اقبال قلب‌ها؛ پیامد محبت‌
کد خبر: 3738406
تاریخ انتشار : ۲۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۸
حکمت‌های امیر/ پنجاهمین برداشت

اقبال قلب‌ها؛ پیامد محبت‌

گروه اجتماعی - امام علی (ع) در زمینه بی‌اعتمادی مردم و بر بستر اجتماعیِ گریزاننده و لغزان و لیز؛ نسخه شفابخش محبت و الفت و انس را به یارانش توصیه می‌کند، گویی او امروز دارد همین حرف‌ها را به ما باز می‌گوید، حرف‌هایی که قانون روابط انسانی است.

اقبال قلب 

به گزارش ایکنا از اصفهان، در پنجاهمین حکمت نهج‌البلاغه امام علی(ع) آمده است: «قلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ؛ دل‌هاى مردان رمنده است، هرکه آن را به خود خو داد، روی بدو نهاد».
وحشی: رمنده - گریزان- نا آشنا – بیگانه
الفت: آمیزش، انس، خو، خوگیری، موالفت، موانست-همدمی، هم خویی، دوستی
اقبال کردن: روی آوردن. متوجه شدن
چرا و به چه کسانی این سخن گفته شده است؟ چه نیازی به گفتنش بوده؟ چه وجهی از مسئولیت‌های امام (ع) با این سخن آشکار می‌شود؟ انسان‌های بیگانه از هم و قلب‌های رمنده و وحشی نشانه چه عارضه‌ای در دل اجتماع است؟ جلوه‌های آشنای این گریز کدام است؟ و دوستی و محبت چگونه راه توجه و اقبال قلوب را می‌گشاید؟ اَشکال و روش‌های این تالیف کدامند؟ این توجه مقدمه چه چیز مهمتری در پی آن است؟ آن، چه حرفی است که پس از این توجه باید گفته و شنیده شود آن هم توسط قلب‌ها و نه اذهان؟
در کتاب تمام نهج‌البلاغه این جمله جزء خطبه‌ای دانسته شده است که در آن امام علی (ع) آداب دین و دنیا را به اصحابش تعلیم فرموده است. (تمام نهج البلاغه ص 717). معلوم می‌شود مخاطبان، یاران و اصحاب او هستند و نه همه مردم. یارانی که مسئولیتی بیش از سایرین دارند و به او نزدیک‌ترند و علی منویاتش را توسط آنان به پیش می‌برد. این اصحاب برخی همان اصحاب رسول‌اند و این منویات و مسئولیت در ادامهِ اجرا و پیاده‌سازی ماموریت پیامبر(ص). می‌توان حدس زد که در این وعظ و خطابه آدابی بوده است که او در طی این سخنان به آن‌ها آموخته و در ادامه، مسئولیت کاشتن و بارور کردن آن در بین مردم را بر دوش آنان گذارده است و برای موفقیت آنها در پیاده‌سازی آن آداب، راه و روشی متناسب با جنس و محتوای آن پیام هم معرفی کرده و راهش را نشان داده است.
پیامبر مسئولیت ابلاغ را به تمامی و کمال گذارده است و اینک نوبت اجرای آن پیام‌هاست. آداب، شکل اجرایی معارفند و نشانه معرفت‌ها و حقایقی که می‌خواهند لباس وقوع و تحقق بر تن انسان‌ها شوند. بنابراین بیان آداب دین و دنیا وظیفه‌ای است بر دوش علی از آن جهت که امام است و وظیفه اجرای دین را بر دوش گرفته است. او اما در این راه به تنهایی کاری از پیش نخواهد برد، بنابراین به تربیت یاران و همراهانی می‌پردازد که شانه‌هایشان تحمل بار این مسئولیت را داشته باشد و قلب‌هایشان گستردگی دریافت‌های وسیع و عمیق را با خود حمل کند. بنابراین او خود را در بین امت تکثیر می‌کند؛ چه آن که او نیازمند این دست‌ها، قلب‌ها، مغزها و پاهای تکثیر شده است. شیعه از همین جا به‌وجود می‌آید، راهبرانی که باید به کمک ولی و امام بیایند و با او مسئولیت‌هایش را به پیش برند.
