به گزارش خبرنگار ایکنا؛ بخش نخست این گفتوگو که هفته گذشته در ایکنا منتشر شد، به چرایی و چیستی آموزش قرآن در مقطع ابتدایی پرداخته شد، همچنین اهداف آموزش قرآن در مقطع ابتدایی به ویژه پایه اول مورد بحث و بررسی قرار گرفت. اینکه چرا این آموزشها باید از پایه اول آغاز شود. چرا که آموزش قرآن چند سالی است که از پایه سوم به پایه اول انتقال یافته و این امر نقدهایی را از سوی منتقدان در پی داشته است، همچنین این نقدها درباره نحوه تدوین کتاب و روش آموزش قرآن در مدارس نیز وجود داشته است. مسعود وکیل، مؤلف کتاب آموزش قرآن و مدرس قرآن به این نقدها و سؤالات پاسخ گفته است. بخش دوم این گفتوگو از نظر مخاطبان میگذرد؛
-آقای وکیل اشاره کردید به ارزشیابی و ارزیابی کتاب که چه اندازه مفید است، آیا در این طرح دانشآموزان هم مورد ارزیابی قرار گرفتهاند؟ نتیجه چطور بوده؟
بله، ارزیابی که در دوره آموزش برگزار شد، در حد قابل قبولی بود و اهداف کتاب محقق شده بود. ما میگوییم آموزش قرآن و هرکسی از آن برداشتی دارد و ما باید بگوییم که هدف چه بوده است. روخوانی قرآن هدف ما هست، اما ما امیدواریم شهروندان ما روزی از این تصور خارج شوند که کودک با این کتاب میتواند به سادگی همه قرآن را بخواند و ما امیدواریم بتوانیم در درک معنا به کودکان کمک کنیم. به عنوان مثال اگر شعری با عنوان «نعمتهای خدا» در کتاب قرآن آمده، اگر بچهها این مفهوم را نمیفهمند باید در این زمینه بازنگری کرد. یک وقتی شما میگویید این کتاب فارغ از امکانات و شکل اجرا اشکالات ذاتی بیّن دارد، یعنی کودک از نظر تصویر، تقدم و تأخر مفاهیم و مهارتآموزی دچار مشکل است، ما باید این موارد را کشف و آن را مرتفع کنیم. اما مثلاً کتاب فیالجمله کتاب بدی نیست و مثل هرکاری یکسری اشکالات دارد که باید برطرف شود، اما این موضوع بدیهی است و مشکل اساسی مربوط به کتاب نیست و این خروجی غیرقابل قبول مربوط به کتاب نیست و عمدتاً ناشی از عوامل گوناگون است. ما در بررسیهای خود نیازمندیم آنها را تفکیک کنیم و شما باید این بهانه را از من بگیرید که کتاب در نهادش اشکال دارد.
-آیا کودکان نباید مفهوم و معنای کلمات را هم بفهمند؟
در بحث معنا باید گفت که در اولین لوحه که در پایان آذرماه دانشآموز باید آن را یاد بگیرد، متکی بر سوادآموزی است، کودکان میتوانند بخوانند اما در مورد معنا، ما از «ب» بسم الله آغاز کردیم؛ «به نام خدا، بسم الله/ مشکلگشا بسم الله»، کودک کلیت این شعر را درک میکند. وقتی این ابیات برای کودک خوانده میشود، چه تلقی در او به وجود میآید. این تلقی باید روشن و نسبتاً قابل قبول باشد، اگر ما اینجا چیزی بگویم که کودک متوجه آن نشود، فاجعه است. مرحوم علاقهمندان که آن زمان رئیس سازمان پژوهش بود، پژوهش ارزشمندی با عنوان «واژگان پایه» انجام داد و خانم دکتر نعمتزاده مسئول این پژوهش بود و کار علمی وسیع و ارزشمندی انجام دادند، طی این پژوهش، واژگانی را که کودکان پیشدبستانی، اول و دوم ابتدایی سراسر کشور درک میکردند را مستند سازی کردند. این تحقیق به عنوان یک «تحقیق مادر» انجام و نتایج آن منتشر شد تا مورد استفاده شعرا و داستاننویسان کودک قرار گیرد و البته این سبک تحقیق، باید هر 10 سال یکبار تکرار شود؛ چون دایره لغات نسلها تغییر میکند. برخی از کارشناسان سازمان میگفتند که شعر «بسم الله» برای بچهها سنگین است و ما به دکتر نعمتزاده نامه نوشتیم و گفتیم براساس واژگان پایه این شعر را بررسی کنید و ببینید برای کودکان قابل درک است یا خیر و این شعر مورد تأیید قرار گرفت.
