به گزارش ایکنا؛ مقوله تواشیح و همخوانی قرآن از مواردی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کشورمان نمود پیدا کرد و سوغاتی از کشورهای عربی به ویژه مصر و سوریه است و حال این هنر در عرصه مسابقات ملی کشور نیز به طور جد مطرح است؛ در ادامه، مقاله حامد ولیزاده، رتبه اول سی و سومین دوره مسابقات بینالمللی قرآن جمهوری اسلامی ایران را میخوانید؛
در حالیکه مراسم مختلف آئینی میتواند مجال خوبی برای معرفی تواشیح ایرانی باشد، چند سالی است که جای تواشیح اصیل در اغلب برنامههای ملی و مذهبی کشور خالی است. تا چند سال گذشته در بسیاری از رویدادها میشد اجرای تواشیح وُکال ایرانی را جزء سین برنامهها دانست و برگزارکنندگان مراسم مختلف، معمولا در تکاپوی دعوت از گروههای تواشیح خوشخوان، تلاش میکردند این برنامه تزئینی ـ محتوایی را که علاقهمندان زیادی داشت و دارد در برنامهها بگنجانند.
اما متأسفانه چند سال است که این فرصت تقریباً از بین رفته و یا کمتر شاهد اجرای تواشیح اصیل هستیم و گروههای سرود و انشاد دینی موزیکال، جای گروههای تواشیح وکال را گرفتهاند. اجرای تواشیح زنده (live) که نیاز به هماهنگی و تمرین زیاد اعضای گروه دارد، جای خود را به سرودهای موسیقایی استودیویی داده که اغلب به صورت play back اجرا میشود.
اما برگزاری مسابقات سراسری تواشیح از جمله رخدادهای مبارکی است که میتواند باعث رشد و شکوفایی هرچه بیشتر این هنر تنغیمی اسلامی شود. همهساله گروههای تواشیح منتخب سراسر کشور برای حضور هرچه بهتر در مسابقات گردهم میآیند و با صرف ساعتها وقت و انرژی تلاش میکنند تا از محمل مسابقات به موفقیتی دست یابند و این موفقیت را مولودی برای اشتهار و موفقیتهای بعدی قرار دهند. اگرچه در سالهای اخیر با برنامهریزیهای صورت گرفته، شاهد کاهش انگیزه گروهها و همچنین، شاهد دور شدن مردم از این هنر مردمی هستیم؛ به طوریکه با ضبط صدا و سیمایی آثار، عملا لذت شنیدن تواشیح دینی به صورت زنده از مردم دریغ شده است و دیگر مثل سابق نیست که حضار، شنونده و بیننده تواشیح زنده باشند و «فی المجلس اجرا کردن تواشیح» که از جمله بدیهیات اجرای این هنر آوایی است نیز در قالب برنامههای تولیدی تلویزیونی تدوین شده، ارائه میشود. گویی انگار دستی در کار است که قاطبه مردم را از شنیدن زنده این قطعات فاخر محروم کند و ناچار مستمعی نباشد که صاحب سخن را بر سر ذوق آورد! انگار هدف صرفا این است که پخش این آثار را به زمان دیگری موکول و تأثیرگذاریاش را نیز محدود به اندک بینندگان تلویزیون کنیم. الا ای حال، فعلا پرداختن به این مسئله، مقصود راقم این سطور نیست و هدف از این مقال، پرداختن به موضوعی است که شاید تا امروز کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
تواشیح نوعی همخوانی دینی به زبان عربی است که موضوع آن مدح و منقبت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، دعا و مناجات است. تواشیح معمولا از ایقاعات متناسب با متن برخوردار است و اجرای آن فقط با هنرنمایی حنجره انسان است. اجرای این آواز دینی به صورت گروهی است و به فراخور شعر و نغمه در برخی فواصل نیز تکخوان به اجرا میپردازد.
اگر تواشیح را جزء هنرهای فاخر آئینی بدانیم، لذا باید از بعد فلسفه هنر، پیرامون جهانی شدن آن صحبت کنیم. تواشیح مانند هر پدیده فرهنگی دیگری با عرفان، حکمت، زبان و ادبیات هر فرهنگ نسبت مستقیم دارد؛ وقتی میخواهیم آن را به عنوان پدیده جهانی معرفی کنیم، باید خاستگاه آن را در شرق و غرب بشناسیم. البته که ذات هنر آزاد است و نمیتوان آن را محدود به جغرافیای محدودی دانست؛ اما تواشیح ایرانی ظرفیتهایی دارد که اگر به آنها بپردازیم، همان ظرفیتها سبب جهانی شدن تواشیح ایران خواهد شد.
