عمل‌گرایی و نظریه‌پردازی توأمان؛ لازمه تداوم و تعالی هنر انقلاب اسلامی
کد خبر: 3727043
تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱۳۹۷ - ۱۲:۵۱
نگاهی گذرا به خاستگاه و روند هنر انقلاب اسلامی تاکنون؛

عمل‌گرایی و نظریه‌پردازی توأمان؛ لازمه تداوم و تعالی هنر انقلاب اسلامی

گروه هنر ــ به غیر از دهه نخست انقلاب اسلامی آن هم غالباً در عرصه هنرهای تجسمی، در سایر دهه‌ها عمل‌گرایی و تجربیات عملی دچار افت و خیز زیادی به دلیل تقویت کُرسی‌های نظریه‌پردازی در این حوزه شده است که این روند برای تداوم هنر انقلاب اسلامی باید اصطلاح شود.

عمل‌گرایی و نظریه‌پردازی توأمان؛ لازمه تداوم و تعالی هنر انقلاب اسلامی

هنر واژه‌ای معادل در فرهنگ واژگانی لاتین (ART) ریشه لغوی خود را از فرهنگ اوستایی و پهلوی اخذ کرده است؛ واژه‌ای تشکیل شده از دو جزء(هُوَ) و (نَرَ) که جزء اول که به معنای نیکی، صداقت، درستی و پاکی است همچنانکه در ترکیب لغوی واژگانی همچون هومن نیز می‌توان آن را یافت و جزء دوم که با متمایز ساختن وجوه جنسیتی، اشاره به جنس نر و مردانگی دارد و در یک کلام واژه هُوَنَرَ یا هنر را می‌توان به شکل تحت‌اللفظی مرد نیک، مرد خوب و یا مرد صادق و پاک، معنا کرد.

براین اساس هرگونه فعلیتی با ویژگی‌های مورد نظر آن، اگر در ذیل این واژه تعریف شود، نشان از کوشش و تلاش ابنای بشر به سمت و سوی تعالی، پیشرفت و نیل به سوی جایگاه واقعی و اهورایی انسان موحد دارد چرا که این واژه ریشه در ادبیات دینی ایرانی موحد و دیندار دارد و عاری از هر گونه انگاره شرک‌آمیز و شیطانی است.

از سوی دیگر می‌توان هنر را براساس تعریف رایج در آن به مجموعه‌ای از آثار یا فرایندهای ساخت انسان در جهت اثرگذاری بر عواطف، احساسات و هوش انسانی یا به ‌منظور انتقال یک معنا یا مفهوم تعبیر کرد و چون براساس ریشه واژه هنر، این معانی و مفاهیم سطحی متعالی و الوهی دارند لذا در نگاه اول ماهیت هنر عرضه شده در همه اعصار و دوران‌ها را نباید چیزی جز نزدیک شدن انسان به سرچشمه معنویت و بازگشت به اصل و اساس آفرینش خود دانست.

با این تفاصیل اما در مطالعه ولو اجمالی تاریخ تمدن بشری، شاهد و ناظر بر این مسئله هستیم که اتفاقاً در برهه‌های زمانی متنابهی افراد و یا گروه‌هایی از این مشروعیت و وجاهت اصل و جوهره واقعی هنر، نهایت سوء‌استفاده را در جهت مطامع و مقاصد به کار برده‌اند که براین اساس هنر در برهه‌هایی از زمان تاریخی خود با مفاهیم غیرخدایی، ضدبشری و... ،اختلاط یافته و این امر منجر به این شده است که هنر از جایگاه واقعی و اصیل خود افول مقطعی و گاه دائمی داشته باشد تا جایی‌که در ادوار مختلف شاهد سعی و تلاش جماعتی از خواص و دلسوزان هنر متعالی بوده‌ایم که آرزویشان بازگرداندن هنر به ماهیت و جوهره اصلی وجودی آن است.

هنر غرب فارغ از پرداختی مغرضانه برخی نحله‌ها و سبک و اسلوب جریان‌های هنری در راستای نیات شوم و شیطانی آن، سعی در ارتقای سطح فعالیت‌های این عرصه و تحقق مفاهیم و مضامین دینی، ارزشی و انسانی داشته است منتهی با این فرض که اغلب تلقی جامعه غربی از مفهوم دین و ارتباط و مناسبات بحق انسانی و بشری تناسب با میزان سطح ادراک جوامع مختلف آن داشته است و اینگونه نبوده که آنچه که هنر غرب در اغلب اوقات به دنبال آن بوده، الزاماً به تحقق مفهوم هنر ناب منجر نشده است؛ چیزی که معمولاً از آن به نسبیت هنر یاد می‌شود و اینکه هیچ‌گاه هنر را نسل‌های گوناگون انسانی در ادوار مختلف به شکل مطلق درک نکرده و در اختیار نگرفته‌اند.

