به گزارش ایکنا از اصفهان، آیتالله سیدمحمود طالقانی، مفسر قرآن کریم و از بنیانگذاران نواندیشی در ایران در تفسیر پرتوی از قرآن در تفسیر آیات «الحمد الله رب العالمین. الرحمن الرحیم» نوشته است:
الحمد الله رب العالمین. الرحمن الرحیم:
حمد، مدح، شکر، سپاسگزاری در برابر نعمت و دستگیری است بدون توجه به کمال و مقام صاحب نعمت. مدح، ستایش ممدوح است از جهت کمال و جنال آن بیتوجه به نعمت و احسان. حمد، جامع معنای شکر ومدح است، بدینجهت گاه به معنای شکریعنی سپاسگزاری آمده، گاه به معنای مدح یعنی ستایش آمده، الف و لام میشود برای جنس باشد یعنی طبیعت و جنس حمد یا بقرینه رب العالمین، برای استغراق باشد- یعنی هر حمدی از هر حامدی چه با زبان بیان یا زبان وجود که ظهور کمال و تربیت است مخصوص آن ذات مبدأ کمالی است که تربیتکننده همه عالمهاست، رب: مصدر از ربایربو- یا از رب یرب مانند نم ینم، است، و به معنای وصفی از جهت مبالغه میباشد، یعنی آن مبدأ که صفت ذاتی او کامل نمودن و فراآوردن و رساندن موجودات و جهانیان است به کمالاتی که بر آنها میسزد.
عالمین جمع عالم است. نظام و همبستگی هر سلسهای از موجودات که در تحت قوانین مخصوص میباشند عالم گویند، زیرا این نظم و همبستگی است که مورد تعلق علم میگردد: مانند عالم جمادات، نباتات، حیوانات، ستارگان، فرشتگان. اینگونه جمع- با یاء و نون- برای اندیشندگان است، در اینجا یا مقصود موجودات صاحب عقل و اندیشه است، یا همه موجودات و عوالم آنهاست از جهت یکنوع شعور یا استعدادی که در همه است، یا از این نظر که سیر کمالی همه موجودات رسیدن به عقل و ظهور آن است و این با کلمه رب سازگار است که نظر به نهایت تربیت باشد.
گرچه جمله الحمدالله خبری است، معنای انشاء را در بر دارد: یعنی آنچه از خیرات و نیکیها و نعمتها و کمالاتی که عقل اندیشنده درک مینماید آن را با این جمله اظهار میدارد، از آنجا که عقل از درک همه ناتوان است میباید از زبان خداوند و با تلقین او که محیط به همه است اظهار دارد تا وظیفه حمد را بهتر انجام دهد، و کلمات الف و لام استغراق و لام اختصاص به الله که جامع همه کمالات و مبدأ همه خیرات است با توصیف بربوبیت، حصر را میرساند: یعنی هر نعمت وکمالی در هر موجودی به هر صورتی که هست از آن مبدأ و ذات مقدس است.
جملههای بعد مانند شاهد و دلیل است برای این حصر و اختصاص: زیرا مربی همه عوالم است یعنی افزاینده همه است ازجهت ذات و صفات پس هر نعمتی از او است و هرحمد از هر حامدی با توجه و بیتوجه با واسطه و بیواسطه برای او میباشد، زیرا همه نعمتها و کمالات او را آشکار میسازند، چون انسان جامع کمالات موجودات دیگر است مقام جامع حمد را دارد و ابراز این کلمه که در حقیقت توجه با استعدادهای درونی و امید به هر کمال و پیشرفتی است برای انسان میسزد.
