به گزارش ایکنا از اصفهان، اخلاق و سیاست و اینکه بین این دو مقوله مهم چه ارتباط و نسبتی وجود دارد، از جمله موضوعات مورد توجه در فلسفه و جامعهشناسی سیاسی است، در این رابطه دیدگاههای مختلفی ارائه شده، بهطوری که برخی معتقدند بین اخلاق و سیاست هیچ ارتباط و نسبتی نمیتوان برقرار کرد، زیرا ورود ساحت اخلاق به ساحت سیاست باعث میشود که سیاست تحتالشعاع قرار بگیرد و هیمنه خود را از دست بدهد که نماد بارز چنین دیدگاهی در اندیشه سیاسی نیکولا ماکیاولی متبلور شده است. اما در نقطه مقابل چنین دیدگاهی برخی معتقدند که اخلاق و سیاست، نسبتی لازم و ملزوم با یکدیگر دارند و بین این دو نباید جدایی افکند، زیرا از آن جهت که سیاست در معنای ابتدایی آن به معنای تصمیمگیری برای ساماندهی و انسجام بخشی جامعه است، این سیاست باید آمیخته با اخلاق باشد تا خود سیاست هدف نشود، بلکه ابزاری برای تعالی و رشد انسان باشد. این دیدگاه علاوه بر اینکه مورد پذیرش بسیاری از فیلسوفان سیاسی غرب قرار گرفته است، در اندیشه و فلسفه سیاسی اسلام نیز مورد قبول واقع شده و اصلا فلسفه سیاسی اسلام معتقد است که به جای اخلاق سیاسی باید سیاست اخلاقی در جامعه حاکم شود. اما در این بین برخی با پذیرش چنین دیدگاهی، عملیاتی شدن و پیوند بین این دو را در مقام عمل کاری مشکل میدانند و معتقدند که دامنه نفوذ و هیمنه قدرت به نحوی است که اجازه ورود اخلاق به عرصه سیاست را نمیدهد. خبرنگار ایکنا درباره ارتباط بین اخلاق و سیاست و اینکه چگونه میتوان در عمل بین این دو مقوله مهم پیوند ایجاد کرد، گفتوگوی با مرتضی مبلغ، استاد علوم سیاسی و فعال سیاسی و فرهنگی داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
در این مصاحبه میخوانید:
در جامعه سیاسی غرب، اخلاق عمدتا جنبه کاربردی داشته و مبتنی بر عمل است
فلسفه سیاسی اسلام با انواع مختلف اخلاق آمیخته شده است
فلسفه سیاسی اسلام درهم تنیده با اخلاق است
جامعه اخلاقمدار با شعار به دست نمیآید
شرط اخلاقی شدن سیاست، پایبندی به قانون و تواضع در برابر مردم است
ایکنا: در فلسفه سیاسی غرب، چه رابطه و نسبتی میان اخلاق و سیاست تعریف شده است؟ آیا اخلاق در فلسفه سیاسی غرب جایگاهی دارد؟
مبلغ: اندیشههای سیاسی ماکیاولیستی جایگاهی برای اخلاق در سیاست قائل نیستند، ولی اینگونه نیست که هر اندیشه سیاسی در غرب مبتنی بر تضاد و تنافر با اخلاق باشد. در بسیاری از حکومتهای غربی به دلیل اهمیت اخلاق، از انواع و اقسام اخلاقها در مواضع متفاوت حکومتی استفاده میشود، از جمله اخلاق سازمانی در سیستمهای اداری و اخلاق حاکمیتی مبتنی بر نحوه مواجهه با مردم یا معترضان یا مخالفان. در جامعه سیاسی غرب، اخلاق عمدتا جنبه کاربردی داشته و مبتنی بر عمل است، در واقع اخلاق انتفاعی مدنظر بوده و اخلاق به گونهای دنبال میشود که منفعت و نتیجه عملی روشنی در راستای حاکمیت خوب از آن حاصل شود. در این جوامع سایر اخلاقها مانند اخلاق مبتنی بر فضیلت یا مبتنی بر تکلیف، کمتر مدنظر است و بیشتر اخلاقهای مبتنی بر فایده و نتیجه مورد توجه قرار میگیرد. البته همه نظامهای سیاسی در مواردی که منافعشان به خطر بیفتد، اخلاق را رعایت نمیکنند که این مسئله در غرب به وضوح مشاهده میشود، مثلا در موردی منافع ملی یک کشور غربی ایجاب میکند که به نام اخلاق و ارزشها و دموکراسی و طرفداری از مردم و حقوق بشر دست به هر کاری بزند و در مواردی که منافعش ایجاب نمیکند، تمام این ارزشها را نقض میکند، یا هر جنایتی را تایید کرده یا در مقابلش سکوت میکند. اگر اخلاق صرفا جنبه کاربردی به خود گرفته و مبتنی بر منفعت شود، فقط زمانی که منافع یک کشور یا نظام سیاسی ایجاب کند، از آن استفاده میشود. نتیجه غفلت از اخلاقهای مبتنی بر فضیلت و تکلیف این است که استفاده از آن در فلسفههای سیاسی کاملا گزینشی میشود.
