شهید گمنام نهضت کربلا
کد خبر: 3744162
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۷:۰۸

شهید گمنام نهضت کربلا

گروه معارف ـ در ميان كتاب‌هايى كه تاريخ نهضت حسينى و فاجعه عاشورا را نگاشته‌اند، كمتر كتابى را مى‌توان يافت كه ميثم تمار را در زمره شهيدان قيام مقدس کربلا به‌ شمار آورده‌ باشد. درحالى‌كه وى طلايه‌دار نيكان و خواص اوليايى است كه به خاطر دوستى اهل بيت(ع) و دشمنى با حكومت اموى در اين دوره به شهادت رسيده‌اند.

شهید گمنام نهضت کربلا

به گزارش ایکنا از خوزستان، نهضت امام حسین علیه السلام در برگیرنده شخصیت‌های متفاوت و منحصر به فردی است که از جمله آنها می‌توان به میثم بن یحیی التمار شخصیتی ایرانی الاصل از خواص شیعیان امیرالمومنین علی علیه السلام اشاره کرد.

گرچه منابع تاریخی از میثم تمار نوشتار زیادی را نیاورده‌اند اما حضور او در کوفه به عنوان یکی از خواص امیرالمومنین و یکی افراد شرطه الخمیس ـ گروهی که با حضرت علی پیمان بسته بودند در جنگها تا پای جان، آن حضرت را یاری و همراهی کنند ـ قابل توجه است. ولیکن جز برخی روایت منابع زیادی از زندگانی او موجود نیست.

در ميان كتاب‌هايى كه تاريخ نهضت حسينى و فاجعه عاشورا را نگاشته‌اند، كمتر كتابى را مى‌توان يافت كه ميثم تمار را در زمره شهيدان اين قيام مقدس به‌شمار آورده‌ باشد. درحالى‌كه وى طلايه‌دار نيكان و خواص اوليايى است كه به خاطر دوستى اهل بيت و دشمنى با حكومت اموى در اين دوره به شهادت رسيده‌اند. شیوه شهادت وى ويژگى‌هايى دارد كه او را در درخشان‌ترين فصول و اوج قله تاريخ شهادت در راه خدا قرار مى‌دهد.

میثم تمار؛ ایرانی الاصلی که یار خاصه امام علی(ع) بود
به روایت شیخ مفید و بسیاری از مورخان میثم ایرانی الاصل بود. او غلام بنی اسد بود که توسط حضرت امیر خریداری شد و به نام اصلی خود یعنی میثم نامگذاری شد‌. با وجود ریشۀ عربی نام میثم و پدرش یحیی، او اصالتاً غیرعرب و چون برده زنی از بنی‌اسد بود، به طریق ولاء به این قبیله انتساب یافت.(کشی، ص 9؛ مفید، ج 1، ص 323)

اما در خصوص چگونگی حضور او در جنگ های مختلف همچون نهروان که وی را نیز به نهروانی خوانده‌اند اخبار دقیق و یا موثقی موجود نیست، گرچه نقل‌های تاریخی نشانگر این موضوع است که نقش میثم تمار از اوخر جنگ صفین تا شهادت امام علی(ع) پر رنگ‌تر می‌شود.

استوارى او در راه حق و استقامتش در دفاع از ولايت در بيان امامان و قلم عالمان، تبيين شده
میثم تمار به جايگاه والايى از علم دست يافت تا آنجا كه او را عالِم به علم المنايا و البلايا «مرگ ها و حوادث» دانسته‌اند. على عليه‌السلام او را از چگونگى شهادت و رنج كشيدنش در راه خدا، آگاه ساخته بود و او اين حقيقت شكوهمند و تنبّه آفرين را در پيش روى قاتل جلّاد و ستم پيشه اش بازگفت و با صلابت تمام بر حتميت آن پیشگویی تأكيد كرد.

استوارى او در راه حق و استقامتش در دفاع از ولايت و زبان گويايش در اعلان حقايق، بارها و بارها در بيان امامان عليهم السلام و بيان و قلم عالمان، تبيين و گزارش شده است.

میثم همزمان با حضور امام حسین(ع) در مکه به قصد زیارت خانه خدا و دیدار با مولایش اباعبدالله رفت ولی به دلیل خارج شدن امام از مکه به حضورشان شرفیاب نشد. او در همان سالى كه كشته شد حج گزارد؛ و به حضور ام‌سلمه- رضى‌الله‌عنها- رسيد. پرسيد: تو كيستى؟ گفت: ميثم هستم. گفت: به خدا سوگند، چه بسيار از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه در نيمه‌هاى شب از تو ياد مى‌كرد و سفارش تو را به على عليه السلام مى‌فرمود. ميثم درباره حسين عليه السلام پرسيد و ام‌سلمه فرمود: در بستان خويش است. گفت: به او بگو كه من دوست داشتم كه بر او سلام كنم؛ و ان شاء الله در پيشگاه خداوند يكديگر را ديدار خواهيم كرد. ام سلمه عطرى خواست و ميثم محاسن خويش را خوشبو كرد. ام سلمه گفت: اين محاسن با خون خضاب خواهد شد!

