به گزارش ایکنا از استان مرکزی، نهجالبلاغه که مجموعهای است از خطبهها، نامهها و سخنان قصار امیرالمؤمنین علی(ع) یکی از مهمترین کتب ادب عربی و سمبل فصاحت و بلاغت در آن زبان شمرده میشود.
اهمیت و جایگاه نهجالبلاغه
نهجالبلاغه که مجموعهای است از خطبهها، نامهها و سخنان قصار امیرالمؤمنین علی(ع) یکی از مهمترین کتب ادب عربی و سمبل فصاحت و بلاغت در آن زبان شمرده میشود. نهجالبلاغه یا راه رسا سخن راندن، دایرةالمعارفی است از فرهنگ اسلامی که در آن مباحثی چون خداشناسی، جهان فرشتگان، پیدایی جهان، طبیعت انسان، امتها و حکومتهای نیککردار یا ستمکار وجود دارد. سخنان علی(ع) در طرح این نوع مباحث با زبان موعظه، هر پدیده محسوس یا معقولی را بسیار روشن و قابل درک پیشچشم خواننده قرار میدهد. آنگاه، آرامآرام خواننده را با خود به سرمنزلی میرساند که همان درگاه خداوند و آستان پروردگار باشد. این کتاب از دیرباز مورد توجه مسلمانان بوده است؛ علاوه بر شیعیان – که آن را پس از قرآن کریم، بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و والاترین کتاب رهاییبخش دانسته و دستورات معنوی و حکومتی آن را بزرگترین راه نجات تلقی کرده اند - بزرگان اهل سنت هم آن را بسیار ستودهاند. با بررسی خطبهها و رسالههای ادیبان و علمای عرب و بلکه اشعار شاعران عربی پس از اسلام، خواهیم دید کمتر شاعر و ادیبی از سخنان علی(ع) معنایی را نگرفته و یا کلام وی را در نوشته و سروده خویش تضمین نکرده باشد. مترسّلان عربی چون عبدالحمیدبنیحییعامری (م۱۳۲ق)، جاحظ (م۲۵۵ق) و ابننباته (م۳۷۴ق) نیز برای مشق فصاحت و بلاغت در آن نگریسته و فقرههایش را به کار بردهاند و این کار را به دیگران نیز توصیه کردهاند.
مطالعات غربیان در باب شیعه
غربیان در نقطه آغازین برخورد و آشنایی با مسلمانان(جنگهای صلیبی) بیشتر با فاطمیان در تماس بوده و یا آنکه آگاهیهای اندک خویش را درباره اسلام، از حشّاشین(اسماعیلیه) کسب میکردند. در این دوران سرشار از آگاهیهای اندک و ناکافی از اسلام، تصورات آنها از شیعه به مراتب کمتر و نادرست بود. ویلیام صوری، رئیس اسقفان شهر صور در این ایام، یکی از قدیمیترین نویسندگان غربی است که برای نخستینبار در نوشته خود به شیعه اشاره میکند و به گمان خود، تفاوت آن را با اسلام سنی بیان میدارد، اما حقیقت، آن است که او از شیعه به نادرستی و تنها بدان جهت که تعالیمش شبیه آیین وی است، یاد میکند. ویلیام(و نویسندگان پیروش) معتقد بودند جبرییل(ع) در ابلاغ وحی به علی(ع) خطا کرده و به اشتباه، به پیامبر(ص) ابلاغ وحی نموده است، ولی چه جای تعجب وقتی منبع آگاهیهای امثال ویلیام از شیعه، سخنان افرادی چون شیخالجبل، رئیس حشاشین(اسماعیله) شام باشد.
اینگونه خطاها در آثار دیگر نویسندگان عصر صلیبی چون ژاک دو ویتری اسقف منطقه عکا نیز به چشم میخورد؛ ژاک با وجود آگاهیهای بیشتر از اسلام، اطلاعاتی ناچیز و نادرست در باب شیعه از ویلیام صوری اخذ و ارائه میکند؛ چنانکه جوین ویل، تریپولی و ریکولدو دامونت کروس نیز تحت تأثیر ویلیام، چنین ادعایی را ابراز میکردند.
