به گزارش ایکنا از استان مرکزی، هر یک از شبهای محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیتها یا وقایعی مرتبط با جریان کربلا نامگذاری شده است. نامگذاری این شبها با گذشت زمان صورت گرفته و واضع خاصی ندارد. این کار از طرف مداحان و ذاکران اهلبیت(ع) و بر اساس جایگاه شهیدان کربلا، نزدیکی هر یک از آنها به نقطه وحدتبخش کربلا یعنی امام حسین(ع) و همآهنگی شور و التهاب مراسم و روضه آنان با مرکز شورآفرین شب عاشورا صورت گرفته است. ما هم رسالت خود دانستیم تا در این دهه درباره هر یک از شخصیتها نوشتهای را به یادگار بگذاریم.
علت غایی آفرینش
همانگونه که میدانید علت غائی آفرینش انسان برای به فعلیت رساندن استعدادهای بالقوه و رساندن او به کمال مطلق است. از اینرو خداوند منان بر بشر منت نهاد و او را از نیستی به وجودش آورد؛ و این جهان پهناور را که خود مناسبترین بستری است برای شکفتن این استعدادها و بهترین آزمایشگاهی است برای عرضه این شکوفهها در اختیار انسان قرار داد. خوشبختانه برخی در این دنیا از فرصتها بهترین استفاده را کرده و با تفکر و بینش قوی که داشتند با جدیت گام برداشته و به مطلوب خود رسیدند و برخی هم در دام زخارف دنیا گرفتار شده و از قافله کمال عقب ماندند. و نهضت امام حسین(ع) که خود یکی از همین آزمایشهای الهی بود برخی بیتفاوت از کنار آن گذشتند و برخی دیگر همانند خاندان عقیل خود را در دریای مواج و پرطلاطم و طوفانی انداختند تا خویش را به کشتی نجات و راه روشن حسین بن علی(ع) برسانند.
پرورش مسلمبنعقیل در خانهای نورانی
مسلم در خانهای بالندگی یافت که پدرش، عقیلبن ابیطالب، از بزرگان و اندیشمندان عرب و مورد مهر و عطوفت رسول خدا(ص) بود. عقیل، نَسَبشناسی بزرگ بود که همگان به مقام در خور شأنش آگاه بودند. او دانشمندی سیاستمدار بود که در پیکار با دشمنان اسلام و رسوا ساختن ایشان، از بیان سخن حق ابایی نداشت و همین امر، موجب ترس و هراس باطلاندیشان زورگو از وی گردیده بود. از دیگر ویژگیهای مهم عقیل که از او شخصیتی ممتاز ساخته بود، امامشناسی و پیروی و پشتیبانی او از ولایت و رهبری برادر ارجمندش، علیبن ابی طالب(ع) است. گفتار عتابآمیز عقیل با منکران ولایت علی(ع)، خود، گواه این مطلب است آنجا که گفت: «ای اهل شام! برادرم را دیدم که دین خود را بر دنیا ترجیح داده بود و از خداوند بر خود بیمناک بود و در راه خدا از هیچ ملامتی اندیشه نمیکرد.» مسلم با فراگیری چنین آموزههایی از مکتب پدر، توانست به مجاهدی پولادگر و پیرو ولایت امام زمان خود تبدیل شود.
مسلم؛ مردی خردمند، آگاه و شجاع
از سویی دیگر مسلمبن عقیل، مردی خردمند، آگاه، شجاع و جوانمرد بود. فضیلتهای اخلاقی او از همه جنبههای زندگیاش آشکار است. او به راستی خون امیرمؤمنان علی(ع) و حمزه و جعفر و حسین(ع) را در رگهای خویش داشت. مسلم و خاندان او از صدر اسلام، در تمامی حوادث در کنار عترت پیامبر، بودند. عنایت ویژه خاندان وحی و نبوّت به این جوان هاشمی، بیدلیل نیست و این، برگرفته از مقام والای او در نظر پیامبر و اهلبیت پاک اوست، به گونهای که پیامبر خدا(ص) سالها پیش از تولد مسلم بن عقیل، او را ستود و به حضرت علی(ع) فرمود: «فرزند عقیل در راه دوستی فرزند تو به شهادت میرسد و مؤمنان بر او میگریند و فرشتگان مقرّب الهی بر او درود میفرستند.»
شجاعت مسلمبنعقیل
فراگیری علوم و معارف از مکتب علی(ع)، مجاهدی مقاوم از مسلم ساخته بود که شجاعتش را همگان میستودند. بلاذری، تاریخنگار معروف در اینباره مینویسد: «مسلمبنعقیل، از مردترین فرزندان عقیل و شجاعترین آنان بود.» واقدی نیز مسلمبنعقیل را همراه برخی از بنیهاشم در شمار فاتحان شهر بهنسا دانسته است. بر اساس همین شایستگیها و رشادتهای وصفناپذیر مسلم بود که حضرت علی علیه السلام، او را به همراه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و عبداللّهبنجعفر، به فرماندهی جناح راست سپاه خود در صفّین گمارد. این انتصاب، به خوبی نشاندهنده تأیید شایستگی و شجاعت او از سوی امیرمؤمنان علی(ع) است.
