به گزارش ایکنا؛ عبدالحسین طالعی، عضو هیئت علمی دانشگاه قم و مولف دهها عنوان اثر در زمینه معارف اسلامی در یادداشتهایی که به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان با عنوان «درسنامه شناخت قرآن کریم بر اساس دعای امام صادق(ع)» برای ایکنا ارسال میکند به بررسی ابعاد معرفتی قرآن کریم بر مبنای آموزههای دعای تلاوت قرآن امام صادق(ع) میپردازد. در ادامه، قسمت سوم یادداشت از نظر میگذرد؛
«اللهم فاجعله لنا حصناً من عذابک و حرزاً من غضبک و حاجزاً عن معصیتک؛ بار خدايا! آن را قرار ده براى ما، پناهگاه محكمى از عذابت، و دژى از خشمت، و جلوگيرى از نافرمانيت.»
تمسّک به قرآن بدون عترت، کار را به جایی میکشاند که خلفای غاصب و ظالم اموی عباسی، دانشمندان گمراه و گمراهگر امّت و فرقههای منحرف مدّعی اسلام را به صحنه قرآننمایی کشانید. آنان همه تفسیر قرآن میگویند و مینویسند، و با ظاهری فریبنده ظاهرِ قرآن را بزرگ میدانند، و این همه تلاش تنها به گمراهی و خسران امّت اسلام افزوده است و میافزاید. امّا اگر از این ظلم بزرگ و بیمانند توبه کنیم، با تمسّک به عترت، در پناه قرآن برویم، و پیوسته بکوشیم تا قرآن را ـ با تبیین عترت ـ سرلوحه کار خود در تمام شئون قرار دهیم، آنگاه قرآن را مصداق این عبارات امام صادق(ع) مییابیم. هرچه معرفت ما به مقام و عظمت الهی بیشتر باشد، عظمتِ عذاب، خشم، عصیان و غضب خدای قهّار منتقم را بیشتر مییابیم. آنگاه قدر و قیمت قرآن را که پناهگاهی در برابر غضب خدا، نگاهدارنده از عصیان خدا و پناهگاهی در برابر خشم خدا است بیشتر میدانیم و آن را بیشتر حرمت مینهیم.
غضب خدا چگونه است؟
از بیان امیرالمؤمنین(ع) کمک میگیریم، که در راه معرفت خدا مشعلی هماره فروزان است. آن بزرگ، در دعایی که به صحابیِ قدرشناس خود جناب کمیل بن زیاد تعلیم فرمود، به خدای بزرگ عرضه میدارد: «ای خدا و مالک من! تو در برابر اندک بلای دنیا و عقوبتهای آن، و سختیهایی که بر اهل آن میرسد، ضعف مرا میدانی، با اینکه این بلا و سختیای است، که زمان آن کوتاه است، توقف آن اندک، و دوره آن کم است. پس چگونه بلای آخرت و افتادن در گرفتاری های سنگین در آن عالم را تحمل کنم، در حالی که آن بلا، زمانش به درازا میکشد، و جایگاه آن مداوم است، و (بعلاوه) آن عذاب بر اهل آن سبک نمیشود، زیرا آن عذاب، تنها به دلیل غضب و انتقام و خشم تو بر آنهاست و این چیزی است که آسمانها و زمین در برابر آن تاب مقاومت ندارند».
سخن از عذاب و سخط خداست. سخن از موقف قیامت است که بینهایت ـ به معنای واقعی ـ در آن نمودار است. سخن از انسانی ضعیف است که در برابر اندک بلای کوتاه مدّت دنیا تاب ندارد، تا چه رسد به عذابِ سخت و ابدیِ آخرت. آنگاه سخن از وسیلهای است که خدای منّان برای پناه بردن و در امان ماندن از این عذاب و غضب برای بندگانش فرستاده است. یعنی سخن از آن کتابی است که نه تنها راحت و آسایش دنیای محدود و کوتاه ما، بلکه رفاه و نعمتِ آخرتِ سخت و بینهایت ما را تضمین میکند. سخن از امروزِ چند ساله نیست، بلکه گفتگوی فردای بینهایت است. آیا حقّ این نعمت بزرگ الهی، این عدم توجّه است که ما داریم؟ آیا درست است که این سبب و وسیله نجات همیشگی را به کار نگیریم؟ آیا کسی از زمان مرگ خود خبر دارد؟ و آیا کسی هست که با توجّه به آن زمانِ ناشناخته، بار سفر ابدی را بسته باشد؟ برای جبران این کفران نعمت، که گناهی بزرگ است، چه راهی اندیشیدهایم؟ برای پاسخ به این پرسشها، باید از پیشگاه مقدّس حضرت بقیة الله(عج) کمک بگیریم، که امام عصر ما و همراه قرآن در زمان ما است.