کماطلاعی و ناآگاهی نسبت به شیعه و معرفی نادرست آن از سوی غربیان تنها، به دوران نبردهای صلیبی اختصاص نداشت و حتی تا زمانهای بعد نیز ادامه یافت. البته بحث از زمینهها، علل و روند خاص مطالعات شیعی غربیان بسیار گسترده است، لیکن در تمامی مطالعات و معرفیهای هرچند نادرست و محرف از شیعه، ملاحظه میشود موضوعی که توجه غربیان را بیشتر به خود جلب کرده، علیبنابیطالب(ع) است که در اکثر جاهایی که سخنی از شیعه به میان میآید، نام ایشان ذکر میگردد.
علل توجه غربیان به علی(ع) در قرون وسطی
علاوه بر معرفی محرّف علی(ع) در برخی کتب لاتینی و تکرار آنها در دورههای معاصر غربیان به دلایلی دیگر نیز به علی(ع) و مباحث و مسائل مربوط به وی توجه کردهاند. چنان که میدانیم یکی از عناصر مهم شرکتکننده در جنگ صلیبی اول، شوالیههای(جوانمردان) مسیحی بودند که طبق آگاهیهایی که درباره علی(ع) و شخصیت وی کسب کرده بودند، میپنداشتند بهترین شوالیه و ارزندهترین خلفای راشد، علی(ع) است. این مسائل باعث شد شخصیت، آراء و احیاناً آثار ایشان از همان ابتدا مورد توجه غربیان درگیر و مواجه با اسلام و مسلمین قرار گیرد و زمینه ایجاد ادبیاتی گسترده را در باب حضرت و مسائل مربوط به ایشان فراهم آورد. در این نوشتار، به بخشی از آن آثاری که درباره نهجالبلاغه شکل گرفته است، اشاره میکنیم.
آغاز فعالیتهای علمی غربیان درباره نهجالبلاغه
همانگونه که پیشتر آمد، نهجالبلاغه از دیرباز مورد توجه ادبای مسلمان بوده و ایشان پیوسته به تلخیص، شرح و تأثیرپذیری از آن مشغول بوده اند. از سوی دیگر، یکی از نخستین گامهای غربیان در مطالعات اسلامی، ترجمه آثار اسلامی و شرقی بود. از اینرو، طی قرون ۱۵ و ۱۶ میلادی – که مصادف با آغاز مطالعات جدی اسلامی در غرب است – برخی از مشاهیر خاورشناسان، چون سیلوستر دو ساسی(بعدها ساسی) – که از جمله مهمترین عربیدانان غربی محسوب میشدند – به متون برجسته ادب عربی علاقهمند شدند که نهجالبلاغه از مهمترین آنها بود.
در این دوران، مهمترین علت توجه خاورشناسان به نهجالبلاغه، اهمیت ادبی آن بود و طبعاً برای تعلیم و تعلم زبان عربی، آنها ناگزیر از یادگیری مهمترین نصوص ادب عربی بودند که نهجالبلاغه در زمره آنها بود. کارل بروکلمان – که اشعار و حکم علی(ع) را اساساً تحت عنوان غیرمنصفانه «ادبیات منحول علوی» آورده است، آغاز ترجمه و نشر آثار و اشعار منسوب به علی(ع) را به لاتینی در قرن پانزدهم میلادی میداند. اما این آغاز راه بود و در قرون بعد، فعالیتهای غربیان در این زمینه رشد کمی و کیفی یافت؛ برای نمونه در سال ۱۶۲۹م، کتابی به نام شذرات الأدب من کلام العرب در لیدن منتشر شد که همراه لامیهالعجم طغرایی و خطبهای از ابوعلیسینا، ترجمه برخی حکم علی(ع) را نیز به همراه داشت. در سال ۱۸۰۶م، نیز فلایشر، خاورشناس و عربشناس شهیر آلمانی، کتابی حاوی برگزیدههای ادب عربی را به نام نثراللئالی، به آلمانی ترجمه و منتشر ساخت. وی همچنین به سال ۱۸۳۷م، حکم صدگانه علی(ع)، جمعآوری شده توسط رشیدالدینوطواط، را با حواشی و تعلیقات، به آلمانی ترجمه و در لایپزیک منتشر ساخت؛ چنان که سیمون اوکلی، در کتاب تاریخسارازنها نیز به نقل و ترجمه انگلیسی ۱۶۹ مورد از کلمات حکیمانه علی(ع) پرداخته است.
