به گزارش ایکنا از کردستان، نخستین دقایق بامداد 20 تیرماه اتوبوس حامل مسافران به تهران، در زمان خروج از ترمینال بود که تانکر حامل نفت مازوت در بلوار دکتر حسینی سنندج با این اتوبوس برخورد کرده و تمام مسافران این اتوبوس زنده زنده در آتش میسوزند و بازهم خانوادههای بسیاری از مردم کردستان را داغدار میکند.
در این سانحه دلخراش 11 نفر از هموطنانمان که مسافر اتوبوس بودند، زنده زنده در آتش سوختند و هفت نفر دیگر نیز مصدوم و به بیمارستانهای سنندج منتقل میشوند.
شاید تنها فردی که بر این واقعه نزدیک بود، سوپر مارکت روبروی ترمینال بود. نزد او رفتم و از حال هوایی مغازهاش میتوانستم بفهمم که شب را چگونه گذرانده است. جلو و کف مغازهاش همه از قیر سیاه شده بود و با صدای نگران گفت: حوالی ساعت 24 بود که مشغول فوتبال نگاه کردن بودم که ناگهان صدای بزرگ انفجاری همه را شوکه کرد و از اینجا دیدم که شعلههای آتش هموطنانمان را در برگرفته. آن لحظه هیچ کس نمیدانست باید چکار کند و همه فقط داد میزنند.
مردم به سوی مغازهام هجوم آوردند و آب میخواستند. تشنه بودند و گلوهایشان از اضطراب خشک شده بود و همه دست و پای خود را گم کرده بودند و نمیدانستند که چکار کنند.
اتوبوس به همراه مسافرانشان در حال سوختن بود و هیچکس نمیتوانست کاری کند و آتشنشانان در مدت کوتاهی آمدند و مشغول فعالیت بودند ولی شعلههای آتش آن قدر زیاد بود مهار آن سخت شده بود.
کاک محمد که در همان حوالی دستفروشی میکرد، در جمع برای مردم از آن شب توضیح میداد و گفت: مردم کردستان بیبضاعت هستند و نمیتوانند مبلغ زیادی برای سفر به استانهای دیگر به خصوص تهران پرداخت کنند و بر همین دلیل خارج از ترمینال، اتوبوس توقف میکند و مسافران با نصف قیمت سوار میشوند و همین توقف در این مسیر تنگ خود حادثهساز است.
وی گفت: متاسفانه بیشتر این تانکرها که در جادههای این استان تردد میکنند، متعلق به کشور چین هستند و اغلب آنها از لحاظ سیستم ترمز مشکل دارند و چند سال پیش نیز ماشین سنگین دیگری به خاطر عیب سیستم ترمز در این مسیر حادثهآفرین شد.
اما دلخراشی این حادثه را از یکی دیگر از شاهدان عینی که درآن شب به همراه زن و بچهاش برروی موتور در حال رفتن به خانه بود، شنیدم. علی 37 یا 40 ساله است و هنوز نگرانی و وحشت آن شب را از لرزانی صدایش میتوانستم حس کنم. علی میگوید: من در 50 متری پشت سر این تانکر سوخت در حال حرکت بودم که این اتفاق افتاد و سریع ایستادم و خانوادهام را بغل کردم، چون وحشت به شدت زن و بچهام را گرفته بود و بعد از مدتی بر سر حادثه رفتم.
داستان تلخ علی از اینجا شروع میشود که در درون این اتوبوس آتش گرفته، زن و بچهای را میبیند که چسبیده به هم سوخته بودند و امدادگران در حال خارج کردن آنها بودند.
در مسیر تهیه این گزارش میدانی، بیشتر آمار فوت شدگان که توسط شاهدان عینی متغیر عنوان میشود، اساس دقیقی ندارد و بازار حواشی نیز در این میان داغ داغ است.
در ادامه این گزارش، به سمت تعاونی سیر گیتی رفتیم که جزئیات این حادثه را بیشتر جویا شویم، از فاصله چند متری ردپاهای قیر مشخص بود که به سمت تعاونی رفته است و ماهم نزدیک به آنجا رفتیم. داخل تعاونی شلوغ بود و همه رانندگان و عوامل نگران و سراسیمه بودند و داخل که رفتم هیچکس پاسخگو نبود و سکوت در آنجا حاکم بود.
به عنوان سوی دیگر ماجرا و در کنار مسئولیتها وتقصیرها، این حادثه انسان را به این تفکر وا میدارد که ما کی و با کدامین اتوبوس راهی سفر به سوی خانه ابدیت خواهیم بود و برای این سفر نه چندان دور چه توشهای برای خود آماده کردهایم تا شاید...
انتهای پیام