شاید این امر در برهه زمانی قابل توجه و نسبتاً درازی منجر به طرح فرضیه «هنر برای هنر» شد، هنری که از ابزار و ادوات آن تنها رسیدن به مؤلفه‌های هنر متعالی مورد نظر بوده است، هنری که ریشه در نگاه ارزشی و ایدئولوژی دینی بشر به جهان و مناسبات آن داشت اما بعدها هنر تنها مبدل به ابزاری برای رسیدن به برخی مقاصد و اهداف جوامع شد که گاه می‌توانست قدسی باشد، گاه تنها مطامع دنیوی و انسانی در آن مطرح شده و حتی گاه به وجوه پلشت و پلید انسانی متأثر از حلول اغراض شیطانی در کالبد روح و جسم توجه داشت.

ناظر بر این فرضیه هنر انقلاب صرفنظر از اسلامی و یا غیراسلامی بودن آن هنری ابزاری است که ممکن است ساختار و شکل ظاهری آن حتی طابق نعل به نعل از سبک‌های هنری رایج  در دنیا ولو وجوه صرفاً اومانیستی  و غیرخدایی و حتی شیطانی آن اخذ شود اما محتوا و مظروف آن معرف نگرشی خاص و دیدگاهی هدفمند به ویژه در جهان‌بینی اجتماعی دارد که در منظر نخست ویژگی آن اعتراضی و نقد به اوضاع حاکم بر اجتماعی خاص است.

این ویژگی مشترک میان همه انقلاباتی است که در طول تاریخ تمدن بشری به وقوع پیوسته است با این تفاوت که با پیشرفت جامعه بشری و به ویژه ظهور عصر تکنولوژی، ابزاری که هنرمندان برای ابراز اثر و یا آثار هنری خود در راستای هدفی خاص داشتند مترقی شده و به دلیل جاذبه بیشتر، تأثیر بیشتری نیز بر روی مخاطب هدف خود داشته است.

پیشتر در تعریف هنر عنوان شد که مجموعه فرایندی که تأثیر مستقیم آن بر روی عواطف و احساسات مخاطبان ابتدا به ساکن است؛ به این ترتیب مشاهده می‌شود که هنر تا چه‌اندازه کارآیی و کارآمدی در جریان نحله‌های انقلابی داشته و دارد چرا که بروز انقلاب باز هم تأکید می‌کنیم صرفنظر از اسلامی و غیراسلامی آن، ابتدا متکی بر هیجانات و قلیان احساسات جامعه‌ است تا درک درست و عقلانی از بروز برخی مظاهر که ممکن است در اثر هنری هنرمند متجلی شود.

براین اساس باید قبول داشت که هنر انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست و به موازات جریان رو به گسترش و پُرنفوذ انقلاب در همه سطوح و ساحت‌های جامعه ایرانی، شاهد ظهور هنرمندانی دغدغه‌مند هستیم که به شکلی خودانگیخته با خلق اثر به ابراز واکنش طبیعی نسبت به وقایع جاری و مبارزات انقلابیون دست زدند.

از آنجا که بستر حاکم بر نظام اجتماعی ایران از دیرباز منبعث از نگرش توحیدی و یکتاپرستی است لذا دیری نمی‌پاید که هنرپردازی هنرمندان انقلابی نیز همسو با جهت‌گیری غالب جامعه که موافق جریان معترض بر حاکمیت ضداسلامی بودند شده و نخستین بارقه‌های هنر انقلابی با تکیه بر مؤلفه‌های اسلامی و نظام عقیدتی شکل یافته و نضج پیدا می‌کند و قادر است تأثیر کاربردی خود را بر این روند برجای بگذارد.

به دلیل برخورد قهرآمیز رژیم طاغوت با اجتماعات مردمی و ترس از تشکیل کلونی‌های انقلابی که ممکن بود تحقق اهداف انقلابیون را تسریع بخشد، شاهد هستیم که در محدوه زمانی نسبتاً طولانی عرصه‌های هنری بیشترین کارکرد را در این مسیر دارا هستند که از آنها می‌توان به هنرهای انفرادی یاد کرد و در یک کلام هنرهای تجسمی متکی بر فردیت هنرمند بیش از سایر هنرها همچون تئاتر و سینما که نیاز به گردهمایی گروه هنری دارد، نقش خود را در این روند ایفا می‌سازند.