این نهضت ترجمهای بعدها نیز تداوم یافت؛ به عنوان نمونه ویلیام یول، خاورشناس و عربشناس انگلیسی در سال ۱۸۳۲م، به ترجمه انگلیسی صد کلمه مولای متقیان امیرمؤمنان(تهران ۱۳۰۴) – که احتمالاً روایت فارسی مجموعه رشیدالدینوطواط در قرن ششم است – پرداخته و آن را در ادینبورو منتشر ساخته است. با این همه، توجه به این متن برجسته ادبی تنها اختصاص به خاورشناسان و متخصصان ادب عرب متقدم نداشته و بعدها نیز خاورشناسانی شهیر و دورانساز چون ایگناتس گلدتسهیر، تئودور نولدکه و کرنکو هم انتشارات و پژوهشهایی را، هر چند اندک، در باب سخنان علی(ع) به سامان رساندند که باعث توجه بیشتر جریان خاورشناسی به نهجالبلاغه گردید.
اما با وجود روبهرشد بودن روند پژوهشها و ترجمههای خاورشناسان از نهجالبلاغه، نوعی اعوجاج در درک و شناخت ایشان نسبت به نهجالبلاغه و علی(ع) در حال پیدایش بود؛ برای نمونه محققی چون دوسلان با استفاده از یک نسخه خطی از نهجالبلاغه – که نام گردآورنده آن در پایان، مرتضی ذکر شده بود – چنین نتیجه گرفته بود که مدون نهجالبلاغه، شریف مرتضی است و نه رضی؛ غافل از آنکه مرتضی، لقب علی(ع) نیز بوده و دوسلان در کار پژوهش خویش بسیار به خطا رفته است. حتی محققانی نامدار و عربیدان چون گلدتسهیر، نولدکه و بروکلمان، میان نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه خلط کرده، به اظهار نظرهایی عجیب در این باب پرداخته اند. اگر بگوییم این نوع خلطها در زمان گلدتسهیر و نولدکه – که امکانات پژوهشی اندکی در اختیار داشتهاند – قابل درک است؛ برای اظهار نظرهای بروکلمان و تکرار سخنان اسلاف خاورشناسش جای هیچ توجهی باقی نمیماند؛ زیرا به گفته خود بروکلمان، وی نسخههای متعددی از نهجالبلاغه و ترجمههایی کامل یا ناقص از آن را در دسترس داشته است.
پژوهش جدی درباره نهجالبلاغه در قرن بیستم
شاید بتوان گفت پژوهش جدی درباره نهجالبلاغه و توجه به این متن ادبی عربی در قرن بیستم و با تلاش خاورشناسان و عربشناسانی چون کلمان هوار، رژی بلاشر، عبدالجلیل و گیب – که بیشتر به حوزه خاورشناسی فرانسه تعلق دارند – پیریزی شده است. یکی از آغازگران این جریان قرن بیستمی، کلمان هوار است. او برای نمونه در مقاله «نهج البلاغه» دایرةالمعارف مختصر اسلام، سخنانی بیان کرد که تا حد زیادی با آرای خاورشناسان پیش از او تفاوت داشت. هوار با نقل آرای شرقیها، قضاوتهای علی(ع) را با قضاوتهای داوود و سلیمان(ع) مقایسه میکند و ستایشهای شرقیان را نسبت به نهجالبلاغه عنوان میدارد. او به تلاشهای رشیدالدین وطواط و ترجمه فلایشر از آن اشاره میکند و اقدام فخرالدوله علیبنحسین، وزیر سلاجقه روم(وزیر غیاثالدین کیخسرو سوم) در حک برخی کلمات حضرت بر دیوارهای گوک مدرسه در سیواس آناتولی (سال ۶۷۰ق) یاد کرده، خود به نقل و بررسی آن دیوار نوشتهها میپردازد. با این همه، او نیز نسبت به امثال گلدتسهیر و بروکلمان راهی به پیش نمیگشاید و نسبت جعلی و بدون تاریخ بودن کلمات(و اشعار) علی(ع) را تکرار میکند.دیگر هموطن او، رژی بلاشر با احتیاط کمتری و با ارجاع به اثر ج. سلطانِ(۶۴) مسلمان، در کتاب تاریخ ادبیات عرب خود، ضمن بحث از فن خطبه در ادبیات منثور عربی، از خطبههای خلیفه راشد، علی(ع) و گردآوری آنها در نهجالبلاغه سخن میگوید. از نظر بلاشر، تکامل فن خطبه تحت تأثیر دین اسلام بوده است. اما او نیز از خطب نهجالبلاغه، با صفت «منسوب» یاد میکند. دیگر مورخ فرانسوینویس ادب عربی، م عبدالجلیل، نیز که تاریخ ادبیات عرب او به سال ۱۹۴۳م، در پاریس منتشر شد، در ابتدا نسبت به نثرهای منسوب به صدر اسلام تردید کرده و نوشته است:
شایسته است در مجموعه آثار ادبی منسوب به علی(ع) بیشتر دقت کنیم.
