به گزارش ایکنا؛ سومین شب از لیالی پر نور قدر با سخنرانی حجتالاسلام محمدسروش محلاتی، پژوهشگر و استاد حوزه و دانشگاه در بنیاد خیریه زینب کبری (س) برگزار شد، محلاتی در آغاز سخنان خود با اشاره به تعریف «قدر» تصریح کرد: قدر در شب قدر یعنی همان لیلة القدر. چرا لیله قدر را لیله قدر گفتهاند. امشب به نام شب قدر شناخته میشود و این نامگذاری هم نامگذاری از طرف ما انسانها نیست؛ خداوند شب نزول قرآن را که شب نزول ملائکه هم هست به عنوان لیلة القدر معرفی کرده است: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ».وی با طرح این پرسش که چرا شب قدر از میان همه این نامها انتخاب شده است، اظهار کرد: درباره این نام دو تفسیر و تحلیل وجود دارد. تفسیر اول این هست که قدر به معنای اندازه است و شب قدر را شب قدر گفتهاند، چون شبی هست که اندازهها و مقادیر یا همان مقدرات مشخص میشود. سرنوشت انسانها، وضع افراد، آینده افراد، آنچه که باید اتفاق بیفتد یا اتفاق نیفتد؛ همه این تقدیرات که همان اندازهها هست در چنین شبی مشخص میشود، لذا امشب لیلة القدر است؛ شب اندازه.وی با بیان اینکه در قرآن کریم کلمه قدر به همین معنا مکرر میبینیم تصریح کرد: قدر به معنای اندازه است. هر چیزی از خزنه غیب الهی با اندازه خاصی فرود میآید و در این دنیا با تقدیر همراه است. هیچ چیزی نیست که حدی نداشته باشد. همه موجودات محدود هستند و خداوند این تقدیرات و اندازهها را برای آنها قرار داده است. در سوره قمر انا کل شی به قدر؛ ما هر چیزی را بهاندازه و مقدار خاص خلق کرده ایم... و اینجا در پرانتز اضافه کنم که اگر این اندازهها نباشد اساسا باب علم مسدود میشود و کام دانش از ناحیه بشر فهم همین اندازهها و نسبتها در علوم مختلف است. قدر بر اساس اندازه است. انسان هم مشمول همین قاعده است و دارای تقدیر و اندازهای که در لیلة القدر مشخص میشود و اما معنای دوم و تفسیر دوم از لیلة القدر این است که قدر به معنای ارزش باشد. ما هم در زبان فارسی قدر به معنای ارزش و عظمت هم به کار میبریم. وی در ادامه گفت: در قرآن کریم هم چند بار این جمله تکرار شده است و ما قدرالله حق قدر؛ یعنی آن عظمت و شأن و بزرگی خدا را انسانها نمیشناسند و امشب شب قدر است. یعنی شبی با عظمت شبی بسیار با ارزش. بعضی از متفکرین اسلامی بحث کردهاند که کدامیک از این دو معنا معنای اصلی قدر است. علامه طباطبایی نظرش بر این است که معنای واقعی قدر به معنای اندازه است و قدر به معنای ارزش هم حکایت همان اندازه میکند. الان فرصت برای ورود به این بحث نیست. در تفسیر شریف المیزان میتوانید دنبال کنید. از آیه شریفه قرآن «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» میتوان استفاده کرد اگر لیلة القدر به همان معنای شب تقدیر هم باشد. اما لیلة القدر شبی بزرگ و بسیار با عظمت است؛ «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر؛ ای پیامبر تو هم چه میدانی که شب قدر چیست»؛ یعنی شبی که از نظر عظمت و بزرگی قابل بیان کردن نیست و در عقل انسان عادی نمیگنجد. محلاتی ادامه داد: من بحثی که امشب انتخاب کردم متناسب با این معنای دوم است. نمیخواهم درباره تقدیرات در لیلة القدر بحث کنم که به چه معنا مقدرات انسانها در شب قدر معین میشود و میخواهم عرض کنم امشب با قدر و عظمت است. این روشن و مسلم است. این عظمتی که در لیلة القدر است با آن عظمتی که در انسان باید وجود داشته باشد چه ارتباط و نسبتی پیدا میکند.وی افزود: بحث خودم را با این سؤال آغاز میکنم اگر لیلة القدر به معنای آن است که شب قدر شبی بسیار با ارزش و منزلت هست، سؤال این است که این ارزش برای شب قدر از کجا پیدا شده است. ما میدانیم که قطعههای زمان ذاتا با یکدیگر تفاوتی ندارند. امشب و فردا شب، امشب با شبی مانند آن در ماه قبل و... یا ماه بعد. چه تفاوتی دارد؟ همانطور که قطعههایی از زمین با هم تفاوتی ندارد و اگر تفاوت باشد یک تفاوت طبیعی است که یک زمین استعداد برای کشاورزی و روییدن گیاه دارد و زمین دیگر شوره زار است. اما قدر و اندازه معنوی زمین با یکدیگر فرقی نمیکند. چگونه ممکن است قطعهای از زمین از نظر معنویت ارزش پیدا میکند و مقدس میشود؟ وقتی که ارتباط خاصی با انسان پیدا میکند.