میتوان فرهنگ و هنر عربی را چنین تعریف کرد: «فرهنگی است که در تحت سلطه اعراب ایجاد شده و به وسیله زبان عربی گسترش یافته، نه اینکه لزوماً اعراب صاحب آن باشند». تأثیر فرهنگ ایرانی، روم شرقی و شام بر فرهنگ و موسیقی عربی غیرقابل انکار است، اما سلطه مسلمانان عرب بر مناطق بزرگی از ایران و شام و روم شرقی نیز در رشد این فرهنگها اثر کلیدی داشتهاست.(1) اگرچه موسیقی عربی به دستگاههای موسیقی ایرانی نزدیک است و در بعضی مواقع حتی یکی هم هستند، ولی طرز اجرای این دو موسیقی ملی در انسان احساس بسیار متفاوتی ایجاد میکند.
موسیقی عربی مملو از احساسات متضاد غم و شادی، هیجان و آرامش و ... است. درست است که موسیقی عربی دارای مقامهای حزین و غمگین و عارفانه است، ولی بههنگام شنیدن، امید و تحرک در آن احساس میشود. در این موسیقی حرکت و دینامیسم(2) وجود دارد.
اگر تواشیحخوانی را که ترکیبی از دو مقوله شعر و موسیقی تلقی کنیم که با همدیگر همپوشانی دارند، در نگاه اول ممکن است تصور شود که تلفیق این دو خیلی پیچیده نیست و تنها می بایست شعری روی وزن موسیقی و ریتم و سرعتی مشخص اجرا شود و بس! لکن اگر بخواهیم تعریف مشخصی از تلفیق شعر و موسیقی داشته باشیم باید جمله رایج بین ملحنین را که «وفاداری شعر به موسیقی لحاظ گردد» را مد نظر قرار دهیم. در مجموع میتوان گفت که هدف اصلی از تلفیق شعر و موسیقی «انتقال مفهوم یا معنی» است که می بایست ضمن رعایت هجاهای شعری و ترکیب آن با هجاهای موسیقی با استفاده از تحریرهای مناسب، مفاهیم موجود در متن شعر با نهایت هماهنگی به مخاطب انتقال یابد به نحوی که برای شنونده باورپذیر باشد. بنابر این «تلفیق شعر و موسیقی» ساده ولی در عین حال پیچیده است و سواد و تسلط ملحن از یک طرف و خبره بودن اجراکنندگان موجبات تولد یک اثر ماندگار را فراهم میکند. استاد روحالله خالقي در كتاب «سرگذشت موسيقي ايران» جلد اول ميگويد: «موسيقي و شعر از ديرباز با يكديگر توأم بودهاند. هر چه فن موسيقي ترقي كند، احتياجش به شعر كمتر ميشود تا وقتي كه بتواند بيکمك آن از عهده بيان منظوري برآيد. ولي هيچگاه از آن بينياز نخواهد بود، به خصوص در كشور ما كه هنوز شعر جزء لاينفك موسيقي است». البته تلفیق و همپوشانی بین شعر و موسیقی که بیشتر به خاور نزدیک(3) تعلق دارد، برخلاف موسيقي سمفنيك اروپايي است که هيچ احتياجي به شعر ندارد و كساني كه اين نوع موسيقي را خوب درك ميكنند، ميتوانند ساعتها خاموش بنشينند و تنها به نواهاي اركستر گوشدهند و هزاران مناظر زيبا و حكايات شيرين از خلال زير و بمهاي آن بشنوند و ببينند.
و اما آنچه میتواند موجبات جهانیتر شدن فن تواشیحخوانی ایرانی را فراهم آورد، شناخت هرچه بهتر شعر عرب و همینطور تسلط به موسیقی جهانی است. اگر چنین در نظر بگیریم که شعر عرب جزء لاینفک و غیر قابل تغییر در این هنر است و دقت در شناخت و انتخاب اشعار غنی با مضامین عمیق و تأثیرگذار اولین گام حیاتی برای ساخت تواشیح است، پس آنگاه توجه به ظرفیتهای موسیقایی برای جهانیتر شدن ضروری مینماید.