چنانکه وی دیوان حضرت را پرحجم و سخت مظنون خوانده، نهجالبلاغه را نیز حداکثر منسوب به علی(ع) مینامد. با این حال، در ادامه مباحث عبدالجلیل، به تمایزاتی نسبت به پژوهشهای جاری خاورشناسان نیز بر میخوریم که به احتمال، در اثر مسلمان بودن و یا آشنا بودن وی با اسلام رخ داده است. تفاوت نخست، آن است که او بر خلاف عرف و عادت غربیان به تجزیه و تحلیل محتوای نهجالبلاغه می پردازد و در گام دوم نیز تصریح میکند که هیچ دلیل قاطعی بر ناصحیح بودن کل مجموعه نهجالبلاغه در دست نیست و این مطلبی است که تا پیش از او هیچ خاورشناسی آن را طرح نکرده بود. حتی عبدالجلیل به نوعی روش تحقیق درباره اصالت نهجالبلاغه را نیز به خوانندگان و نسلهای بعد عرضه میدارد که:
شاید از طریق پژوهش دقیق امکان شناخت ناسره کتاب را بازیابیم و متون صحیح و کهنی را – که با زبانی پر استعاره و پرتوان، ویژگیهای پیچیده و دردناک حیات علی(ع) را نمایش میدهد – استخراج کنیم.
شاهراه بلاغت
البته عبدالجلیل تنها به ارائه این پیشنهاد ارزنده و در نوع خود کمنظیر، بسنده میکند و اقدامی عملی در این زمینه انجام نمیدهد. شاید در پی این نوع فراخواندنها بود که گیب، ضمن بحث از ادب عربی در عصر آل بویه، مدون اصلی نهجالبلاغه را معین نکرده و آن را به شریف رضی و یا شریف مرتضی نسبت میدهد؛ گر چه او در باب استناد حقیقی و درست خطبهها به حضرت و سجع زیبا و غیر متکلف نهجالبلاغه – که وی آن را «شاهراه بلاغت» مینامد – تردیدی روا نمیدارد و از شهرت فراوان آن در میان شیعیان و اهل سنت یاد میکند. پس از ویرایش دوم کتاب گیب (۱۹۶۳م)، آهسته آهسته روند داوریها درباره نهجالبلاغه رو به بهبود گذارد؛ برای مثال مختار جبلی، نویسنده مسلمان مقاله «نهج البلاغه» در دایره المعارف اسلام لیدن (ویرایش دوم)- که نماینده رهیافت توصیفی اسلامشناسی در غرب است - نخستین بحث از اصالت نهجالبلاغه را متعلق به ابنخلکان دانسته است، که ذهبی و دیگران بعدها آن را تکرار کردهاند. وی با رد نظر محققانی چون دوسلان و استناد به آثار مشاهیر خاورشناسان و نسخ خطی متعدد، اذعان میدارد تمامی نسخ نهجالبلاغه از آن علی(ع) بوده و گردآورنده آن شریف رضی است.