ناسپاسی از نعمت بزرگ قرآن کریم
«اللهم انا نعوذ بک من الشقوة فی حمله و العمی عن علمه و الجور عن حکمه و العلوّ عن قصده و التقصیر دون حقه؛ بار خدايا، به تو پناه بريم، از بدبختى در حمل آن، و كورى از عمل [يا علم] به آن، و كجروى در حكم آن، و برترى نمودن از توجه بدان (يا پيشتازى از ميانه روى آن)، و كوتاهى كردن در برابر حق آن».
برای آنکه از این خوان احسان الهی بهره بگیریم، باید در هنگام تلاوت و ترتیل، خود را در محضر خدای عزوجل حاضر بدانیم و ادبی را که لازمه این حضور است، پاس داریم و پس از این همه رعایت ادب، باز هم خود را مقصّر بدانیم، قصور خود را از ژرفای درون باور داریم، و لذا با حالتی آمیخته از شوق و ترس، بر این خوان بنشینیم: شوق به الطاف الهی که برخاسته از امید سرشار به حضرت اوست، و نگرانی از محاسبه دقیق خدا، که در این محاسبه دقیق، همه ما مقصّریم و شایستگیِ عذاب الهی داریم، و این هم برخاسته از عدل حضرت اوست. چرا که در هر حال، او هیچگاه ستم نمیکند.
پس در این محضر، همواره باید با دو احساس همزمان حاضر شویم: از سویی شرمندگی در برابر لطفی که به ما کرده و هیچگاه از ما دریغ نداشته است و از سویی احساس خجلت در برابر ناسپاسی خود ، که وظایفمان را انجام ندادهایم. این است که باید از خدای توانا بخواهیم به ما نیرو بخشد تا در لحظه لحظه شبانهروز، قرآن را نه تنها به زبان بخوانیم، بلکه در عمل، بر جان نشانیم، و در لحظات حسّاس، آن را چون سلاحی در برابر شیطان بکار گیریم. خدای تعالی در مورد گروهی از تلاوت کنندگان قرآن فرمود: «الذین یتلون الکتاب حقّ تلاوته اولئک یؤمنون به».
حریم حرمت الهی را پاس داریم
«اللهم احمل عنّا ثقله و اوجب لنا اجره و اوزعنا شکره و اجعلنا نراعیه و نحفظه؛ بار خدايا! سنگينىِ آن را از ما بردار، و مزدش را براى ما لازم گردان، و سپاسگزاري اش را نصيب ما گردان، و ما را چنان كن كه مراعات و محافظتش كنيم.»
در این جمله از خداوند متعال میخواهیم:
الف. احمل عنا ثقله (خدایا، سنگینی بار قرآن را جانب ما بردار). قرآن، باری سنگین است که خدای تعالی بر دوش بشر نهاده است. به همین رسول خدا(ص)، در حدیث مشهور ثقلین، قرآن و عترت را دو «ثقل» نامید. سنگینیِ بارِ قرآن در چیست؟ در آن است که مهمترین هدیه خدا به بشر، و ارزشمندترین یادگار رحمت برای امّت است. هرچه سرمایهای ارزشمندتر باشد، دزدادنِ بیشتر و ماهرتری در کمین آن هستند. از این رو، حفظ نگهداری آن سرمایه، کاری دشوارتر میشود. شیطانّ راندهشده از درگاه الهی، تمام نیروهای خود را به کار گرفته و میگیرد تا مردم، از این خوانِ احسانِ خدا در راه عبادت حضرت حق بهره نگیرند، بلکه در جهت تقرّب به شیطان آن را به کار برند. به همین دلیل، خدای تعالی به پیامبر خود دستور میفرماید که در هنگام قرائت قرآن از شیطان رجیم به خدا پناه برد: «فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم؛ پس چون قرآن مىخوانى از شيطان مطرود به خدا پناه بر(نحل، 98).» این دستور، امر به استعاذه است، که گفتن کلام شریف «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» بخشی از عمل به این دستور است. اصل استعاذه، یعنی تمام وجود را به خدای متعال سپردن، تا شیطان در این خانه جای نگیرد و انسان بتواند این بار سنگین را بردارد.