اگر بخواهیم از هنر تواشیحخوانی برای جذب و اثرگذاری در مقیاس جهانی استفاده کنیم، دو راه پیش رو داریم. اول اینکه در انتخاب شعر نهایت مداقه را به عمل آوریم تا از اشعار غنی و فاخر استفاده کنیم و دوم اینکه نوعی از موسیقی را در ساخت قطعه انتخاب کنیم که در مقیاس جهانی برای مردم آشنا و قابل درک باشد. بر اساس آمار ، کل جمعیت کشورهای عرب جهان ۳۵۷ میلیون نفر است (2015) که اگر همه این جمعیت را عرب زبان بدانیم و تعداد افراد آشنا به زبان عربی را نیز به آن اضافه کنیم، شاید بتوان گفت حدود 500 میلیون نفر در سراسر جهان زبان مشترکی دارند که عربی نام دارد. اما اگر بخواهیم جمعیت افرادی که با موسیقی آشنا هستند را بررسی کنیم باید گفت و بدون شک موسیقی، زبان مشترکی میان همه انسانهاست ؛ پس میتوان چنین استدلال کرد که از بین دو بعد «شعر و موسیقی» در ساخت تواشیح دینی، بعد دوم عمومیتر و فراگیرتر از بعد اول است. لذا توجه ویژهتری را نیز طلب میکند؛ چراکه خوشسلیقگی در انتخاب لحن مناسب برای اداء اشعار، باعث جذابیت بیشتر و سهولت در انتقال معانی و تعابیر به کار رفته در شعر خواهد شد و همین موضوع نیز به محبوبیت آثار کمک خواهد کرد. چه بسا یک شهروند اروپایی که اهل گوش دادن به تواشیح اسلامی نیست، جذب موسیقی به کار رفته در آن شده و متعاقب آن ایجاد پرسشهایی در خصوص ماهیت تواشیح و مضامین کلام به کار رفته در آن، مقدمهای برای تأثیر و تأثر بیشتر شود.
حال، اگر لحن به کار رفته در یک اثر هنری، محدود به بیان و زبان خاص و قومیت خاصی شود، آن وقت در جغرافیای همان منطقه محصور خواهد شد؛ اما اگر لحن آن تطابق بیشتری با مقیاس جهانی داشته باشد آن گاه علاوه بر انتشار در بعد وسیعتر، میتواند به یکی از عوامل تأثیرگذار در نشر و ترویج مضامین والای فرهنگ اسلامی مبدل شود.
در شرایط فعلی و با روندی که در طول سالیان گذشته مشاهده شده است، چنین دورنمایی از تواشیحخوانی ایرانی، دور از انتظار است؛ چراکه نهایت آمال و آرزوی گروههای تواشیح به کسب عنوان در مسابقات سراسری تواشیح و اعزام به سفرهای تبلیغی محدود میشود که البته مخاطب غالب این برنامهها مردم داخل ایران یا مسلمانان کشورهای مقصد است که همگی آشنایی اجمالی با تواشیح دارند. متأسفانه در طول سالهای اخیر به علل مختلف شاهد ارائه تواشیحهای فاخر نبودهایم و تقریبا بعد از فعالیتهای گروه اهل بیت(ع) به رهبری استاد آرزم که با استقبال خوب مخاطبان مواجه شد، دیگر آثار ماندگار کمتری را سراغ داریم که در گوش عموم ایرانیان نقش بسته باشد. البته گروههای زیادی در طول این سالها تشکیل یافته و به فعالیت پرداختهاند؛ اما دامنه تأثیرگذاری آنها نیز محدود بوده و به جرأت میتوان گفت توان رقابت با آثاری مثل تواشیح اسماء الحسنی(5) و ... را نداشتهاند. البته در این بین با زحمات اساتیدی همچون استاد غلامرضا شاهمیوه اصفهانی، استاد مهدی دغاغله و تنی چند از اساتید دیگر، شمع حیات این هنر آئینی همچنان روشن نگه داشته و باعث شده است این هنر اصیل آئینی که یکی از قدیمیترین هنرهای اسلامی است دوام داشته باشد.