محلاتی در تببین این موضوع مثالی ذکر کرد و گفت: شما یک زمینی را میبینید و مشخص میکنید و آن را مسجد قرار میدهید و محل عبادت خدا. این قطعه زمین که تا ساعتی قبل با بقیه زمینها هیچ تفاوتی از نظر معنوی نداشت اینک به دست شما مقدس میشود و احکام خاصی پیدا میکند. زمین دیگر اگر نجس شود مانعی ندارد، پاک کردن آن لزومی ندارد اما این زمین که مسجد شده است نباید نجس شود و اگر نجس شد باید آن را پاک کنیم و انسان عالم به این قطعه از زمین به خاطر حرمتی که پیدا کرده است نمیتواند قدم بگذارد تا رفع آن آلودگی شود. این عمل شماست که زمینی را مقدس میکند با انتصابی که به حق تعالی پیدا میکند که این محل محل عبادت است. مگر جز این است که کعبه قداست پیدا کرد، چون ابراهیم خلیل خانهای برای مردم ساخت؛ «ان اول بیت وضع الناس للذی بکته مبارکا» حرمت پیدا کرد. اگر در نسبت با انسان و خدا قطعهای از زمین مقدس میشود ممکن است با همین اضافه و نسبت قطعهای از زمان هم قداست و معنویت پیدا کند که اگر این نسبت را برگیرید هیچ تفاوتی بین اعضای مختلف زمان نیست.
وی با اشاره به تفسیر شهید مطهری از سوره قدر بیان کرد: چه زیبا استاد بزرگوار ما شهید مطهری در تفسیر سوره قدر این مطلب را اشاره میکند؛ عنوان بحث ایشان در این تفسیر این است: شب قدر با انسان قدر پیدا میکند. اگر آدم ابوالبشر نبود؛ اگر ما انسانها خلق نشده بودیم. لیلة القدری هم وجود نداشت و هیچ شبی هم، هیچ ارزش خاصی پیدا نمیکرد. انسان به این شب ارزش میدهد. چگونه ارزشی؟ مراتبی از ارزش وجود دارد و آن این است که خداوند در سوره مبارکه قدر بیان میفرمایند: در شب قدر قرآن نازل میشود اولا؛ تنزل الملائکه و روح فیها باذن ربهم ثانیا؛ و نتیجه میشود سلام هی حتی مطلع الفجر .. بحث نزول است. نزول برای چه؟ مخاطب این نزول کیست؟ نزول خطاب خدا با انسان است و پیامبر (ص) واسطه این خطاب است. او باید این پیام را از خدا بگیرد، دریافت کند و در اختیار انسان قرار دهد. ما مخاطب واقعی این پیام هستیم. انسانیت البته کسی که میخواهد این پیام را دریافت کند باید از ظرفیت بالایی برخوردار باشد تا ارتباط او با عالم غیب امکان پذیر باشد و آن قلب پیغمبر اکرم (ص) است و یک اسنان عادی چنین ظرفیتی ندارد. روشن است وقتی شب قدر ملائکه نازل میشوند و فرود میآیند.