همچنان مانند همه انقلاب‌های تجربه شده در دنیا، بسیاری از مظاهر هنری همچون تئاتر، سینما و سرود و موسیقی برای خلق آثار هنری حداقل در زمان شکل‌گیری و پیش از بروز، به شکلی مخفیانه و اصطلاحاً زیرزمینی خلق شده و سرآخر ظاهر می‌شوند اما با وجود صرف وقت و هزینه‌های زیاد برای خلق آنها به محض بروز به دلیل بایکوت و سانسور و توقیف شدن تأثیر چندانی همچون هنرهای تجسمی در اطلاع‌رسانی و ایجاد انگیزش انقلابی و اصطلاحی که اکنون مصطلح شده و از آن تعبیر به بصیرت‌افزایی می‌شود، ندارند و در شرایط کنونی و در حالیکه دهه‌ها از تحقق انقلاب می‌گذرد تنها قادر هستند بر جنبه‌های آماری و اینکه در برهه‌ای از زمان هنرمندان نیز ساکت ننشسته و همگام با صفوف انقلابیون نقش‌آفرینی کرده‌اند، صحه بگذارند.

صرفنظر از شرح همه این جریانات که به شکلی گذرا به آن پرداخته شد اما تا زمانی حتی یکی دو دهه پس از وقوع انقلاب اسلامی، در عرصه هنر انقلاب تنها شاهد تجربیات عملی در عرصه خلق آثار متأثر از هنر انقلابی غرب اما در محتوا قائل بر مفاهیم ارزشی و دینی حاکم بر جامعه ایران را شاهد هستیم و نخستین نظریه‌پردازی هنری برپایه گفتمان انقلاب اسلامی را شاید به جرئت بتوان بر اقوال و دست‌نوشته‌های بزرگان هنر انقلاب همچون شهید مرتضی آوینی استوار کرد.

موج تازه پیش‌آمده در جریان نظریه‌پردازی هنر انقلاب اسلامی به ویژه پس از شهادت شهید‌آوینی تا جایی به پیش می‌رود که شاهد هستیم عمل‌گرایی هنری به ویژه در دهه نخست پس از انقلاب اسلامی و مقارن به پدیده جنگ تحمیلی و دفاع مقدس جای خود را به نظریه‌پردازی پیرامون هنر انقلاب اسلامی می‌دهد و متأسفانه نه‌تنها پرداختن به برخی از مظاهر انقلاب اسلامی و انعکاس آنها در عرصه‌های گوناگون هنری متوقف مانده و اصطلاحاً روی زمین باقی می‌ماند، علیرغم آنکه انقلاب اصولاً پدیده‌ای پویا و دینامیک است اما متأسفانه عرصه هنر از پرداخت مؤثر به بسیاری از رویدادهای متأخر دوران انقلاب اسلامی نیز جا می‌ماند.

جای تأسف است که این غفلت فرمیک و معنایی و محتوایی حداقل در یک دهه اخیر انقلاب اسلامی در عرصه هنرهای تجسمی به عنوان عرصه فعال هنر انقلاب اسلامی نیز سایه می‌اندازد و هنرهای تجسمی نسبت در مواجهه با پدیده‌های نوظهور انقلاب اسلامی موضعی خنثی پیدا کرده(به استثنای برخی رویدادهای هنری سفارشی)و تنها پرداخت اثرگذار آن البته بر روی طیف خاصی از جامعه همچنان مقاطع گذشته انقلاب و به ویژه دوران دفاع مقدس است.

بررسی دلایل بروز چنین وضعیتی در عرصه‌های هنری مرتبط با انقلاب اسلامی ایران در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی آن و اینکه چرا هنر انقلاب در طی حداقل 4 دهه حیات خود این‌چنین دچار افت و خیز شده و اکنون دچار افول شده است، مبحثی است که قصد داریم آن را در قالب سوژه‌ای مورد نقد و نظر قرار دهیم چرا که هنر انقلاب اسلامی به عنوان پدیده‌ای پویا و یا حتی موجودیت زنده و قوام یافته همچنان هم نیازمند خلق آثار جدید است و هم نظریه‌پردازی و آسیب‌شناسی راه پیموده شده و افق پیش رو که متأسفانه تاکنون پرداختن و تقویت یکی، به فراموشی و به محاق رفتن دیگری ختم شده است.

به قلم امیرسجاد دبیریان

انتهای پیام

         

      

captcha