اما نیاز بیان این سخن در آن است که این جمله چون پیش شرط و کلید اجرای سایر جملاتی است که در اینجا البته نیامده‌اند. شرط ارتباط‌گیری با مخاطبان و شنیده شدن و تاثیرگذاری بقیه جملات است گویی تا این کلید در این در نچرخد دروازه قلب‌های قفل شده و گریزان مردم به‌سوی آن معارف و آداب باز نخواهد شد.
و این مسئولیت ولی و امام است و همه دغدغه او. دین برای نشستن در جان انسان‌ها آمده است و برای هدایت‌شان و نه کالایی محترم و مقدس و لوکس اما خارج از جان و اعمال و زندگی انسان‌ها. وظیفه علی(ع) همین اجرا و کاشتن و بارور کردن دین در جان انسان‌ها و در جامعه‌شان است، اما با شرط حفظ همه کرامت، اختیار و اراده انسانی او، و همین کار امام علی را دشوار می‌کند و راهش را از دیگرانی که بدون چشم دادن با بردوش گرفتن یا به جبر بردن دیگران می‌خواهند این مسیر را پیش ببرند، متفاوت می‌کند، آن‌ها البته چیزی جز ادبار و نفرت نمی‌دروند، باد می‌کارند و طوفان درو می‌کنند. علی(ع) در اینجا بر همین روش‌ها متناسب با آن اهداف تاکید گذارده است و راه اصحابش را نه در جبر کور، و نه بر دوش گرفتن و بی‌چشم و پا بردن که در نفوذ در جان‌ها و قلب‌ها و مالاٌ دادن نور در چشم‌ها و دل‌ها و دادن قدرت انتخاب در راه‌ها و ... دانسته است.
در جمعیت‌های گسترده و شهرهای شلوغ با مردمان نا آشنای با هم و در نبود کنترل‌های اجتماعی و فقدان زمینه‌های اخلاقی، ترس از ضربه خوردن و باختن و بی‌اعتمادی به دیگران شکل می‌گیرد و مردم از هم می‌گریزند، تا چون بارهای الکتریکی هم نام در محیط رسانای جامعه دردورترین فاصله از هم قرار بگیرند و تا امکان برخورد با دیگران را به حداقل و در حد ضرورت برسانند. رمیدگی انسان‌ها از هم نشانه احساس بیگانگی و از دست رفتن روابط و ارتباطات عاطفی بین جامعه است. وقتی خود را بیگانه با جمع یافته باشی از آن خواهی گریخت. بیگانگی، بی‌اعتمادی به دیگران را در پی دارد و این یک به ترس از ضربه خوردن دست می‌دهد و فرد را به گریز از جمع و پناه بردن به غار تنهایی می‌کشاند. فردیت (Individualism) حاصل این روند خواهد بود و جامعه‌ای را شکل خواهد داد که در آن کسب لذت‌های فردی اولویت می‌یابد و دوستی‌ها رنگشان را از دست می‌دهند و رفیق واژه‌ای نامانوس و کم تکرار می‌شود و اندازه گروه‌های اجتماعی کوچکتر می‌شوند و ارزش‌ها و هنجارها مبنای فردی می‌گیرند و حس تعلق به جمع و عرق ملی کاهش می‌یابد و سرمایه اجتماعی نقصان می‌پذیرد و ... . همین است که جوامع سرد و بی احساس یا خشن و وحشی، گونه‌های متفاوتی از فردیت را در چهره‌های دموکراسی یا دیکتاتوری فردی تجربه می‌کنند؛ اما هردو با مبنای اصالت و حکومت فرد! دموکراسی‌ای که به تک تک «افراد» اصالت می‌دهد و دیکتاتوری که فقط به یک «فرد» اصالت می‌دهد.