این استاد حوزه علمیه با اشاره به ماهیت نزول فرشتگان بر قلب انسان تصریح کرد: ملائکه موجودات مادی مانند پرندگان نیستند که از آسمان به روی زمین بیایند و صحنه فرود آنها زمین باشد؛ نه. آنها نزول پیدا میکنند بر قلب انسان. فرودگاه آنها، آنها که وجود مادی و طبیعی ندارند باید سنخیتی بین فرشتگان با کسی که این فرشته را میگیرد و فرشته بر او نازل میشود با آن قدر باید سنخیت و ارتباطی وجود داشته باشد؛ و آن وجود مقدس خاتم انبیا محمد مصطفی (ص) است. پیامبر این فرشتگان را میگیرد، یعنی فرشتگان بر او نازل میشوند. پیام الهی را برای او میآورند. وحی را در اختیار او قرار میدهند و اگر چنین انسان کاملی وجود نداشته باشد در حقیقت ارتباط بین عالم غیب و عالم طبیعت قطع میشود. وحی امکان پذیر نیست؛ و پیوسته اگر شب قدر وجود دارد که امشب قدر است؛ سال گذشته هم شب قدر و... وجود داشته و استمرار دارد، چون انسان کامل استمرار داده است این قدرها را. اگر آن انسان کامل نباشد نزول ملائکه معنا نمیدهد. فرود آمدن ملائکه در کجا؟ ارتباط با چه انسانی میخواهند برقرار کنند؟ لذا یک اختلاف بین شیعه و سنی همین است.
وی با بیان اینکه شیعه به اتفاق معتقد است که مساله لیلة القدر یک مساله مستمر و پایان ناپذیر است، بیان کرد: اینطور نیست که یک شب در زمان پیغمبر اکرم (ص) لیلة القدر بود و در آن شب قرآن به رسول اکرم نازل شد و تمام شد و دیگر لیلة القدری وجود ندارد. شب نزول قرآن شبی بود که پیامبر وحی را و قرآن را دریافت کرد. «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ» یعنی با استمرار. پیوسته در هر شب قدر باید ملائکه آسمانی فرود بیایند و برای فرود آنها ضرورت دارد انسان کامل و ولی حق پیوست وجود داشته باشد تا ملائکه بر او نازل شوند؛ لذا شب قدر یک نسبتی هم با انسان کامل، یک نسبتی هم با حجت خدا، یک نسبتی هم با وجود مقدس امام زمان (عج) پیدا میکند. ائمه (ع) میفرمایند شما با مخالفین خود میخواهید احتجاج کنید به سوره قدر احتجاج کنید. قدر را در قرآن بشناسید. لیلة القدر را تعریف کنید. نزول ملائکه در لیلة القدر را مورد بحث قرار دهید. اگر لیلة القدر شناخته شد ضرورت وجود هم به اثبات میرسد.
محلاتی در ادامه گفت: این یک جنبه بحث است. قدر در لیلة القدر به معنای ارزش. این ارزش از سوی انسان در ارتباط با خدا پیدا میشود و اما نسبت به انسانهای عادی و متعارف چه؟ آنجا هم مساله قدر مطرح است؛ لیلة القدر با ما انسانهای عادی چه ارتباطی برقرار میکند. ما هم میتوانیم لیلة القدر داشته باشیم؟ تا اینجا معلوم شد که برای اولیای الهی است. برای پیغبر اکرم (ص) هست در زمان خود، برای امیرالمؤمنین (ع) در زمان خود، برای حضرت ولیعصر (عج) در عصر خود و... لیلة القدر برای ما هم لیلة القدر است؟ بله. شب قدر برای ما هم میتواند با قدر باشد. یا به تعبیر دیگر ما هم میتوانیم لیلة القدری داشته باشیم و یا به تعبیری دیگر ما هم میتوانیم چنین شبی را لیلة القدر خودمان کنیم. این امکان هست یا نه؟ بله. هر انسانی میتواند، سهمی و حظی و بهرهای از لیلة القدر داشته باشد. اما به شرط آنکه قدر خودش را بشناسد.
