تورقی بر کتاب «مربع‌های قرمز»، خاطرات حاج حسین یکتا
کد خبر: 3726759
تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۹

تورقی بر کتاب «مربع‌های قرمز»، خاطرات حاج حسین یکتا

گروه ادب ــ کتاب «مربع‌های قرمز» روايت خاطرات راوی روزهای جنگ، حاج حسين يكتا از سوی نشر شهید کاظمی منتشر شد.

خاطرات حاج حسین یکتا منتشر شد
به گزارش ایکنا؛ کتاب «مربع‌های قرمز» روايتی از بازيگوشی‌های كودكانه سربازان امام خمينی تا روزهای امدادگری و شناسايی و چشيدن طعم تلخ قطعنامه است. «مربع‌های قرمز» پر از خاطرات ترش و شيرين و گاهی تلخ نوجوانانی است كه در مكتب امام خمينی يک شبه، مرد شدند. از آنها ميان غرش تانک و سفير گلوله قد كشيدند.
آنها كه اين روزها رد پای غبار ميانسالی بر موهايشان نشسته و هنوز در گوشه‌ای و سنگری تمام قامت كنار انقلاب ايستاده‌اند و آنها كه پايشان به آسمان باز شد و به لقاءالله رسيدند.
همان‌ها كه امام در موردشان فرمود: «این جانب از دور دست و بازوى قدرتمند شما را که دست خداوند بالاى آن است مى‌‌بوسم و بر این بوسه افتخار مى‌کنم.» (١) صحيفه امام جلد ١٦ ص ١٤٣)
برشی از کتاب:
ستون گردان بی‌سر و صدا از کنار مسجد گذشت. آسمان خودش را به گنبد رسانده بود. ستاره‌ها مثل پولک. راه خاکی تنش را در دل تاریکی از کنار مسجد تاب داده بود، ما هم دنبالش. هر چه جلوتر می‌رفتیم، دلم بیشتر می‌لرزید. انگار بعد از مسجد دنیا تمام شده بود. ما بودیم و خدا. زیر دید و تیر مستقیم عراق گردن کشیده بودیم و راه می‌رفتیم. از هیچ کس صدایی شنیده نمی‌شد. بی‌سیم‌های حنجره‌ای روی گلوی فرمانده گردان گروهان‌ها بسته شده بود تا با ارتعاش تارهای صوتی‌شان با هم ارتباط برقرار کنند. بوی بهشت می‌آمد. اشک روی صورتم راه باز کرده بود. فرشته‌ها کنار جاده خاکی ایستاده بودند. اسم آنهایی که رفتنی بودند را می‌نوشتند و اشکشان را پاک می‌کردند. تا به نهر خین برسیم نیم ساعت طول کشید. نیم ساعت بهشتی که هنوز طعمش زیر زبانم است.
خاکریز لاغر و کوتاهی در انتهای راه انتظارمان را می‌کشید. دولا دولا پشتش خزیدیم. یک گروهان غواص از گردان کوثر به فرماندهی«حاج ابوالفضل شکارچی» قرار بود به دماغه جزیره بوارین بزنند. بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سرو صدا در استتاری لب نهر جاگیر شدند. صفحه فلزی بزرگی که نصف تنش در نیزار بود، نصفش در آب. غواص‌ها زیر آن چیدند. گردان ما هم به سینه خاکریز چسبید. سکوت سنگینی بینمان لانه کرده بود. آخرین شب با هم بودن داشت می‌گذشت. برق اشک را در چشم‌های بچه‌ها می‌دیدم. لب‌ها به ذکر می‌جنبید و چشم ها از رفقا حلالیت می‌طلبید. طاقت نگاه کردن نداشتم. می‌ترسیدم جا بمانم و این نگاه‌ها تا آخر عمر جانم را بسوزاند. چشم‌هایم را بستم و نفس عمیق کشیدم. باز بوی بهشت می‌آمد. بین خاکریز لاغر ما و دژ عراق نهر خین بود. عرضش بیست متر هم نمی‌شد. دوست داشتیم زودتر فرمان آتش برسد تا به نهر بزنیم؛ اما خبری نشد. خاکریز برایمان آخرین مانع ورود به آسمان بود و دیگر پشتش بند نمی‌شدیم. فکرش را هم نمی‌کردیم تا صبح پای این خاکریز ماندگار شویم. بچه‌ها همان طور نشسته چفیه‌ها همان‌طور نشسته چفیه‌ها را روی صورت انداختند و خوابیدند.
كتاب «مربع‌های قرمز» خاطرات شفاهی حاج حسين يكتا در ١٤ فصل و در 543 صفحه با قیمت پشت جلد 32000 تومان به قلم زینب عرفانیان توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شد.
علاقه‌مندان برای تهیه کتاب می‌توانند از طریق سایت من و کتابmanvaketab.ir و یا از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه 3000141441 کتاب را با پست رایگان دریافت کنید.
انتهای پیام

captcha