عنصر کلیدی هنر در قرن بیست و یکم مسئله جهانی شدن میباشد. ارتباط پرسرعت و تسهیل شده جوامع بشری و جابهجایی سریع اطلاعات به کمک پدیده اینترنت، و نیز ابزارهای ارتباط جمعی، بر آگاهی مردم اقصینقاط جهان در خصوص اهمیت و حیاتی بودن هنر معاصر تا حد زیادی افزوده است. هرکس با دسترسی به اینترنت میتواند از پیشرفتهای صورت گرفته در نقاط مختلف جهان از شانگهای و سیدنی گرفته تا سن پائولو و یا نایروبی مطلع شود. ناگفته پیداست که قطعا اساتید فن و متولیان دلسوز این هنر اصیل شرقی ، بهتر میدانند که چه باید کرد و بهتر میتوانند برای رشد و اعتلای آن تصمیمگیری کنند اما با عنایت به ضرورت توجه بیشتر به مسئله جهانی شدن سه پیشنهاد برای تسریع این روند تقدیم میشود.
1 – علیرغم تمام تلاشهای صورت گرفته، ما در کشورمان برخلاف دارا بودن محتوای عمیق معنوی در موسیقی، در بعد تکنیکی نتوانستهایم خودمان را با جهان هماهنگ سازیم. از طرف دیگر، فشار تبلیغات غربیها هم در مهجور بودن هنرهای ما بیتأثیر نیست، اما هنرهای غربی با وجود اینکه در وجه معنا ضعیفند اما چون در بعد تکنیکی قوی هستند توانستهاند بر هنرهای جهانی سلطه یابند. هنرهای شرقی اصولاً خصلت زمینی و این جهانی ندارند و جنبه شهودی آنها غلبه دارد. حال باید گفت راه چاره برای یافتن مخاطب جهانی چیست؟ در نگاه اول به نظر میآید باید متناسب با زمان مدرن، روایتی از یک معنا را انتخاب کرد که اولاً، دغدغه انسان معاصر باشد و ثانیا، انسان بعدنگر امروز بتواند با آن ارتباط برقرار کند. مثلاً نباید از قیام امام حسین(ع) تصویری ارائه کرد که فقط شیعیان آن را بفهمند، بلکه باید وارد نمادهایی شد که آن نمادها بتواند با تمام انسان ها رابطه بر قرار کنند و بتواند برای همه جهانیان جذاب باشد. به اعتقاد حقیر، بشر امروزی به یک بینیازی کاذب رسیده است که ناشی از مادی گرایی است و وقتی این پرده جهل در یک لحظه، کنار برود متوجه خواهد شد که خیلی چیزها را نمیداند.
2 - یکی از راههای گسترش ارتباطات هنری با جهان، این است که ما در صدد بازتولید آثار کلاسیک تواشیح تولید شده در داخل و خارج از ایران باشیم؛ چون به نظر میرسد که جهان همچنان تشنه معنا و معنویت شرقی به ویژه از نوع ایرانی اش است. منتها ارائه این معنویت، نیازمند فراگیری و استفاده از تکنیکهایی است که مورد توجه مردم بخشی از این جهان است که اتفاقا مسلمان نیستند؛ اما از لحاظ صنعت موسیقی، با به کارگیری تکنیکهای آوایی، ارتباط خوبی با مخاطبان خود برقرار میکنند. ناگفته نماند که هدف از این الگوگیری، خودفراموشی و غرق شدن در دنیای موسیقی غربی نیست؛ بلکه استفاده از آن دسته از نتایجی است که موسیقیدانان غربی بعد از سالها آزمون و خطا به آنها دست یافتهاند و اکنون میتوان با بررسی تکنیکال آثار تولید شدهای که مورد اقبال جهانی واقع شدهاند، به نتایجی دست یافت که قابل استفاده جهت تولید تواشیحهایی است که در عین حفظ ارزش و غنای شعری، حاوی نوعی از موسیقی باشند برای جمعیتی غیر از مسلمانان نیز آشنا و البته جذاب باشد. بازتولید آثار کلاسیک قدیمی با تجهیزات صدابرداری روز، همینطور استفاده گروهها و تکخوانان از تکنیکهایی نظیر ویبراسیون(6)، استفاده از مدولاسیون(7)، کروماتیک(8)، شیفت(9) و ... در تنظیم قطعات از جمله این تکنیکها است.