جلوه‌های فراوان این تفرد را پیرامون خود هرروزه مشاهده می‌کنیم؛ انسان‌هایی در پیله‌هایی کوچک بدور خویش. در اتوبوس بلیط‌ صندلی‌های تک نفره سریعتر خریداری می‌شود! و افراد ترجیح می‌دهند تا در کنارشان کسی نباشد و در تنهایی راه را طی و سفر کنند و در انتخاب جایگاه‌های نشستن حتی در جمع‌ها و سالن‌ها دورترین صندلی‌ها نسبت به هم را انتخاب می‌کنیم و خلوت‌ترین جایگاه‌ها را و ماشین‌های تک سرنشین و دوچرخه‌هایی که دیگر رفاقت و صمیمیت بی‌آلایش بر ترکشان سوار نیست! و دوستی‌هایی که به درون گوشی‌ها رفته‌اند و دعاهایی که در ان غیر خودمان کس دیگری شریک نیست و... . این حال و روز امروز ماست و جلوه‌هایی که اگر خوب دقت کنیم در اکثر رفتارها و در پیرامون‌مان دیده می‌شود و آن را گریز و رمیدن قلب‌ها در تلفیق با تکنولوژیِ این روزهای بشر برایمان به ارمغان آورده است.
علی(ع) با این سخنش راه‌های انتشار و انتقال و جذب پیام را به خوبی تعلیم می‌دهد، او به ایجاد زمینه‌های روانی جذب پیام در مخاطبان توجه داده است و اینکه قبل از هر گونه استدلال و گفت‌وگو باید شرط پذیرش روانی حرف‌های درست و با ارزش‌ات را فراهم آورده باشی.
برای آنان که فسادها را دیده‌اند و شکست‌ها و نامردمی‌ها را تجربه کرده‌اند و بی‌اعتماد و سرد و گریزنده شده‌اند، راهی جز محبت و الفت و دوستی نیست، تا این روحیه شکننده گریزان را مرهم گذارده، آرامش و قرار بدهد. این مرحله قبل از هر مرحله دیگری لازم است، این کافی نیست که تو حرف‌های با ارزش و خوبی در چنته داشته باشی و استدلال‌های قوی و عقلانی و محکمی در دستت باشد، محل فرود این پیام آسمانی، جان‌های مردمان است و نه فقط ذهن‌ها. تا دل‌ها به تو روی نیاورده باشند، هیچکدام از آن کلمات، استدلال‌ها و پیام‌ها شنیده نخواهند شد، حتی اگر گوش داده شده باشند. صداهایی که به گوش می‌رسند اما شنیده نمی‌شوند! و در این بین سدهایست و مهمترین‌شان بی‌اعتمادی به آنان که این حرف‌ها را می‌زنند. فرار و رمیدن قلب‌ها را در عوض کردن‌های مکرر کانال‌های وعظ و گفت‌وگو در تلویزیون در این روزها و از سوی جوانان به خوبی می‌توان دید و تماشا کرد. حتی اگر مجبور هم باشند هزار بازی در خواهند آورد تا نشنوند و بگریزند، این اقبال یا ادبار نشانه وجود یا عدم وجود محبت و دوستی است. هر تلاشی برای تربیت جامعه سرد و بی روح در بین مردمانِ گریزان و از هم جدا، تا نتوانسته باشی قلب‌های بی‌اعتماد و فراری‌شان را با انس و محبت، قرار و آرامش و توجه و اقبال بخشی، بی‌ثمر خواهد بود.
اما علی (ع) در این زمینه بی‌اعتمادی و بر این بستر اجتماعیِ گریزاننده و لغزان و لیز، نسخه شفابخش محبت و الفت و انس را به یارانش توصیه می‌کند. گویی او امروز دارد همین حرف‌ها را به ما باز می‌گوید، حرف‌هایی که قانون روابط انسانی است.
سخن‌ها بر دو دسته هستند، حرف‌هایی که قلب‌ها شنوای آن می‌شوند و حرف‌هایی که برای ذهن‌ها ساخته شده‌اند. این حرف‌ها با حرف‌هایی که از جنس شنوندگی ذهن‌اند فرق دارند. جایگاه این سخنان دل است و جایگاه آن‌ها ذهن. آن‌ها از ذهن بر می‌آیند و این یک از قلب برمی‌آید و با قلب هم باید بیان شود و گاه حتی در آرامش سکوت یا با صمیمیت یک لبخند و یا در شفافیت و صداقت قطره‌ای از اشک، حرف‌هایی از جنس دل و با زبان محبت، سخن‌هایی که بر قلب‌ها می‌نشیند لاجرم از دل بر آمده است و دل حریم و خانه خداست. اُس و اساس همه دین، حُب است و این همان پیامی است که علی ما را و همه اصحابش را به کاشتن و بارور کردنش در قلب‌ها فراخوانده است.

یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان

انتهای پیام

captcha