ایکنا: در فلسفه سیاسی اسلام چه رابطه و نسبتی بین اخلاق و سیاست وجود دارد؟ چه دیدگاههایی در این زمینه مطرح است؟
مبلغ: اساس اسلام مبتنی بر مکارم اخلاق است، به همین دلیل فلسفه سیاسی آن هم به گونهای است که در شرایط مختلف انواع اخلاقها برای آن به کار میآید. ما چند نوع اخلاق داریم؛ اخلاق مبتنی بر فضیلت، اخلاق مبتنی بر تکلیف و اخلاق مبتنی بر منفعت. اینها هیچکدام جای دیگری را نمیگیرد و در واقع هرکدام از این اخلاقها در یک ساحت و جایگاه خاص معنا یافته و به کار میروند. در فرهنگ اسلامی و فلسفه سیاسی آن هم تمامی مکارم اخلاقی مد نظر است، نکته مهم این است که به کارگیری و در هم تنیده کردن اخلاق با نظام و فلسفه سیاسی آن هم در عمل کار بسیار مشکلی است، چون همانگونه که در یک زندگی فردی و اجتماعی رعایت موازین اخلاقی مشکل است و تمرین زیادی لازم دارد، برای یک نظام سیاسی بسیار مشکلتر است که پایبند این موازین باشد و این مهم به صرف شعار اخلاقی دادن به دست نمیآید. نظام سیاسی کشور ما نیز مبتنی بر آموزههای اسلامی است و بیشترین توصیههای اخلاقی از تمام تریبونها و رسانههای ما صورت میگیرد، ولی با کمال تاسف شاهد هستیم که بیشتر رفتارها و گفتارهای غیراخلاقی توسط برخی از عوامل اتفاق میافتد. دلیل آن این است که مدعی شدن به هرچیزی از جمله اخلاقمداری در شعار بسیار راحت است، اما عملی کردن آن بسیار سخت و نیازمند تهذیب و خودسازی است. نظام سیاسی زمانی میتواند مدعی اخلاقمداری باشد که همه موازین نظام را رعایت کند، به هیچ عنوان با مسائل برخورد گزینشی نکند، از آموزههای اخلاق استفاده ابزاری نکند، و همه در مقابل قانون، مردم و خداوند خاشع باشند، جامعه را ولی نعمت خود بدانند و در مقابل قانون برای خود برتری قائل نشوند. اجرا کردن این موارد قدری مشکل است و برای همین تا زمانی که ممارستها، ریاضتها و خودسازیها در سطح حاکمیت و نظام سیاسی اتفاق نیفتد، شاهد این خواهیم بود که عملکردمان هیچ تفاوتی با نظامهایی که اخلاق را صرفا کاربردی و منفعتی میدانند ندارد و گاهی حتی آنها را هم درمینوردد. یعنی به خاطر منافع جناحی، باندی یا منافع یک مسئول یا یک قوه حرکتهایی صورت میگیرد که با هیچ یک از موازین اخلاقی و انسانی و قانونی و اسلامی تطبیق ندارد.
ایکنا: چگونه میتوان از اخلاق سیاسی به سیاست اخلاقی دست پیدا کرد؟ به طوری که برآیند آن سیاست را در خدمت تعالی بشر قرار دهد؟
مبلغ: متاسفانه در کشور ما حرفها و شعارهای زیادی مطرح میشود که مورد نظریه پردازی واقع نشده است. برای سیاست اخلاقی باید ببینیم سیاست در چه ساحتهایی به اخلاق نیاز داشته و در چه ساحتهایی به آن نیاز ندارد، یا اگر نیاز دارد، کدام نوع اخلاق برای آن بهتر است؟ اینها کارهای پیچیدهای است که متاسفانه در کشور ما انجام نشده و لازم است از نظر اجرایی و عملیاتی، کارهای دقیقی روی آن صورت بگیرد تا موضوع شفاف و روشن شود. نمیشود تنها عنوان سیاست اخلاقی را مطرح کنیم و بعد بگوییم هرکاری که میکنیم سیاست اخلاقی است. باید ساحتهای مختلف سیاست را نسبت به انواع اخلاقها سنجید، تفکیک کرد، مرزهای آن را مشخص نمود و سپس در مورد عملیاتی کردن آن تصمیم گیری کرد و کارهای آموزشی و پرورشی و تکنیکی و سازمانی را روی آن مشخص کرد.
ایکنا: در سبک حکومتداری پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) اخلاق و سیاست چه رابطهای داشتند و خروجی آن چه بود؟
مبلغ: همه چیز اسلام از جمله فلسفه سیاسی آن درهم تنیده با اخلاق است، پیامبر (ص) نیز میفرمایند: «من برای کامل کردن مکارم اخلاقی برگزیده شدم». پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) نیز کاملا بر این مبنا کار و عمل میکردند. البته تجزیه و تحلیل مسائل اخلاقی، طبقه بندی آنها و تفکیک آن با شرایط پیچیده زمان حاضر از نظر نظریه پردازی و کارهای علمی و طرحهای اجرایی و آموزشی و پرورشی کار مشکلی است. رفتارهای حضرت علی (ع) در حکومت آموزههایی را در بردارد که با رفتارهای ما تفاوت بسیاری دارد و این در حالی است که ما به سختی مدعی هستیم که ایشان الگوی ما است. اخلاقی شدن مستلزم ممارست و تمرین و ریاضت و تهذیب نفس مییاشد که در سطح حکومتی بسیار سختتر از سطح فردی است.
انتهای پیام