تکرا حمد و صفت رحمت چه اثری دارد؟
همین انسان است که چون گرفتار کوتاه نظری و تارهای تخیلات و اوهام گردید و از استعدادهای درونی خود و شایستگی مقام حمد غافل شد، بند بندگی غیر خدا که کمال مطلق است بر گردن مینهد و در برابر هر شبح بیروح و ناتوانی میگشاید، با شعور به حقیقت حمد خدای که توجه به قوای درونی و چشم گشودن به جهان بزرگ است میتواند از این بندها برهد و از این محیط تاریک بجهد و روی دل را از غیر خدا برگرداند و عقل و استعدادهای خفته را بیدار و فعال گرداند و از ذلت و گدائی و در یوزگی با آستانه غیر خدا به عزت و سرافزاری حمدو ثنای پروردگار برسد، انسان با تارهای تخیلات و اوهام بیپایه و ترس و هراس بیمایه برای خود محیطی تاریک، رنجآور، وحشتناک، سراسر تزاحم و درد و رنج و در نتیجه بدبینی بهخود و جهان میسازد و در میان چنین محیطی مانند حشره و کرم به گرد خود میپیچد و در میان بافته خود نا امید و مأیوس و سست میلمد پس از چندی جز پوستی از او نمیماند، تعلیم حمد برای ایجاد امید و پارهکردن این محیط است.
کلمه حمد مانند حله نورانی است که محیط تاریک و محدود محرومیت و تنازع در بقاء را بپوشاند و از برابر چشم دور دارد و چشم را به جهان سراسر جمال و نعمت و تربیت بگشاید و با چشم خیربینی درد و رنج بدبینی و شراندیشی را از یاد ببرد.
حمد و ستایش را تنها برای مبدئی داند که لطف تربیتش سراسر جهان و همه موجودات را فراگرفته، هر ناتوانی را توانا میگرداند، هر بیجانی را جان میبخشد و فرا خور احتیاجش ساز و برگ زندگی به او میدهد و از آنچه هست برترش میسازد تا به جمال عقلش میآراید آنگاه برای تکمیل تربیت، پیغمبران و خردمندان عالی قدر را برمیانگیزد و شرایع و قوانین در جلو راهش میگذارد و تربیت تکوینی را با تشریع تکمیل مینماید- بدینجهت در قرآن کریم که ظهور تربیت و اراده حق است آیات تکوین و تشریع با هم آمده و همه را اثر قانون تربیت میشمارد.
با این بیان حقیقت کلمه حمد به اندازه پهنای جهان بزرگ توسعه دارد، هر چه بیشتر اسرار جهان باز شود و خرد انسان پیش رود و مجهولات نظام طبیعت و نباتات و حیوانات ریز و درشت و بعد اختران و سازمان درونی و بیرونی جانداران معلوم گردد، حقیقت حمد و توجه به تربیت جهان بیشتر تحقق مییابد و معنا و واقعیت آن عمیقتر و وسیعتر میگردد.
تکرار کلمه الرحمن الرحیم، پس از رب العالمین، لطف مخصوصی دارد: که ربوبیت حق از جهت قهر و غلبه و فشار بر موجودات نیست، بلکه از جهت دو رحمت عام و خاص است که موجودات در پرتو این دو نوع رحمت پرورش مییابند و هر مربی و معلم و حاکمی آنگاه تربیتش به ثمر میرسد که با مهر و محبت باشد و نظام تربیت خلق با خالق و انسان و جهان هم آهنگ شود.
پس اگر بسم الله جز سوره هم باشد این کلمه در حقیقت تکرار نیست. در بسم الله که آغاز است رحمان و رحیم وصف بلا واسطه اسم ذات میباشد و در سوره حمد وصف با واسه ربوبیت است که مقیدتر و محدودتر میشود.
رحمت در انسان عاطفه و احساس لطیفی است که منشأ حس کمک و خیراندیشی و خیرخواهی گردد و از انجام تقاضای این عاطفه بدون نظر به پاداش لذت برد، و درباره خداوند از جهت آثار و ظهور رحمت است، نه تأثر و انفعال، این عاطفه خیر یا خوی اسانی مانند دیگر استعدادها و فضائل در ضمیر انسان نهفته است توجه به مبدأ رحمت و آثار آن و تکرار این کلمه این عاطفه را بیدار میسازد، به کار میاندازد تا آنکه قلبش سرچشمه رحمت میگردد و از زبان و عملش به سوی دیگران جاری میشود، اثر تکرار و تذکر همه صفات و نامهای خداوند همین است که معنا و حقیقت آن در اسان متعد ظهور مینماید.
منبع: تفسیر پرتوی از قرآن / آیتالله سیدمحمود طالقانی
انتهای پیام