وی در ادامه سخنانش گفت: میخواهم بگویم با کمال تعجب دیده ام در معنای لیلة القدر برخی از قدمای از مفسرین گفتهاند؛ لیلة القدر به این دلیل لیلة القدر گفته میشود که انسان عادی در شب قدر؛ قدر پیدا میکنند و این لیلة القدر را قدر به معنای ارزش وصف برای شب نگیرید شب که با شب تفاوتی نمیکند. قدری پیدا نمیکند. شبی که ظرف قدر پیدا کردن انسانهاست. میتواند به خود برگردد. «فرجه الا انفسهم...» میتواند تحولی در زندگی خودشان به وجود بیاورند. میتوانند قدر و ارزش و اندازه خودشان را تشخیص دهند. انسانهایی که خود گم کردهاند. انسانهایی که شخصیت خود را فراموش کردهاند. انسانهایی که خودشان را فراموش کردهاند. «نَسُواْ اللَّهَ فَأَنساهُمْ أَنفُسَهُم». خدا را فراموش کردهاند؛ خود را فراموش کردهاند. نمیدانند در کجا در حال زندگی هستند، عمرشان را از دست میدهند، جوانی را از دست میدهند، استعدادهای عالی خودشان را از دست میدهند. قدر ندارند. بله برای انسان لیلة القدر قدرآفرین است. اما حیف که ما لیلة القدر قدر آفرینی نمیکنیم.
این پژوهشگر دینی ادامه داد: شب قدر از دست ما میرود و مانند شبهای دیگر میگذرد و آنگونه که باید استفاده و بهره نمیبریم اما در اینجا دو وظیفه است؛ یک وظیفه مخاطبش خود ما افراد و اشخاص هستیم. آیا ما قدر خود را میشناسیم؟ وظیفه دوم: آیا جامعه قدر ما را میشناسند؟ متولیان امور، آنهایی که برای ما تصمیم سازی میکنند، آنهایی که متکلف زندگی ما هستند، آنها قدر ما را میدانند. ما پیوسته عادت کرده ایم که وقتی مواخذه و عتاب و خطاب میکنیم. عتاب و خطاب را متوجه مخاطبان عمومی خودمان میکنیم که شما قدر خودتان را نمیشناسید. قدر شناس از خودتان نیستید. وجود خودتان را، هستی خودتان را، حقیقت خودتان را و.. از دست میدهید.
وی تصریح کرد: این سؤال به جایی است که من قدر خودم را میشناسم یا نه؟ ولی سؤال مهمتر آن است که همه استعداد، توانایی، قدرت و امکانات من که در اختیار خود من نیست و من برای خودم همیشه تعیین کننده نیستم. آنها که تعیین کننده هستند آیا قدر را میشناسنند؟ آیا آنها واقعا لیلة القدر را برای ما حرمت مینهند؟ یک روایاتی هست مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی آورده است: امام جعفرصادق (ع) فرمودند: خداوند اختیار هر انسانی را به خود او سپرده است. هر طور که میخواهد زندگی کند، ولی یک مورد را استثنا کرده است. این یک مورد در اختیار انسان قرار ندارد. یعنی این حق را به ما نسپرده است و ما را مکلف کرده است. بقیه امور را حق داریم هر گونه خواستیم سپری کنیم و آن یک مورد این است که قدر خودت را باید بدانی. انسانیت و شخصیت خودت را باید حفظ کنی. اجازه اینکه خودت را به خفت و خواری و ذلت بیندازی نداری.
این استاد حوزه علمیه با بیان اینکه قدر در ناحیه تکالیف ماست و بسیار خوب است عنوان کرد: اما سوال اینجاست که چگونه میتوان این قدر را حفظ کرد؟ من در عنوان سخنرانیام این طور انتخاب کرده بودم که شبهای با قدر و انسانهای بیقدر. قسمت اول آن که شبهای با قدر است خیلی روشن است چرا این شبها شبهای با قدر است شما این ساعات نگاه کنید در سراسر کشور ما برای لیلة القدر حرمت قائل هستیم. چه مجالس بزرگ و و مفصل، چه حرمتها و احترام هایی، چه اجتماعات بزرگی؛ همه جمع میشوند تا حرمت لیلة القدر را پاس دارند این بسیار عالی است. شبهای با قدر.