3 – همانطور که اهالی فن میدانند، «ربع پرده» یکی از بزرگترين موانع برای بهرهوری موسيقیهای مقامی شرقی است. در موسیقیهایی (مثل موسیقی رایج غربی) که فواصل ریزپردهای جزئی عمده از موسیقی نیست، فواصل ریزپردهای که در موسیقی شرقی فراوان است، گاهی به صورت فواصل خارج از کوک یا غیر دلنشین احساس و توصیف میشوند. همچنین، برخی از ایرانیان نیز موسیقی ایرانی و عربی را (که در آن استفاده از سُری و کرون متداول است) در مقایسه با موسیقی غربی، غمانگیز توصیف میکنند.[10] مصطفی کمال پورتراب معتقد است که از آنجا که موسیقیدانهای غربی معاصر به واسطه معتدل کردن نیمپردهها گوششان چیزی جز دوازده نیمپرده معمول در موسیقی کلاسیک را نشنیده، صدای ریزپردهها را وحشی یا غمانگیز مییابند؛ اما کمال پورتراب این تصور که ریزپردهها موسیقی را غمانگیز میکنند اشتباه میداند چرا که در موسیقی اروپایی (نظیر اپراها) هم موسیقی غمانگیز وجود دارد.[۱۴]
الا ای حال وجود ربع پرده در برخی مقامات موسیقی عربی باعث شده است تا بخش قابل توجهی از افراد در جغرافیای غربی جهان که دست بر قضا تعدادشان کم هم نیست، این الحان را فالش تلقی کنند، لذا از گوش دادن به آن لذتی عایدشان نشود. این موضوع نیز از جمله مواردی ست که باعث عدم توفیق موسیقی مقامی در بحث جهانی شدن میشود. جهت تقلیل این مشکل، پیشنهاد حقیر، استفاده از مقاماتی است که در ساختار آنها از ربع پرده وجود ندارد . با در نظر گرفتن اجناس 9 گانه اصلی در موسیقی عربی (راست ، بیاتی، سهگاه، صبا، عجم، نهاوند، کرد، نوا اثر، حجاز) برای فراگیرتر شدن لحن تواشیح میتوان از بین آنها، اجناسی را برای آهنگسازی تواشیح استفاده کرد که در ساختار خود از فواصل پرده و نیم پرده تشکیل شدهاند. میتوان دریافت اجناسی مانند بیاتی، راست، سهگاه و صبا دارای ربع پرده هستند و 5 جنس دیگر عاری از فواصل سوری یا کرن میباشند پس لذا با مدنظر قرار دادن انتخاب این 5 جنس به عنوان نغمههایی که به گوش تمام مردم جهان آشنا هستند، میتوان ذائقههای بیشتری را جذب لحن تواشیح کرد.
هرچند نمیتوان در این مقال کوتاه از عهده ی پرداختن به بایدها و ضرورت های لازم برای جهانی تر شدن فن تواشیح خوانی ایرانی برآمد ، اما نتایج به دست آمده از چندین دهه تواشیح خوانی در ایران نشان می دهد که این هنر ، در مواجهه با پدیده ی جهانی شدن هنر، از معیارهای لازم برخوردار نیست و دست کم نیاز به آموزش های تخصصی ، بازشناسی ظرفیت های آن و همچنین، تغییر نگرش در الگوهای شکل یافته در سنوات گذشته ضروری می نماید. کمبود مباحث منسجم در این حوزه، عدم تناسب میان مطالعات هنر در سطح جهانی با نظام آموزش هنر در کشورمان، عدم ارتباط آثار تنظیم شده با مخاطب جهانی، فقر آموزشهای آکادمیک و بسیاری از موارد قابل بررسی دیگر، از جمله دلایلی هستند که از عوامل انسداد شکوفایی هنر تواشیح ایرانی در عرصه بینالمللی به شمار میروند. در پایان با توجه به گسترش روزافزون وسایل ارتباط جمعی و شبکههای مجازی نظیر اینستاگرام و ... باید به لزوم ساخت کلیپ و تصویری کردن قطعات تولید شده اشاره کرد که در شرایط فعلی از ضروریات ارائه هر اثر هنری است.
اگر باور داریم كه هنر تواشیح دینی ایرانی ارزش دیده شدن و توجه را دارد، پس وظیفه ماست که تلاش کنیم تا به هرچه ساده تر آثار این هنر منتشر شود ؛ به عبارت روشن تر بدون اینكه هیچ تلاشی انجام دهیم نمی توانیم از مردم انتظار داشته باشیم كه خودشان به سرعت به زیبایی و فاخر بودن آن پی ببرند!! سؤالات زیادی ممكن است پرسیده شود. اگر باور داریم كه با هنر تواشیح میتوانیم اثرگذار باشیم و نقش تبلیغی خویش را انجام دهیم پس باید آن را طوری به مخاطب ارائه دهیم تا زیبایی آن را درک کرده و ارزش آن را بفهمد.