ميثم آنگاه به كوفه رفت و عبيد الله زياد ملعون او را دستگير كرد. چون وى را نزد ابن‌زياد بردند به او گفتند: اين از برگزيده‌ترين مردمان در نزد على بود! گفت: واى بر شما، همين عجم! گفتند: آرى! عبيدالله خطاب به او گفت: پروردگارت كجاست؟ گفت: در كمين ستمكاران؛ و تو يكى از ستمكارانى! گفت: تو با عجميت خود به چيزى كه مى‌خواهى مى‌رسى! مولايت درباره رفتار من با تو چه گفته است؟ گفت: به من خبر داد دهمين كسى هستم كه بر دارم مى‌زنى و چوبه دارم از همه كوتاه‌تر و به غسالخانه نزديك‌تر است.

ابن زیاد خطاب به میثم گفت: با او مخالفت خواهيم كرد. گفت: چگونه با او مخالفت مى‌كنى؟ و حال آن كه به خدا سوگند، هر خبرى كه به من داده است از پيامبر(ص)، از جبرئيل، از خداى متعال است. تو چگونه با اينان مخالفت مى‌كنى؟ من جايى را كه در كوفه به دار كشيده خواهم شد مى‌دانم و من نخستين آفريده خدا هستم كه در اسلام بر او لجام زده مى‌شود!

پیشگویی قیام مختار قبل از شهادت
سپس او را همراه مختار بن ابى عبيده به زندان افكند. ميثم به وى گفت: تو از زندان رها مى‌شوى و به خونخواهى حسين عليه السلام برمى‌خيزى و اين كسى كه ما را مى‌كشد، مى‌كشى. چون عبيدالله، مختار را براى كشتن احضار كرد، پيك با نامه يزيد سر رسيد كه به ابن زياد فرمان مى‌داد تا از او دست بدارد و رهايش كند. فرمان رسيده بود كه ميثم دار زده شود و در نتيجه او را بيرون آوردند.

مردى ميثم را ديد و گفت: چرا خودت را به دردسر انداختى، اى ميثم!؟ او با تبسم گفت: امروز وعده ديدار من با نخل است، من براى او آفريده شده‌ام؛ و او براى من پرورده شده است! چون از چوبه دار بالا رفت. مردم بر در خانه عمرو بن حريث گرد او جمع شدند. عمروبن حریث گفت: به خدا سوگند كه او پيوسته مى‌گفت: «من مجاور توام!» چون بر دار كشيده شد، كنيزش را فرمان داد تا زير آن را جارو بزند، آب بپاشد و تميز كند. چون ميثم آغاز به گفتن فضايل بنى‌هاشم كرد، به ابن زياد گفتند: اين برده شما را رسوا ساخت! گفت: او را لجام بزنيد، ميثم نخستين آفريده خدا بود كه در اسلام لجام زده شد.

بنا بر نقل تاریخی قتل ميثم، ده روز پيش از رسيدن حسين بن على عليه السلام به عراق بود. چون سه روز از دار زدن او گذشت، او را خنجر زدند و ميثم تكبير گفت. سپس در پايان روز از دهان و بينى‌اش خون جارى شد. (الارشاد مفید ج۱ ۲۳۰؛ با كاروان حسينى(ج‌2) نویسنده: طبسی، نجم الدین جلد : 1 صفحه : 162)

در خصوص کیفیت شهادت میثم تمار می توان به کتب متعدد مراجعه کرد اما نکته جالب در این خصوص آنجاست که ابن زیاد ملعون تعجب می کند که چگونه ممکن است یک ایرانی اینقدر به امیرالمومنین نزدیک شود و جان خود را فدای اهل بیت عصمت و طاهرت کند. ابن زیاد می پرسد: ویحکم هاذ الاعجمی قد یکون من آثر الناس عند علی؟ وای بر شما آیا این ایرانی می تواند از نزدیک ترین خواص علی باشد!

نکته دیگر در خصوص میثم تمار این است که او گرچه از از نظر معیشتی از طبقه عادی اهل کوفه به شمار می رفت ولی هیچگاه با ظلم همراهی نکرد و در مقابل ابن زیاد که خود را ولی امر تمام جن و انس در کوفه می دانست با شهامتی بی بدیل از فضائل حضرت امیرالمومنین و امام حسین علیهم السلام گفت.

صالح، شُعَیب، عِمران و حمزه از جمله فرزندان میثم تمّار بودند که با ولایت و مصاحبت اهل بیت و روایت از آنان نشو و نما یافتند. فرزندان آنان نیز از اصحاب و راویان ائمۀ شیعه بودند.(رجال کشی، ص 80)

استقامت مثال زدنی میثم تمار در دفاع از حریم ولایت حکایت از این نکته دارد که وی با تمام وجود به ولایت اهل بیت ایمان داشت و در راه بر افراشته نگاه داشتن این ثقل مهم از جانفشانی ابایی نداشت.