وی افزود: اما آیا به همان میزان که این شبها در میان ما باقدر است؛ انسانها هم در میان ما با قدر هستند؟ چه قدری و چه ارزشی؟ بنده که این مسیر قم – تهران را مکرر طی میکنم وقتی نزدیک تهران میشوم و به عوارضی تهران میرسم و سرعت ماشین کم میشود قبل از اینکه به گیت عوارضی برسم؛ اولین صحنه دلخراش که انسان با آن برخورد میکند این است؛ زن یا کودک بینوایی در حال تکدی گری و گدایی! خانمی فرزندی را بغل کرده است در تابستان گرم و زمستان سرد! بیرون شهر در حالی که این کودک این گرما و سرما را در یک شرایط غیرطبیعی تحمل میکند. مادر خودش را نزدیک میکند به رانندهها و از آنها تقاضا میکند که به من کمک کنید؛ و این تابلوی ورودی این شهر است. این اولین برخوردی است که در آغاز ورود به این شهر؛ ام القرای اسلام، پایتخت یک کشور انقلابی اول منظرهای که از قدر و ارزش انسان رخ مینمایند این صحنه تکان دهنده است! و هر چه جلو میآییم و جلو میآییم و خیابانها و کوچهها را پشت سر میگذاریم این تصاویر وجود دارد. اینها قدر است؟ این قدر چیست و آن قدر چیست؟
محلاتی در ادامه با بیان اینکه چقدر زندگی ما دچار تعارض است، اذعان کرد: قرآن را بالای سر گذاشتن از یک طرف، زیر پا گذاشتن از طرف دیگر. هم قدر را در ظاهر نشان میدهیم و به نمایش میگذاریم؛ و کانال اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم و تا آخر همه قرآن و قدر و قرآن و همه احترام به قرآن. اگر این احترام حقیقی است پس آن قرآن را زیر پا گذاشتن چیست؟ با این تناقض چه باید کرد؟ کدام درست است؟ واقعیت ما کدام است؟ این واقعیت است یا آن دیگری؟ یا اصلا جامعه ما آمیختهای است از یک زندگی پر رمز و راز و تناقض ها؟ و اگر این مسیر از هم جدا شود اصلا این شبهای قدر واقعا قدری باشد در یک همچنین جامعه و مردمی و....
وی در ادامه با بیان روایتی اینگونه بیان کرد: اگر ما برگردیم به آن منابع اولیه در شناخت قدر و منزلت آدمی مسایل راحت تر برایمان حل خواهد شد، ایام شهادت امیرالمؤمنین علی (ع) است من یک مثالی در این زمینه عرض می کنم که ببینیم در حقیقت قدر یعنی چه؟ کدام قدر؟ روایت عجیبی را بازخوانی می کنم. ثقفی در الغارات نقل می کند: امیرالمؤمنین (ع) مدتی زره خود را گم کرده بود. یک روز در بازار کوفه برخورد کردند با یک فرد مسیحی در حالی که زره امیرالمؤمنین(ع) را می خواهد بفروشد. حضرت امیر زره خودش را شناخت. به مسیحی گفتند که این زره من است. گفت نه اینطور نیست و زره خودم است. امیرالمؤمنین علی(ع) آمد به نزد قاضی. خود خلیفه مسلمین است شکایت به نزد قاضی می آورد! قاضی آن فرد مسیحی را هم احضار کرد. هر دو با هم وارد شدند به قاضی تا او رسیدگی قضایی کند و شکایت امیرالمؤمنین را بررسی کند. حالا اجازه بدهید من این متن را با دقتی که در الفاظش هست برای شما عرض کنم که مبادا برخی از ظرایفش مورد غفلت قرار بگیرد. قاضی وقتی نگاهش به علی (ع) افتاد؛ امیرالمؤمنین خلیفه مسلمین شخص اول حکومت وارد محکمه شده است؛ قاضی به احترام علی(ع) برخاست، امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: تکان نخور؛ مگر تو برای همه کسانی که به این محکمه حاضر می شوند این ادب و احترام را قائل می شوی؟ مگر برای آن شخصی هم که با من آمده است با احترام حرکت می کنی و می ایستی؟ من هیچ امتیازی در محکمه نباید داشته باشم، یعنی از جای خود تکان نخور. حضرت عرض شکایت کرد و فرد مسیحی انکار کرد و گفت این زره برای خودم هست. قاضی از حضرت امیر(ع) پرسید شاهدی دارید که این زره مال شما باشد؟ حضرت فرمودند: خیر شاهدی ندارم. قاضی گفت پس حکم به نفع فرد مسیحی صادر شد و پرونده مختومه شد. محکمه که به پایان رسید مسیحی بلند شد و یک مقدار حرکت کرد و برگشت و گفت: من شهادت می دهم این دادگاه دادگاهی بر مقیاس پیامبران الهی است. این آدم که یک آدم معمولی نیست و مال خود را دست دیگری ببیند با اینکه قدرت دارد از قدرت خود برای استیفای حقوق خودش استفاده نمی کند و حاضر است به محکمه مراجعه کند و طرح شکایت کند و در ادامه به قاضی منصوب خود مراجعه کند و قاضی چنین قدرتی دارد که در برابر امام مسلمین بر علیه او حکم صادر کند و او را بدون ترس و واهمه محکوم کند و اینکه حتی به قاضی خودش اجازه کمترین احترام به خود را ندهد. این جلسه جلسه عادی محکمه نبود و نیست. مسیحی مسلمان شد و شهادتین را گفت و زره را تقدیم امیرالمؤمنین علی (ع) کرد و توضیح داد که در کجا من این زره را ربوده بودم. امیرالمؤمنین زره را به او بخشید.