حال که به پایان مطلب رسیدیم، اجازه بدهید پرداختن به اهداف دیگری نظیر ظهور و بروز استعدادهای خلاق ایرانی که متعاقب برنامهریزیهای مدون میتواند رخ دهد را به آیندهای نزدیک موکول کنیم.
ما از طریق هنرمان نه تنها میتوانیم محیط پیرامون خود و زندگی مردم را ارتقا دهیم بلكه میتوانیم مردم را به هم نزدیكتر كنیم و آنها را به ایجاد ارتباط با هم تشویق كنیم. هنر تواشیح خوانی میتواند بین افرادی كه با هم ارتباط برقرار میكنند و تجربههای خود را با یكدیگر به اشتراك بگذارند مثل پلی مسیر را هموار كند. مطمئن باشیم كه هنر ما معرف ماست و نشان میدهد كه ما چه كسی هستیم و گواه وجود ما است. اما در عین حال، هنر در رابطهها و ترویج برخی احساسات مشترك و درك و فهم بین همه ما نقش دارد. شاید همگی بر این موضوع اتفاق نظر داشته باشیم که هنر ما منعكس كننده نقطه نظرات ماست و سعی و تلاش ما در بهبود و ارتقاء هنر تواشیح به مردم كمك خواهد کرد تا همه مضامین و مفاهیم را طوری متفاوت ببینند؛ هنر محدودیتها را از سر راه بر میدارد و حال این وظیفه تواشیح خوانان است که با کنار زدن موانع، تلاش کنند تا با شکوفاتر کردن این هنر اصیل، در جهت نشر و ترویج سهلتر فرهنگ و معارف دینی تلاش کنند.
انشاءالله
حامد ولیزاده – 2 شهریور97
1 - واژه PlayBack پلی بک در واقع به معنایی آهنگی است که در پشت صدای خواننده پخش می شود و خواننده روی آن شروع به خواندن میکند! معمولا زمانی که امکان اجرای گروه به صورت زنده مقدور نباشد، خواننده روی موسیقی پلی بک اقدام به خواندن می کند!
2 – تحرک؛ پویایی
3 - خاور نزدیک یا شرق نزدیک اصطلاحی است که برای اشاره به مناطقی چون بخشی از آسیای غربی که در گذشته در قلمرو آسیایی سلطنت عثمانی قرار داشتهاند گفته میشود
4 - پرتو اسلام (۱۳۳۷) (ترجمه فجرالاسلام)، برگردان عباس خلیلی، تهران: شرکت نسبی حاج محمدحسین اقبال و شرکا. ج. دوم. ص ۱۲۹ و ۱۷۶.
5 - این اثر به سفارش رادیو مصر، با آهنگسازی سید مکاوی (از موسیقیدانان معروف مصری) و اجرای استاد نقشبندی، شیخ محمد فیومی و عبدالسمیع بیومی (از مبتهلین معروف مصری) اجرا شده است.
6 – ویبراسیون: یکی از تکنیکهای خوانندگی است که برای ایجاد لرزشی خفیف در صدا انجام میشود و باعث متمایز شدن نتی از سایر نتها میشود به عبارت دیگر ویبره، رفت و برگشت صوت بین دو نت همجوار است.
7 – مدولاسیون: به معنای تغییر تونالیته میباشد و بیشتر برای جلوگیری از یکنواختی و ایجاد کنتراست در موسیقی بکار برده میشود.
8 - Choromatic: در این روش موسیقی با یک حرکت کروماتیک نیم پردهای به تنالیته جدید منتقل میشود. این نوع از مدولاسیون حالت خاصی است از Shift که برای آن معمولا” تمهیدات خاصی در نظر میگیرند.
9 - Shift: در این روش بزرگی یا کوچکی تنالیته عوض نمیشود، بلکه فقط یک شیفت فاصلهای پیدا میکند. مثلا از دو ماژور به ر ماژور. اغلب در بالاد ها به علت داشتن ساختارهایی ساده از این روش برای ایجاد تنوع استفاده میشود.
10 - مطالعات ساختاری و زمینه فرهنگی ردیف موسیقی کلاسیک فارسی، تالیف برونو نتل
11 - کمال پورتراب، نگاهی نو
انتهای پیام
مقاله ای عالی و البته خیلی علمی
احسنتم