به گزارش ایکنا از اصفهان، سنت و تجدد از مفاهیم امروز در عرصه فکری جامعه است که این موضوع ذهن بسیاری از متفکران را به خود مشغول کرده است که چگونه میتوان در دنیا امروز، هم سنتی بود و هم مدرن؟ آیا این دو جهانبینی میتوانند در حوزه عمل با هم تلفیق شوند؟ خبرنگار ایکنا اصفهان در همین رابطه گفتوگویی با غلامحسین توکلی، عضوهیئتعلمی دانشگاه اصفهان داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا: منظور از سنت و سنتگرایی چیست؟
توکلی: سنت در مقابل مدرنیزم و پست مدرنیزم مطرح و معنا میشود. اینها سه مکتب تلقی نمیشوند، بلکه سه مرحله و سه نحوه نگاه هستند که گفته می شود بشر از آنها عبور کرده؛ یعنی از مرحله سنت به مرحله مدرن و سپس به پست مدرن رسیده است.
این مراحل هرکدام ویژگیهای خاص خود را دارند و تفاوتهایی بین آنها وجود دارد. در مرحله و یا جهانبینی سنتی، نگاه به آسمان است و در آن، محور خدا و یا نیروهای ماوراءطبیعی هستند. در رویکرد مدرن که یکی از مشخصههای بارز آن اومانسیم است، محور اصلی انسانگرایی و انسانمداری میباشد؛ یعنی به جای آسمان و خدا، توجه معطوف به زمین و به انسان است و به نوعی در این جهانبینی، انسان پرستش میشود و گفته میشود همه چیز باید در خدمت انسان و نیازهای او باشد.
اگر در نگاه سنتی و رویکرد معرفتشناسانه آن، حقایق ناب از طریق آسمان، و مثلا از طریق وحی و الهام به دست بشر میرسد، در رویکرد مدرن، این طرق کنار گذاشته شده و فقط به انسان، نیروها و قوای عقلانی او تکیه میشود.
در نگاه و رویکرد سنتی، اصل غلبه بر طبیعت و تسخیر و تسلط بر آن نیست، حتی خیلی ادیان سنتی معتقدند که فلاح و رستگاری انسان مبتنی براین است که از دنیا و دنیاگرایی فاصله بگیریم، اما در دنیای مدرن گفته میشود که باید طبیعت را تسخیر و تملک کرد و در استخدام نیازهای انسان قرار داد.
در نگاه سنتگرایانه، برخی افراد به دلیل اوصاف و ویژگیهای اخلاقیشان، الگو و اسوه هستند که از آنها بهعنوان اولیاء و یا قدیسین یاد میشود، اما در جهان مدرن چنین تقسیمبندی وجود ندارد و گفته میشود همه انسانها هموزن یکدیگر هستند.
در جهان بینی سنتی، نگاه به گذشته است و دوران طلایی گذشته. یعنی یک مسیحی در چنین جهانبینی آرزو دارد که ای کاش در دوران مسیح و در زمره حواریون عیسی مسیح میبود و یا یک مسلمان دلش میخواهد که از صحابه پیامبر اکرم(ص) میبود؛ ولی در جهانبینی مدرن، نگاه به آینده است. لذا اندیشه رایج در چنین جهانبی اندیشه پیشرفت است و ایده نهفته در اندیشه پیشرفت نیز این است که آینده در قیاس با گذشته بهتر است.
در واقع انسان مداری مشخصه بارز تفکر مدرن است، آن هم در مقابل نگاه سنتی که مشخصه بارز آن خدامحوری است.
ایکنا: منظور از مرحله پست مدرن چیست؟
توکلی: در مرحله پستمدرن، آن نگاه خوشبینانه و فوقالعادهای که به توانهای عقلانی انسان بیش از حد بها میداد تا حدودی مورد تعدیل قرار میگیرد و آن نگاه فوقالعاده خوشبینانه قرن نوزدهمی که معتقد بود با اتکای به قوای عقلی میتوان به همه حقایق عالم دست پیدا کرد، مورد تردید قرار گرفته است. در واقع برخی از متفکران با درنظرگرفتن برخی نواقص و کاستیهای ناشی از عقل مدرن و دنیای جدید، آن نگاه خوشبینانه مدرن را کنار گذاشته و به نقد مدرنیزم پرداختهاند.
ایکنا: چه ارتباطی بین دین و سنتگرایی وجود دارد؟
توکلی: ادیان متعارف معمولا سنتی هستند. ممکن است کسی سنتگرا باشد و در عینحال متدین به یکی از ادیان معروف نباشد، اما از طرف دیگر تمام کسانی که متدین به یکی از ادیان معروف میباشند، سنتگرا هم هستند. پس اگر دین را در همان معنای متعارف خود بکار ببریم و منظور همان ادیان رایج مثل ادیان ابراهیمی و برخی ادیان شرقی نظیر آیین بودا آیین هندوئیزم، آیین شینتو، آیین تائو و ... باشد، میشود گفت تمامی این ادیان نگاهشان یک نگاه سنتی است، اما همانطور که گفته شد میتوان سنتی بود، ولی متدین به یکی از ادیان متعارف نبود. مثلا تفکر افلاطونی یک تفکر سنتی است، اما این تفکر زیر مجموعه هیچکدام از ادیان معروف قرار نمیگیرد. در واقع سنت معنای فراختری از دین دارد.
ایکنا: چگونه میتوان در دنیا امروز، هم سنتی بود و هم مدرن؟ آیا این دو جهانبینی میتوانند در حوزه عمل با هم تلفیق شوند؟
توکلی: روشنفکران دینی معتقدند که میتوان هم سنتی بود و هم مدرن. اساسا مسئولیت روشنفکری دینی ایجاد چنین تلفیقی است. روشنفکری دینی معتقد است که باید دنیای مدرن و اقتضائات آن را شناخت. آنها معتقدند که عدم شناخت دنیای مدرن مساوری با جزماندیشی و تحجر است از آن سو دنیای بدون دین نیز بدون محتوا و بیمعنا خواهد بود و برهمین اساس این دسته از روشنفکران معتقدند باید این دو را با هم ترکیب و تلفیق کرد.
اما برخی به چنین پیوند و تلفیقی خوشبین نیستند و معتقدند که دین چارچوب فکری و اصالت خاص خود را دارد و مدرنیزم هم بنیانهای خاص خود را، و این دو نمیتوانند با هم تلفیق شوند، چون دو نوع جهان بینی هستند که یکی اصالت را به خدا و آسمان و دیگری اصالت را به انسان و قوای عقلانی او میدهد. آنها معتقدند که تلفیق این دو جهانبینی میتواند باعث قلب ماهیت هرکدام از آنها شود، یعنی با چنین تلفیقی هم در مدرنیزم دست برده میشود و هم در دین؛ و دیگر نه دین دین میماند و نه مدرنیزم و لذا باید هر کدام را به حال خود واگذار کرد.
با این همه باید گفت که هر کدام از این جهانبینیها میتوانند دیگری را تعدیل کنند، یعنی نگاه سنتی میتواند افراط، خطاها و اشتباهات مدرنیزم را نقد کرده باعث تعدیل آن شود و متقابلا نگاه مدرن نیز میتواند نگاه سنتی مبتنی بر رویکرد جزم اندیشانه را نقد و از این طریق آن را تعدیل کند.
انتهای پیام