محلاتی افزود: مگر ما دنبال این نیستیم که مردم مسلمان شوند؟ مگر نمی خواهیم آنان زندگی اسلامی داشته باشند؟ مگر مایل نیستیم که غیر مسلمانان را هم دعوت به اسلام کنیم؟ آیا این دعوت شیوه و روش خاصی ندارد؟ با گفتن این دعوت انجام می شود؟ گفته های ما چه جاذبه ای می تواند برای افراد داشته باشد؟ در حالی که ما در عمل عکس آن عمل انجام می دهیم.آن چیزی که می تواند برای مسلمان و غیر مسلمان جاذبه ایجاد کند یک محکمه عادلانه است. آن زمان نه تنها مسلمان بر اعتقاد و اسلام خودش می ایستد، آن وقت نه هر روز به امثال بنده گلایه نمی شود که پسر ما، برادر ما، فرزند ما و همسر ما هر روز از دین فاصله می گیرد؛ نه تنها این اتفاق نمی افتد بلکه غیرمسلمان هم مسلمان می شود و بعد ادامه قضیه علی (ع) و مسیحی؛ آن مرد مسلمان شد. در الغارات آمده است که علاوه بر این در سپاه امیرالمؤمنین علی (ع) در نهروان هم شرکت کرد. بعضی از نقل ها هم هست که در صفین شرکت کرد و به شهادت رسید. وقتی دادگاه و محکمه این الگو را نداشته باشد. عدالت و کرامت در آن نباشد؛ شما با هیچ زوری نمی توانید انسانی را علاقه مند به دین و نظام بکنید و تلاش تلاشی بیهوده است و آن وقت توقع و انتظار دارید و انتظار به نتیجه نمی رسد. اگر این محکمه محکمه اسلامی شد. اگر محکمه ای کرامت و عدالت در آن دیده شد؛ آن وقت لازم نیست شما استدعا کنید از مردم بخواهید که بیایید احکام اسلام را اجرا کنید. خود آنها استقبال می کنند . مگر علی(ع) دعوتی از این فرد مسیحی کرده بود که بیا مسلمان شو؟ همچنین دعوتی نشده بود. حضرت حتی اشاره ای هم نکرد. هرگز اینچنین نبود. احتیاجی هم به الزام آوردن هم نبود. اما این جاذبه وجود داشت. امیرالمؤمنین(ع) در کوچه در حال حرکت است. پیرمردی نابینا هم در حال سوال و گدایی است. حضرت امیر سوال کردند این چیست؟ آین را شیخ طوسی در تذهیب نقل کرده است؛ من هذا با ما هذا دو سوال مختلف است.من هذا یعنی این کیست؟ ما هذا یعنی این چیست؟ یعنی گدایی یعنی چه؟ علی(ع) سوال را بردند روی این که این حرکت گدایی یعنی چه؟ سوال نکردند این پیرمرد کیست و وضعیت آن چگونه است؟ سوال کردن این حادثه ای که دارد اتفاق می افتد و آن گدایی است چیست؟ که این چه وضعی هست؟ این پیرمرد برای چه دارد گدایی می کند؟ متاسفانه مخاطبان یا منظور حضرت را متوجه نشدند و یا نخواستند که متوجه شوند! به جای اینکه ما هذا را جواب دهند دوباره من هذا را جواب دادند. گفتند که این پیرمرد مسیحی است. مگر حضرت از دین او پرسید؟ این حکومت یک حکومت اسلامی است در حکومت اسلامی یک پیرمرد نابینا چگونه ممکن است وضع اقتصادی و معیشتش چنان به او فشار آورد که ناچار به گدایی شود. این چیست؟ این چه جامعه ای است؟ حضرت فرمود: تا وقتی که جوان بود او را به کار گرفتید و حالا هم که پیر شده و ناتوان شده است او را رها کرده اید؟