جبلی علیرغم به کار بردن کلمه«منسوب» برای نهجالبلاغه علی(ع)، با استعمال واژه «به طور سنتی» نشان میدهد که روش خاورشناسان قرون ۱۸ و ۱۹م، مخدوش است.
او در میان استناد به پژوهشهای خاورشناسان، به تحقیقات لور اوکسیا والگلیری، خاورشناس شهیر ایتالیایی، توجه فراوانی دارد. جبلی به طور خاص، تحت تأثیر این سخن و اگلیری است که بخش فراوانی از نهجالبلاغه، بویژه بخشهای تاریخی آن، به راستی از آن علی(ع) است؛ اما اثبات اصالت مابقی آن با دشوارهایی روبهروست. در واقع، واگلیری در مقاله مشهور خود درباره نهجالبلاغه و گردآورنده آن شریفرضی، ضمن بحث از انتساب تدوین کتاب به رضی، عمده مطالب آن را هم از آن علی(ع) میداند؛ چنانکه در برابر تردیدهای ابنخلکان و مقلدان وی در تأیید اصالت بخش عمدهای از مجموعه، به منابع همعصر ابنخلکان و پیشتر از او و نیز به منابع محکم شیعه و سنی استناد میکند. او همچنین در پاسخ به پرسشهای خاورشناسان، از استدلالهای محققانی چون ایوانف بهره میجوید.
کلیفورد ادموند با سورث، خاورشناس کثیرالتألیف انگلیسی، در مقاله «نهجالبلاغه» در دایرةالمعارف ادبیات عربی، فهرستوار به دستاوردهای پژوهشهای خاورشناسی درباره نهجالبلاغه این چنین اشاره میکند:
این کتاب مجموعهای از خطبهها، رسائل، عهود و حِکَم است که، «به طور سنتی»، به علی(ع) نسبت داده میشود و مسلمانان سبک فصیح و آراسته آن را یکی از آثار برجسته نثر عربی میدانند.
وی سپس درباره مناقشههای بر سر اصالت کتاب میگوید:
سبک بیشتر فقرات نهج، نشانگر نضج تعابیر، و عمق و پختگی کلمات آن است که برای دورهای نزدیک به دوران تدوین قرآن، عجیب است.
آنگاه در ادامه، آرای شیعیان و بزرگان ادبای عرب را در تأیید اصالت کتاب میآورد. اما با این که او مسأله تعیین میزان اصالت نهجالبلاغه را لاینحل میداند، از شهرت پژوهشهای افرادی چون واگلیری نیز غافل نمانده، معتقد است:
بیتردید، بخشهای قابل ملاحظهای از کتاب، بویژه بخشهای تاریخی و خطب آن میتواند از سوی خود علی(ع) نگاشته شده باشد؛ زیرا در آن، عباراتی که اسناد یا سلسله ناقلانش به عصر حضرت باز میگردد، موجود است.
البته نظر نهایی و بسیار عجیب باسورث آن است که مواد کتاب از آن علی(ع) است، اما شکل و تحریر کنونی آن، احتمالاً به شریف رضی تعلق دارد.
ورود مسلمانان به عرصه نهجالبلاغهپژوهی در غرب
برخی از مسلمانان در نیمه نخست قرن بیستم، زیرنظر خاورشناسان، تحصیل کرده و به شیوه ایشان در ادب عربی تحقیقاتی را انجام دادند. با اینحال، علایق شرقی ایشان باعث شد دغدغهها و مسائل مورد توجه خاورشناسان به شرقیهای مسلمانِ در تماس با این نوع افراد نیز منتقل گردد؛ از جمله مهمترین مسائل خاورشناسی درباره نهجالبلاغه، بحث اصالت آن بود. از اینرو، بسیاری از محققان مسلمان ساکن غرب یا شرق، متوجه چنین بحثی شده و باب تازهای را در پژوهشهای خویش گشودند. شاید تألیف آثاری چون استناد نهجالبلاغه، مصادر نهجالبلاغه و أسانیده و آثاری دیگر، حاصل این رویکرد محققان مسلمان باشد. بنابراین، مسأله اثبات اصالت نهجالبلاغه بسیار مورد توجه محققان مسلمان ساکن و شاغل در اروپا و امریکا نیز قرار گرفت.