آیت الله سید ابوالقاسم خوئی در جلد بیستم کتاب ارزشمند معجم رجال الشیعه آورده است: «و هو أن الذي يظهر من هذه الروايات، و من غيرها، أن جماعة من أصحاب أمير المؤمنين(ع)و أصحاب الحسين(ع)كانوا مجاهرين في حب أهل البيت(ع)، و بيان فضائلهم، و البراءة من أعدائهم، و سبب ذلك انتهاء أمرهم إلى الحبس و القتل، و لا شك في أن ما ارتكبوه من ترك التقية كان وظيفة خاصة لهم، و بذلك تمكنوا من إتمام الحجة على الأعداء، و من نشر فضائل الأئمة(ع)، و إن عملهم هذا يشابه عمل سيدهم و مولاهم الحسين بن علي(ع)، حيث فدى بنفسه في سبيل الدين و نشر أحكام سيد المرسلين، هذا: انچه از این روایات درک می شود آن است که جمعی از اصحاب امیر المومنین و امام حسین(ع) در ابراز محبت و فضایل اهل بیت و بیان تبری از دشمنانشان بی باک بودند. موضوعی که موجب به زندان رفتن آنان و شهادتشان شد. وظیفه عدم عمل به تقیه در ان زمان وظیفه خاص آنان بود که موجب شد با دشمنان اتمام حجت نمایند و فضایل اهل بیت را نشر دهند و این کردار آنها بسیار به قیام امام حسین(ع) در فدا کردن خود در راه دین و نشر احکام اسلام شباهت دارد.»

میثم تمار این یار راستین امام علی (ع ) ويژگى هاى برجسته اى داشت؛
خطابه و سخنورى: ميثم بيانى رسا و نطقى گويا داشت و در بازار كوفه رئيس صنف ميوه فروشان و سخنگوى آنان بود. او هنگام شكايت بازاريان كوفه از ابن زياد به عنوان نماينده آنان نزد والى كوفه رفت.

تفسير قرآن: از آموخته هاى ديگر ميثم تمّار از على بن ابى طالب(ع)، علم قرآن و معارف كتاب الهى بود. روزى ميثم با ابن عباس ـ كه او نيز از شاگردان على(ع) در تفسير قرآن بود ـ در مدينه ديدار كرد و به او گفت: آنچه از تفسير قرآن مى خواهى بپرس. من تمام قرآن و تأويل آن را نزد على(ع) فرا گرفته ام. ابن عباس، كاغذ و دواتى طلبيد تا سخنان ميثم را در تفسير قرآن بنويسد. ميثم در باره جزئيات شهادت خويش طبق آنچه از اميرمؤمنان شنيده بود با ابن عباس صحبت كرد و او را شگفت زده نمود.

راوى حديث: وى احاديث بسيارى از على(ع) شنيده و آنها را در يك مجموعه گردآورى كرده بود. آنچه در فرصت‌هاى مختلف از پيشواى خود روايت مى كرد و از حوادث آينده خبر مى داد، اهتمام او را به اين موضوع نشان مى دهد. دو تن از پسرانش به نام صالح و يعقوب نيز مطالبى را از نوشته هاى او روايت كرده اند.

علم به اسرار: همچنان كه پيشتر اشاره شد، او علم (بلايا و منايا) داشت؛ يعنى از حوادث آينده و نحوه مرگ و مير افراد و فتنه هايى كه بعداً قرار بود اتفاق بيفتد، خبر داشت. او هم نامه سربسته مى خوانده و هم راز نشنيده مى گفت و آن همه را از مولايش امام على(ع) فرا گرفته بود؛ به طور مثال شهادت خود را پيشگويى مى كرد، خبر مرگ معاويه را يک هفته قبل از آن به ابو خالد گفته بود، قيام مختار را در كوفه نيز پيش گويى كرده بود، از حادثه جان گداز كربلا هم خبر داشت، با آن كه خودش پيش از آن واقعه به شهادت رسيد.

روزى به زنى به نام (جبله مكّى) گفته بود: اين امت، پسر دختر پيامبرشان را در دهم محرم مى كشند و دشمنان خدا اين روز را مبارك مى دانند؛ اين داستانى است كه مولايم امير مؤمنان(ع)به من خبر داده و فرموده است كه همه چيز بر حسين بن على(ع) خواهد گريست.

منابع: الارشاد -شیخ مفید، با كاروان حسينى - طبسی، نجم الدین، دانشنامه جهان اسلام - موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي، رجال کشی - کشی، معجم رجال الحدیث - آیت الله الخوئی

محمد عبیات

انتهای پیام

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
نیک رو
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۱۳۹۷/۰۶/۱۷ - ۰۹:۵۳
0
0
بسیار عالی و زیبا و تاثیر گذار بود، امیدوارم دراین راه همواره موفق باشید.
captcha