به نظرتان چرا ما مضمون سوره «توحید» را در این کتاب آوردهایم و لازمه آن چیست؟ در سال 77 که هیچ، در سال 97 نهادهای رسمی وقتی به آموزش قرآن برای کودکان میپردازند؛ کودک وقتی سوره توحید را یاد میگیرد، مفهوم کلی از سوره را میآموزد، یعنی آنقدر تکرار میشود که حفظ میشود. پس توجه به این نکته که کودک با استفاده از قوای شنیداری میتواند مفهومی را درک کند و این کار بسیار مهمی است. در مقدمه کتاب ما تذکرات گوناگونی را آوردهایم و آموزشهایی را نیز معلمان دیدهاند. در همین مقدمه، نکاتی نیز برای والدین بیان شده که چه مواردی از کودک بخواهند و به صورت ضمنی نیز عنوان شده که معلمان چه مواردی را آموزش خواهند داد. تا انتظارات بیش از اندازه از کودک نداشته باشند.
-این کتاب و شیوه آموزش آن چه اندازه برای معلمان قابل درک است و چه اندازه برای روشهای آموزشی آن توجیه هستند؟
این آموزشها در آموزشهای تربیت معلم، دورههای ضمن خدمت و ... انجام شده و در کتابهای راهنمای آموزش نیز به معلمان به صورت دقیق بیان شده که چگونه و چه مواردی را آموزش دهند، کجا باید حروف و یا روخوانی آموزش داده شود. حتی در مقدمه کتاب نیز در سخنی با والدین اهداف کتاب و چگونگی آموزشها تبیین شده است، تا بدانند از کودک چه بخواهند و چه انتظاراتی داشته باشند. از این رو از همان ابتدا به این نکته توجه داشتیم که ولو اینکه سوره را یاد میگیرد، مفهوم کلی از سوره را داشته باشد و چه بهتر که این مفهوم در قالب شعر باشد و این شعر نیز بسیار خوب است؛ چرا که شعری که بتواند «لم یلد و لم یولد» را این گونه معنی کند که «بابای بچهها نیست اما برای آنها/ هم آفریده مادر هم آفریده بابا»، بسیار خوب و قابل درک است و شاعر آن کبری هاشمی است که آن زمان معلم کلاس ابتدایی بود؛ از این رو این نگاهها وجود داشته و اغلب آنهایی که میگویند نباید این آموزشها از اول ابتدایی آغاز شود، اغلب منظورشان روخوانی است و این کار را ما انجام دادهایم، اما با هزار اما و اگری که اتفاقاً میتواند در کلاس اول رخ دهد.
آموزش قرآن در گذشته از کلاس سوم آغاز میشد و از این پایه دوباره حروف و حرکات را آموزش میدادند. زحمات این بخش را مدیون غلامعباس سرشور خراسانی هستیم که 15 سال معلم کلاس اول ابتدایی در مشهد بود و زمانی که این کار را آغاز کردیم، به پیشنهاد آقای ملکی مدیرکل آموزش و پرورش، از آقای خراسانی نیز دعوت کردیم که در این کار با ما همکاری کند که هر هفته از مشهد به تهران میآمد و کارها را انجام میدادیم. از سوی دیگر همه، آقای سیف را به عنوان کارشناس زبده کشوری در آموزش روخوانی و روانخوانی میشناسند و قبول دارند، هر چند ممکن است اختلاف سلیقههایی وجود داشته باشد. وی با تجاربی که داشت، طرح آموزش قرآن درباره ترکیب صامتها و مصوتها که در مورد اسکلت آموزش روخوانی است، براساس طرح و نظر آقای خراسانی تدوین شد که در مقدمه کتاب نیز آمده است.
-دلایلی که برای انتقال آموزش قرآن از پایه سوم به اول وجود داشت، چه بود؟
این کار برای کلاس اول انجام شد و پس از اینکه معلم حروف و حرکات را به کودک آموزش میدهد و کاملاً دانشآموز در فضای یادگیری حروف و حرکات است و در آن زمان که تنور این موضوع داغ است، یکی از دلایل عمده آوردن بخشی از آموزش روخوانی در پایه اول ابتدایی این است و جای آن در کلاس اول ابتدایی است و اگر ما این را دو سال تا سوم ابتدایی به تأخیر بیندازیم، دیر است و از حساسیتهای اولیه یادگیری فارغ میشود و دوباره در سوم ابتدایی آموزشهای اولیه آغاز میشود. یعنی یک برگشت کاملاً غیرفنی، آسیبزا و کاهشدهنده انگیزه در یادگیری قرآن. جالب است که معلم اول ابتدایی وقتی حروف را یاد میدهند برای اینکه مطمئن شوند بچهها املای کلمات خاصی را حفظ نکردهاند و نوشته را میشناسند، برای تقویت آنها، به بچهها دیکته کلمات بیمعنا را میگویند.
