد؛ و شما را مىآمرزد؛ و خدا داراى بخشش بزرگ است».
مقدمه
معرفت پایه مهم زندگی انسان است. همه تلاشها و کوششهای هدفمند زندگی انسان با شناخت حاصل میشود. اما مسائل مختلفی در زندگی انسان وجود دارد که مانع دیدن ما و معرفت واقعی خواهد شد. انسان با طبع سلیم خود باید ببیند و بشنود، چنانکه در محسوسات است؛ اما در معنویات دیدن و شنیدن مخصوص لازم است. اینجاست که پردههایی در زندگی انسان وجود دارد که مانع از دريافت معارف زندگی میگردد و تشخیص راه از چاه را برای انسان دشوار میکند. همانطور كه خوديت و غرور و اَنانيّت مانع است، گاهی عقايد فاسد، ریشههای معرفت را از بنياد میسوزاند، گناه و كدورات برخاسته از طغيان و سركشى نسبت به ساحت قدس پروردگار نیز مانع رسيدن نور معارف و ادراك حقايق میشود.
در تفسیر آیه فوق چند نکته قابل توجه است. داشتن پروا و تقوا باعث میشود که راه تمییز فراهم شود. از طرفی اگر این مواظبت انجام گیرد، خداوند آن را جبران میکند. فرقان صفتی است که نام خدا و نام این کتاب مقدس و نام یک سوره از سورههای قرآن است. اکنون باید بررسی کرد که چگونه این صفت برای انسان حاصل و چرا این قدرت تشخیص و ملکه حاصل از آن برای کسانی ممکن نمیشود.
تقوا چیست و در چه زمانی ایجاد میشود؟
تقوا و پرواداری صفتی است که انسان را نسبت به رفتار شخصی حویشتندار میکند. کارها برای او وقتی به مرحله تصمیمگیری میرسد که در باره آن تامل کرده باشد از سوی دیگر این پرواداری هم در کار خوب و هم در کار بد؛ هم در واجبات و هم در محرمات و در زندگی فردی و در حیات اجتماعی است.
قرآن در این باره میفرماید: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا ؛ اگر از خدا پروا داريد، براى شما نيروى تشخيص حق از باطل قرار مىدهد». البته گناه تأثیر بسیار برای ایجاد مانع و رسیدن به فرقانیت دارد.
درباره نقش گناه و حجاب واقع شدنش سخنهای بسيارى از ابعاد روانشناسی و جامعهشناسی و عرفانى مطرح است. گناه باعث فرورفتن در ظلمت و سبب زنگار دل میشود؛ موجى است كه انسان را به ساحل پرتاب میکند، سيلى است متوالى كه او را به راههاى دور مىكشاند، حرمان و حسرتى است كه از طلب حقايق باز میدارد، خوى بد، شهوت شكم و فرج، آفتهاى زبان، خشم و حقد و حسد، اذيت و آزار ديگران و تجاوز به مال و ناموس مردم، كبر و غرور، همه اینها پردههايى است كه نمىگذارد نور معرفت مشاهده شود. بنابراین، تفاوت زدودن از گناه « وَ يُكَفِّر» با واژه«وَ يَغْفِرْ» در این است که اولی پرده را بر میدارد، و غفران با بخشش جبران میکند.
پس پلیدیها روان شخص و جامعه را آلوده میکند. وقتى دروغ، دزدى، خيانت، پیمانشکنی، رشوه و ظلم جريان پيدا كرد، چشمان مردم درست نمیبینند و گوشها درست نمیاندیشند و درست تصميم نمیگیرند و درست عمل نمیکنند؛ چون پردههای ضخيم گناه، مانع شناخت میشود در فرهنگ قرآن همانطور كه تقوا و عمل به دستورات الهى مايه شناخت و تشخيص میشود«إِنْ تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَاناً»(انفال:29) همانطور هم اگر گناه كردند، به دلهای آنها پرده میکشد:«كَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ»(مطففين:14).