ب. و اوجب لنا اجره . پاداش تلاوت قرآن و نگاهداری شؤون آن را باید خدای بزرگ به کسی بدهد، و چنان نیست که هر کس قرآن بخواند بطور طبیعی و ناگزیر بدان پاداش دست یابد. به عبارت دیگر، خدای مسبّب الاسباب در اینجا نیز قدرت خود را نشان داده که اگر سبب را به تأثیر نرساند، نفس سبب به تنهایی نتیجه نمی دهد.
ج. و اوزعنا شکره. داشتن نعمت به تنهایی کافی نیست. نعمت سرمایهای است که باید آن را به سودآوری برسانیم، وگرنه وبال گردن میشود. نکته اینجا است که همانگونه که اصل نعمت موهبت خدای بزرگ است، شکر نعمت نیز موهبت الهی است و باید از خدای بزرگ بخواهیم. لذا امام(ع) شکر نعمت را نیز، از خدای سبحان میخواهد. بدین سان حضرتش درس عبودیت به همگان می دهد.
د. اجعلنا نراعیه و نحفظه. ما را چنان گردان که آن را رعایت کنیم و نگاه داریم. قرآن، امانت بزرگ الهی است که به انسانها سپرده است. هرچه امانت، بزرگتر و ارزشمندتر باشد، مسئولیت حفظ و نگهداری آن سختتر است. از این رو، برای حفظ و نگهداری این امانت بزرگ و ودیعه سترگ، از خدای متعال کمک میگیریم. بدیهی است که «حفظ» در این جمله، به معنای «از بر کردن» نیست، هرچند که «از بر کردن» یکی از مصادیق آن میتواند باشد.
«اللهم اجعل لقلوبنا ذکاءً عند عجائبه التی لا تنقضی؛ بار خدايا! دلهاى ما را در برابر عجایب بىپايانش تيز هوش كن.»
قرآن، کتابی عادّی نیست. نکات کتابهای عادّی پس از چند بار تبیین و توضیح به پایان میرسد. در فرهنگ هر قوم و ملت، چند کتاب به عنوان کتابهای کلاسیک باقی میمانند، که همان نکات و رموز محدود، برای نسلهای مختلف بیان میشود. همان چند کتاب شناختهشده، مجموعه فرهنگ اصیل جهانی را تشکیل میدهد. قرآن، نه تنها با کتابهای عادّی، بلکه با شاهکارهای فرهنگی بشری نیز قابل قیاس نیست؛ زیرا آن شاهکارها، نهایت خلّاقیت بشر است و ظرفی محدود دارد. اما قرآن، جلوهگاه خدایی است با کمالات بینهایت، و این تجلی نیز پیوسته پردههای جدید دارد. این است که امام امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «ظاهره انیق و باطنه عمیق، لا تنقضی عجائبه و لا تنفد غرائبه».
در روایات دیگر میخوانیم که هر آیه قرآن علاوه بر ظاهر، هفتاد بطن دارد، که از هر بطن آن، خود هفتاد بطن دیگر به دست میآید. بعضی از محدّثان بزرگ گفتهاند: کلمه «هفتاد» در اینجا، نه به معنی ظاهری، بلکه به معنای کثرت است؛ یعنی باطنهای بسیاری در ورای ظاهر آیات وجود دارد، و از این رو عجائب قرآن پایانناپذیر است. امّا باید دانست که این شگفتیها تنها برای کسی قابل دستیابی است که بتواند غواصّ این اقیانوس مَعانی باشد. این غواصّان آشنا، کسی جز حاملان علوم قرآن یعنی رسول خدا و ائمه هدی نیستند. تنها آنان را رسد که ادعا کنند که به حقایق قرآن دست مییابند همچون مرواریدی که از درون صدفی در اعماق اقیانوس به دست میآید. در این موارد، ابتدا باید بررسی کنیم که آیا او میتواند ادّعای غواصّی کند یا نه؟ آنگاه نوبت به این بررسی میرسد که آیا آن سنگ، واقعاً گوهری است از صدف برآمده، یا قطعه سنگی بدلی گوهرنما؟باید برای ورود به شهر علم، از دروازه، وارد شویم تا به علم صحیح دست یابیم، و دانشهای بدلی را به جای گوهرهای واقعی به ما وانمود نکنند.
انتهای پیام