-یعنی آموزش قرآن، سبب تقویت زبان فارسی دانشآموزان هم شد؟
بله، این را معلمان هم اظهار کردند و هم پژوهشی که انجام شد آن را تأیید کرد؛ این آموزش ما موجب شد بچهها تمرینی که در فارسی یادگرفتهاند در مورد کلمات قرآنی به کار بگیرند و درست است که این آموزش روی سوادآموزی فارسی سوار شد، اما عامل تقویتکننده فارسی و دیکته آنها شد؛ از این رو دیگر نیازی نبود حروف و حرکات را یاد بدهیم، اما در آموزش قرآن گذشته، که از سوم آغاز میشد، باید دوباره از پایه سوم آموزش حروف را آغاز میکردیم که این خود سبب تضعیف انگیزه میشد .اگر برای کسب مهارت روخوانی، چارهای نداشته باشیم که باید بچهها کلمات و عباراتی را از قرآن روخوانی بکنند و نفهمند چه میخوانند - تمام کتابهایی که درباره آموزش روخوانی قرآن نوشته شده، در همه آنها این اتفاق افتاده، یعنی با سبک و سیاقی که 99 درصد آنها یکی است، مولف کلمات و عبارات و آیاتی را آموزش میدهند و هیچ معنی آن را نمیفهمند و همین الان هم این اتفاق میافتد - اگر از این مشکل گریزی نیست، چه بهتر در زمانی که هنوز کودک است و کودک در شوق کسب توانایی خواندن است، این آموزش را انجام داد و مبتنی بر سوادآموزی فارسی پایههای آموزش روخوانی کودک را چید. این مطلب یکی از دلایل آموزش قرآن به معنای عام آن در پایه اول ابتدایی است.
برخی چون تلقی خاصی از آموزش روخوانی دارند، میگویند زود شروع میکنید. الان این همه مراکز پیش دبستانی، در مورد پیامهای قرآنی و ... کار میکنند، در واقع یک رفتار پذیرفته شده است که چیزی به نام آموزش قرآن از پیشدبستانی آغاز شود و ما اساسنامه و آئیننامه مصوب آموزش و پرورش را در این زمینه داریم که در آموزش پیشدبستانی انس با قرآن وجود داشته باشد، حال وقتی از این پایه آغاز میشود، چرا ما این فرصت را از دست بدهیم و از پایه اول آغاز نکنیم.
-با توجه به اینکه نسل به شدت تغییر میکنند و دانشآموزان از سطوح مختلف فرهنگی و با نیازها و شرایط متفاوت این کتاب را آموزش میبینند، این طبقهبندیها نیازهای خاصی میطلبد، این کتاب از نظر شما عامهپسند هست؟
آن زمانی که ما کتاب را تألیف کردیم برای کودکان خیابان ایران و نیرو هوایی و ... تهیه نکردیم، بلکه برای دانشآموزان شمال تهران هم تألیف کردیم. منظور از صد در صد این بود.
-این کتاب در دهه هشتاد تألیف شده و شما اگر به دهه نودیها بگویید این سوره را از حفظ بخوان، میگوید تبلت دارم که برایم میخواند نیازی حفظ کنم؟
اتفاقاً به این نکته توجه شده و این کتاب عناصری دارد که برای دهه 70 و 80 خوب بوده است. ارائه اصول، محدودیتها، ضوابط و ... وجود دارد که همه آن بر عهده ما نیست و کل سازمان مجبور است یکسری امور را رعایت کند. به عنوان مثال، ما منطقی داشتیم که چون قرآن برای همه مسلمانان است، کتاب آموزش قرآن نباید رنگ شیعی غلیظ داشته باشد، این کتاب باید در مناطق سنینشین و .... نیز تدریس شود. در کلاس سوم آموزش نماز داریم که هیئت نماز را درس نمیدهیم و ذکرها را عنوان میکنیم.
-برخی از معلمان روخوانی قرآن را نمیدانند، از این رو نمیتوانند آموزش درستی هم داشته باشند، چرا معلمان آموزش نمیبینند؟ اگر آموزش هست، چرا نمیتوانند تدریس کنند؟
ما برنامهریزی کردیم، اما اینکه این برنامهریزی در کلاس و تمام مدارس کشور اجرا شود، دو داستان متفاوت است.
-یعنی در آموزش تربیت معلم هم، این آموزشها انجام نمیشود؟
ما مشکلی که داریم این است که بعضی وقتها استاد روش آموزش قرآن که در پردیسهای فرهنگیان تدریس میکند با این برنامه آشنا نیست و ذهنش هنوز در طرحهای قدیمی است و این را باید معاونت نیروی انسانی و وزیر آموزش و پرورش پاسخگو باشد که آیا استاد و مدرس روش آموزش قرآن فرهنگیان تسلط کافی به این روش آموزش دارد یا نه؟ اگر پاسخ نه است، این مشکل نیست، فاجعه است.
-بنابراین کتاب در دسترسترین عامل در مشکل آموزش قرآن است و ما نیز به همین دلیل کتاب را عامل همه این مشکلات میدانیم، در حالی که عوامل کلیدیتری وجود دارد. همینطور هست؟
بله، مسائل دیگری پیرامون آموزش قرآن غیر از کتاب وجود دارد که باید کارشناسانه بررسی شود.
گفتوگو از سمیه قربانی
انتهای پیام