منظور از «ران» یعنی رین زنگارگرفتگی بر دل است که وقتی این گناه در قلب اثر میگذارد، گوئی پردهای بر دلهایشان مىنشيند. اگر تقواى الهى داشته باشيد خداى متعال براى شما فرقان قرار میدهد ـ يا كسانى كه در مسير هدايت قرار گرفتند، هدايت بيشترى نصيب آنها میشود و خدا به آنها قدرت تقوا میدهد:«وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدىً وَآتَاهُمْ تَقْواهُم؛ و[لى] آنان كه به هدايت گراييدند [خدا] آنان را هر چه بيشتر هدايت بخشيد و [توفيق] پرهيزگارىشان داد»( محمد؛ 17).
كدورات برخاسته از طغيان و سركشى نسبت به ساحت قدس پروردگار، مانع رسيدن نور معارف و ادراك حقايق میشود. در تحليل چگونگى تأثير گناه بر قلب، باید به نقش پردههای سنگین گناه باوجود اعمال زشت در زندگی انسان اشاره کرد که در فرهنگ دینی از آن تعبیر به تجسم اعمال میشود كه هر يك از اعمال شايسته يا ناشايسته در عالم ملكوت صورتى دارد كه بهواسطه آن در باطن ملكوت نفس يا نورانيت ايجاد میشود كه درنتیجه قلب پاك و نورانى مىشود؛ زيرا آيينه صاف و صيقل داده شده، حقايق عالم بهخوبی در اين قلب صاف و شفاف تجلى مییابد و حقايق و معارف الهى در آن ظهور پيدا میکند، يا برعكس، ملكوت نفس در اثر گناه ظلمانى و پليد میشود، زيرا آيينه زنگارزده و چركين، معارف الهى و حقايق غيبى را منعكس نمیکند، و چون قلب در تحت فرمان شيطان واقع میشود؛ روح شخص گناهكار زير سلطه شيطان قرار میگیرد و شنوايى و بينايى و ديگر قواى او به تصرف آن پليد درمیآید. گوش از معارف و مواعظ الهى بهکلی بسته میشود و چشم، آيات درخشنده الهى را نمیبیند و از ديدن حق و آثار و نشانههای آن عاجز میگردد. دل نيز نمیتواند در دين دانايى كسب كند و از تفكر در آيات، و يادآورى حق و اسما و صفات محروم میگردد؛ چنانچه خداوند فرموده است:
«لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالاَْنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ؛ آنان را دلهایی است كه با آن درنمییابند و چشمانى كه بدان نمیبینند و گوشهایی كه با آن نمیشوند، اينان چون چهارپايانى هستند بلكه گمراهتر» (اعراف/ 179).
در آيه شريفه 72 سوره اسراء :«مَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الاْخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلا؛ هر كس در اين دنيا كور باشد در آخرت كورتر و گمراهتر است؛ كورى به معناى حقيقى آن نيامده است»، چون بحث گمراهى ناظر به كورى جسمانى و حقيقى نيست، بلكه منظور آن کوریای است كه نتواند راه درست را ببيند و از گمراهى خود را برهاند. چنين كورى، نفى حقيقت است.
بيمارى خودبينى چنان است كه خود را بینیاز از ديگران میبیند و فكر میکند كه درست میاندیشد، درست میداند و در مقامى نيست كه به ديگران احتياج داشته باشد، به همين دليل حاضر نيست به سخن ديگران گوش دهد و اگر گوش میدهد از آن جهت است كه خطايش را بازگويد نه اينكه مطلبى را دريابد و راه خطايى را تصحيح كند. غرور نفس از بزرگترین خطراتى است كه انسان پيدا میکند و مانع تكامل او میشود. بنابراین نیروی تشخیص خوبی و بدی در زندگی انسان بسیار مهم است. شرط تحقق تقوا است و در تقوا اگر باشد اضافه بر ایجاد فرقان، خداوند جبران میکند، پوشش میدهد، زیرا خدا داراى بخشش بزرگ است.
انتهای پیام