مختار جبلی با استناد به نسخههای خطی فراوان و پژوهشهای واگلیری، کوشیده ایرادات خاورشناسانی چون کرنکو، دوسلان و گلدتسهیر را پاسخ گوید. بدین قرار، جبلی طی بحثی مفصل، با نقل از ادبای عرب و محققانی چون واگلیری و نیز بررسی کامل سلسله ناقلان، بخش عمده کتاب را متعلق به امام علی(ع) میداند. حتی محققان مسلمان به تحلیل درونی، بیرونی، زبانی و محتوایی فقراتی از نهجالبلاغه و تطبیق آن با دیگر متون نیز پرداختهاند؛ برای نمونه، وداد القاضی، استاد کنونی دانشگاه شیکاگو، با نقد آرای محققانی چون گوستاو رشر و جرارد سالینگر، و پس از بررسی دقیق کتاب «الجهاد» دعائمالاسلام قاضی نعمان (نوشته در حدود ۳۴۷ق) نتیجه میگیرد که در مطاوی کتاب «الجهاد» عهدی بیست صفحهای وجود دارد که در سبک نگارش آن با دعائمالاسلام متفاوت است. وی در اثبات مدعای خویش مبنی بر انتساب این عهد به قاضی افلحبنهارون، و نه قاضی نعمان، به بررسی اسناد نهجالبلاغه میپردازد و پس از مقایسه عهد قاضی افلح با عهد امیرالمومنین به مالک اشتر، به این نتیجه میرسد که نهجالبلاغه، بویژه عهدنامه مالک اشتر، اصیل بوده وعهد قاضی افلح به تأثیر از آن نگاشته شده است.
طاهره قطبالدین (استاد حالحاضر دانشگاه شیکاگو و شیعه هندیالاصل که اکنون به یکی از نمادهای پژوهشی در باب نهجالبلاغه تبدیل شده است) با تأثیر از آرای واگلیری، جبلی و قاضی، عمیقاً معتقد است نهجالبلاغه اصیل بوده و مدون آن شریف رضی است. قطبالدین با تحلیل آثار متقدمی چون الفهرست ابنندیم، رجال النجاشی و امثال آن، کتاب را مشتمل بر ۲۳۸ خطبه، ۷۸ نامه، ۴۷۳ حکمت و ۹ غریب کلام در موضوعات گوناگون میداند. او که از ویژگیهای سبکی و تأثیر فراوان نهجالبلاغه بر ادب عربی و اسلامی با شگفی فراوان سخن میراند، گفتمان جدید درباره اصالت نهجالبلاغه را به شقوقی تقسیم میکند که بنا بر آن شیعه، تمامی قسمتهای آن را اصیل دانسته و میداند؛ چنانکه اهل تسنن عمدتاً آن را مورد تردید و تشکیک قرار میدهند. وی اذعان میدارد شریف رضی، به دلیل شهرت فراوان اسناد و مدارک نهجالبلاغه، از ذکر آنها خودداری کرده است و همین مطلب باعث طعن افرادی چون ابنخلکان بر او شده است.
از آنجا که محققان غربی عمدتاً شیعه را از دریچه منابع اهلسنت شناختهاند، قطبالدین با رد و سست خواندن استدلالهای اهلسنت (چون موضع تند نهج نسبت به صحابه، وجود برخی واژگان فلسفی مثل أین و ازلیت، ذکر طاووس در محیطی چون عربستان، طولانی بودن خطبهها و پیشگوییهایی مانند شورش زنج)، در واقع استدلالهای تکراری غربیان را رد میکند؛ برای نمونه، وی تصریح میکند وقتی علی(ع) با برخی از اصحاب جنگیده است، چرا نباید خطبههایش حاوی برخی انتقادات نسبت به عملکرد ایشان باشد.