محلاتی ادامه داد: اگر مساله قدر انسان است با این مقیاس هایی که امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده اند حال شما بفرمایید که ما در کجای قدر انسان قرار داریم؟ کدام قدر باقیمانده است؟ با آمار و اطلاعات ناقص و محدودی که در کشور وجود دارد می بینیم که کشور ما امروز به لحاظ قدر و منزلت انسانی دچار بحران است. اول از همه بحران افسردگی. چه کسی دچار افسردگی می شود؟ کسی که قدر و منزلت در زندگی برای خود ندیده باشد. چرا ما باید در شرایطی قرار بگیریم که مردم ما احساس نشاط از زندگی خود نداشته باشند؟ آن قدر کجا رفت؟ مگر خدا در قرآن نفرموده بود: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ؛ کرمنا که با این افسردگی نمی سازد. معلوم است این مردم درک کرامت از زندگی خود ندارند. مگر خداوند در قرآن و درباره خلقت انسان نفرموده بود: فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ. معلوم است که این مردم خودشان را احسن مخلوقین نمی بینند. زندگی را اینگونه نمی بینند. مگر خداوند نفرموده بود: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ...ما فقط و فقط انسان را دیدیم این ظرفیت را دارد بار امانت و کرامت ماو و همه آن بزرگواری ها و عظمت ها را دریافت کند و این اختصاص به امام معصوم(ع) هم ندارد. انسان است. بنی آدم هست. چطور این اتفاق می افتد. ما در یک قسمت های اخلاقی قبل تر جلو بودیم. امروز آمار رسمی داریم که ما رتبه مان در طلاق در دنیا چهارم هستیم! این با کرامت زندگی انسانی سازگار است؟ ما در جامعه ای زندگی می کنیم که از نظر مصرف مواد مخدر در صدر جدول های جهانی قرار گرفته ایم. می گویند 15 درصد از کل مواد مخدر در جهان در ایران مصرف می شود! در حالی که می گویند در آمریکا 6 درصد مصرف می شود! این کرامت است؟ این وضعی که وجود پیدا می کند با قدر چه نسبتی دارد؟ بعد می رسیم به جوانان ما به اندیشمندان ما، دانشگاه های ما و.. خیلی ها آمار می دهند فرار مغزها در دنیا اول هستیم. حالا اگر هم اول نباشیم رتبه بالایی داریم. عده ای می گویند ششم هستیم. آیا این متناسب با قدر انسان است. این تناقض خیلی بد است. شبها با قدر گذراندن و انسان ها در زندگی بی قدر قرار داشتن.قدر برای این است که انسان به قدر برسد؛ لیله القدر شب قدر است برای اینکه انسان هایی از عالی ترین مراحل کمال انسانی برخودار شدند که ؛ تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ. این چه زندگی است که نه آن قدر را برای ما به جا گذاشته است و نه چنین قدری را برای ما تحصیل کرده است.
سروش محلاتی در پایان سخنان خود گفت: ما در یک تناقض به سر می بریم؛ قرآن را بالا آوردن و قرآن را پایین آوردن! علم قدر لیله القدر را بالا بردن و علم قدر انسان ها را به زیر کشیدن! جمله آخر: امیرالمؤمنین علی (ع) نزدیک به 5 سال حکومت کردند؛ تاریخ ندارد، (نمی گویم من ندیدم می گویم تاریخ ندارد؛ اینقدر مطمئن هستم.) که علی(ع) در این 5 سال مراسم شب قدر برگزار کرده باشد که قدر لیله القدر را می خواهیم بدانیم. اما در این فرصت 5 ساله تا بخواهید امیرالمؤمنین(ع) قدر انسانها را زنده کرد. قدر واقعی انسانها را زنده کرد. لیله القدر مهم است اما مهمتر از لیله القدر قدر انسان ها بود که حضرت امیر(ع) به آن اهتمام داشت.
انتهای پیام
ما آرامش را در لیله القدر دادیم مسئله آرامگاه
پس ور نماز کوتاهی نکن
مسله جمعه
موعود