در اثر تلاشهای محققان مسلمان، اکنون در غرب، مسأله اصالت کل نهجالبلاغه و یا بخش عمدهای از آن امری پذیرفته شده است و این در حالی است که محققان مسلمان ضمن انتقاد از کمبود تحقیقات غربیان در باب نهجالبلاغه با رویکردی اسلامی، اما با روش و زبان غربی، به پژوهشهای خود در این زمینه ادامه میدهند. یکی از محققان بزرگ مسلمان در غرب – که به پژوهش درباره نهجالبلاغه شهرت دارد – وارث حسن است؛ او در مقاله «تجزیه و تحلیل سبکشناسانه نهجالبلاغه» به سبکشناسی نهجالبلاغه پرداخته و آن را تالی تلو قرآن میخواند. از نظر وی، اصالت نهجالبلاغه آنقدر مسلم انگاشته شده است که دیگر او ضرورتی برای پرداختن به اثبات اصالت آن نمیبیند، بلکه با تحلیل محتوای آن و بحث از تأثیرش بر ادب عربی – اسلامی، به شیوههای کاربرد سجع، استعاره، توازن و انواع حکم در نهجالبلاغه پرداخته و نمونههایی برای آن ذکر کرده و آنها را با انواع مشابه قرآنی مقایسه میکند.
حتی رضاشاه کاظمی، محقق مؤسسه مطالعات اسماعیلی لندن، به عنوان یک شیعه، اما با زبان و روش غربی، در مقالهای مفهوم عدالت را در نامه امام(ع) به مالک اشتر بررسی میکند. او در این مقاله عملاً به تفسیر و شرح کلام علی(ع) پرداخته و آن را با مسائل روز حقوق بشر میسنجد؛ چنانکه به همین روش به بررسی دقیق دعاهای کمیل و ذکرالله، خطبه اول نهجالبلاغه و مفاهیم عدالت و دعا و امثال آن میپردازد. هماینک شاه کاظمی در حال آماده ساختن ترجمه و شرحی تازه از نهجالبلاغه است. دکتر حسین محمد جعفری، دیگر محقق مسلمان شناخته شده در غرب نیز مدتی است تحقیقی جامع را درباره اسناد و مدارک نهجالبلاغه آغاز کرده و ترجمه و شرح آن را به انگلیسی در دست تهیه دارد.
ترجمهها
در فهرستی که دکتر رکسانا مارکوت از ترجمههای غربی نهجالبلاغه، موجود در کتابخانه ملی استرالیا تهیه کرده و برای ما ارسال داشته است، حدود پنجاه ترجمه کامل و یا بخشهایی از نهجالبلاغه، تنها به انگلیسی و گاه فرانسوی، به چشم میخورد. این در حالی است که اکنون نهجالبلاغه به سی زبان زنده جهان ترجمه شده است. در نگاه نخست، به فعالیتهای پژوهشی روزافزون محققان مسلمان شاغل در غرب در باب نهجالبلاغه، این گمان پیش میآید که با سی ترجمه گوناگون از سوی مترجمان مواجهیم، اما تنها با بررسی ترجمههای انگلیسی و فرانسوی آن خواهیم دید بیشتر این ترجمهها است و تکرار یکی دو ترجمه آغازین است و موارد انگشتشماری از آنها مستقیماً ترجمه متن عربی آن است. با این همه، به نظر میرسد قهرمان میدان ترجمههای غربی نهجالبلاغه، مسلمانان – و نه خاورشناسان – باشند در این میان، مسلمانان شبهقارههند، شاید به واسطه آشنایی بیشتر با زبان انگلیسی، در این زمینه گوی سبقت را از دیگران ربودهاند.
یکی از نخستین ترجمههای انگلیسی نهجالبلاغه، ترجمه کامل سید محمد عسکری جعفری است که در سال ۱۹۶۰م، و با هزینه کمیته صراط الزهرای حیدرآباد دکن، در پاکستان به چاپ رسید. پس از آن، کمیته مذکور – که برخی تاجران مشهور مسلمان هندی آن را اداره میکردند – اقدامات دیگری را برای ترجمه انگلیسی نهجالبلاغه به انجام رساند. ابتدا شخصی به نام محبوب علی، ترجمه جعفری را اصلاح کرده و به سال ۱۹۶۵م، در حیدرآباد دکن به چاپ رساند و سپس دکتر سید اختر احمد، در تنقیح و تکمیل ترجمه جعفری کوشید و آن را به همراه اضافاتی، به سال ۱۹۷۲م در حیدرآباد منتشر کرد. اما با وجود تلاشهای محبوبعلی و اختر احمد در اصلاح ترجمه جعفری، اقدامات ایشان، چندان که باید، بازتاب نیافت و در عوض ترجمه اصلاحنشده جعفری، دستکم یازده بار به صورت افست در جهان منتشر شد.
پس از آن، انتشارات انصاریان قم – که در ترجمه و معرفی آثار شیعه به جهانیان میکوشد – ترجمه انگلیسی سیدعلیرضا را از نهجالبلاغه به سال ۱۹۷۱م، منتشر ساخت. این ترجمه از نظر شکل و ساختار همانند ترجمه شیخحسنسعید، چاپ شده در کتابخانه مدرسه چهلستون، ولی به هر حال ادعا بر نوبودن این ترجمه است و شاید به همین علت باشد که ناشر علینقیالنقوی را واداشته تا مقدمه و حواشی برای آن بنویسد. این ترجمه به سال ۱۹۷۷م در سنگاپور افست شده است.
در زبان فرانسه نیز ابوالنجاء و دیگران، ترجمهای دو زبانه(عربی – فرانسه)، اما ناقص را به سال ۱۹۸۶م، در بیروت منتشر کردند. جالب آن است که ترجمه مذکور نیز بدون ذکر نام مترجم در ۱۰۴ صفحه، در کتابخانه مدرسه چهلستون و به صورت افست چاپ شده است.
با نگاهی به برخی ترجمههای نهجالبلاغه به زبانهای غربی میتوان اینگونه نتیجه گرفت که تمامی اقدامات در ترجمههای غربی این کتاب از سوی مسلمانان و انجمنهای دینی ایشان صورت پذیرفته است؛ اما آنان به جای روزآمد کردن و حک و اصلاح و ترجمهها تنها به افست چاپهای قبلی پرداخته، و در ارائه ترجمههایی به روزتر به دنیای غرب، چندانکهباید، موفق نبوهاند.
نتیجه
نهجالبلاغه یکی از برجستهترین متون ادب عربی است که به دلیل سبک نگارش، شیوه بیان و موضوعات متنوعش، همواره مورد عنایت علما و ادبای مسلمان بوده است. لیکن گستره توجه به آن، تنها مختص مسلمانان شرقی نیست، بلکه غربیها، بویژه خاورشناسان نیز پیوسته مجذوب این اثر بودهاند. با اینحال، بیشتر توجه غربیان به نهجالبلاغه تنها به جهت اهمیت ادبی این کتاب شریف بوده، همانگونه که طرح و تکرار مناقشات افرادی چون ابنخلکان در باب اصالت آن تا مدتها راه را برای ارائه پژوهشهای درون و برون متنی و تحلیل آن مسدود ساخت؛ اما از سویی پژوهشهای برخی خاورشناسان چون واگلیری و تلاش برخی محققان مسلمان شاغل در غرب چون م.عبدالجلیل و مختار جبلی باعث از میان رفتن بسیاری از قضاوتهای سطحی و نادرست درباره نهجالبلاغه شد. در این میان مسلمانان آشنا با سنت اسلامی، زبان عربی و نیز روشهای نوین پژوهشی غربیان، در مسیر معرفی و پژوهش در نهجالبلاغه بسیار کوشیدند؛ اما به رغم توفیق محدود آنها، هنوز ترجمههایی روزآمد و منقح، چندان که باید ارائه نشده است.
البته باید متذکر شد که پژوهشها و تحقیقات خاورشناسان درباره کتاب شریف نهجالبلاغه بیش از آن چیزی است که در این نوشتار آورده شده است، اما به دلیل عدم دسترسی به تمامی آنها به همین مقدار بسنده گردید. گرچه در این مقاله به رئوس پژوهشهای غربیان در این خصوص اشاره شد، اما امید آن داریم در آینده، دیگر پژوهشهای خاورشناسان را در این باب مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم.
نویسندگان: دکتر عباس احمدوند و دکتر سحر کاوندی
منبع: کتاب علوم حدیث شماره 49