پیرو ولایت
مسلمبنعقیل، مجاهدی راستین بود که هیچگاه در طرفداری از دین حق از پا ننشست. او در زمان حکومت علی(ع)، در رکاب آن حضرت در برابر ناکثان، قاسطان و مارقان در جمل، صفین و نهروان جنگید و در شهادت امیر ایمان در محراب کوفه، همراه دیگر مؤمنان، خون گریست. مسلم سپس هم دوش امام حسن مجتبی علیهالسلام، سستی و نامردی مسلماننمایان زرطلب را به چشم سر دید که چگونه امام حسن(ع) را در برابر نیرنگ معاویه تنها گذاشتند و او را مظلومانه زهر جفا دادند و به شهادت رسانیدند. مسلم در همه این وقایع، با ایمانی استوار در جبهه حق و رویارو با کفر، ستیز کرد و باقیمانده عمر خویش را نیز فدای راه سرور آزادگان امام حسین علیهالسلام ساخت. او همواره به عنوان یاری فداکار و یاوری دلسوز برای آن امام هدایت به شمار میآمد.
همراه با سالار شهیدان(ع)
یزید پس از مرگ پدرش، معاویه، از حاکم مدینه خواست از امام حسین علیهالسلام برای حکومت ننگین خود بیعت بگیرد. امام که شهادت در راه خدا را بهتر از تن دادن به ذلت میشمرد، در اقدامی هوشمندانه، همراه فرزندان و اهلبیت و بستگان و یارانش، مدینه را به سوی مکه ترک کرد. مسلم بن عقیل هم که زندگیاش را وقف حسین علیهالسلام کرده بود، به همراهی خانوادهاش با کاروان حسینی وارد مکه شد. بزرگان و اشراف کوفه نیز که از ستم خاندان بنیامیه به تنگ آمده بودند، در نامههای بسیاری که برای امام فرستادند، از ایشان خواستند به کوفه بیاید و به پشتیبانی آنان، بنیاد ستم را برکند و حکومت حق را استوار سازد.
شایستهترین فرد
در مدت اقامت امام حسین علیهالسلام در مکه، حدود دوازدههزار نامه از کوفه برای ایشان فرستاده شد. امام در پاسخ دادن نامهها درنگ میکرد، ولی پس از رسیدن آخرین نامه، از جای برخاست و میان رکن و مقام، دو رکعت نماز به جا آورد و از خداوند متعالی، نیکی طلبید. سپس مسلم بن عقیل را که برای سفر به کوفه برگزیده بود، نزد خود فراخواند و پاسخ نامه اهالی کوفه را به دستش سپرد و به سوی کوفه فرستاد. همچنین مسلم را به تقوا و پنهان داشتن امور و مهربانی و مدارا با مردم سفارش کرد.
گزینش مسلم بن عقیل به نمایندگی امام، بیانگر سیرت و سیاست والای امام حسین علیهالسلام است که شخصی شجاع، خردمند، کارآزموده و آگاه به زمان را به کوفه میفرستد تا با مشاهده احوال آن دیار، شرایط را برای سفر امام به کوفه بررسی و آن حضرت را در تصمیمگیری راهنمایی کند.
امام حسین علیهالسلام، شخصیت مسلم را برای اهالی کوفه اینگونه معرفی میکند: «من، برادر، پسر عمو و مورد اعتماد خاندانم را به سوی شما میفرستم.» این سخن امام، نشاندهنده اوج احترام آن حضرت به مقام والای مسلمبنعقیل است که عمر پر برکتش را در پیروی از ولایت و استواری دین حق گذراند. همچنین ایشان در وداع خویش با مسلم پیش از سفر به کوفه، در سخنی ژرف به او میفرماید: «من تو را به سوی کوفه میفرستم و آنچه را خدا درباره تو دوست میدارد و مورد رضایت اوست، انجام خواهم داد و امیدوارم من و تو در درجه شهیدان قرار گیریم.»
مسلم در کوفه
مسلم، شبهنگام و پنهان از چشم مردم، وارد کوفه شد و بنا بر برخی نقلها، به خانه مسلمبنعوسجه یا مختاربنابوعبیدهثقفی رفت. به تدریج، شیعیان از حضور او در کوفه آگاه شدند و از هرسو به دیدن او آمدند و با او بیعت کردند، به گونهای که شمار بیعتکنندگان به هجده هزار نفر رسید. مزدوران بنیامیه با خبردار شدن از این موضوع، هر یک به شیوهای، وضعیت کوفه را به یزید بن معاویه در شام گزارش دادند و او را از انسجام یافتن نهضت حسینی در کوفه ترساندند. به همین دلیل، یزید، عبیداللّه بن زیاد را به حکومت کوفه گماشت.
با ورود عبیداللّه به کوفه، عرصه بر مسلم و شیعیان سخت گردید. عبیداللّه با نیرنگ، فریب کاری و زر خرید کردن مردم کوفه، موفق شد بزرگان کوفه را که یاور مسلم بودند، زندانی یا شهید کند و گروهی را نیز با وعدههای پوچ و گاه تهدید از اطراف مسلم دور سازد.
غریب کوفه
سیاست فریب و نیرنگ عبیداللّه به بار نشست و مسلم تنها و بییاور گردید. شبهنگام تنها سی نفر از آن جمعیت انبوه به مسلم بن عقیل وفادار مانده بودند. مسلم، نماز مغرب را به جای آورد و سپس به سوی منطقهای که قبیله کَنده در آنجا سکونت داشتند، حرکت کرد. هنوز به آنجا نرسیده بود که تنها ده نفر او را همراهی میکردند و هنگامی که بازگشت، تنهای تنها بود و در میان کوچههای کوفه، بیهدف حرکت میکرد. در این هنگام، خانه زنی نیکوکار به نام طوعه را پناهگاه خویش ساخت. طوعه فرزندی بدکار داشت که با آگاه شدن از وجود مسلم در خانهاش، مزدوران عبیداللّه بن زیاد را آگاه ساخت. سرانجام پس از به هلاکت رسیدن شماری از کارگزاران عبیداللّه به دست مسلم، این شیر بیشه اسلام را پس از عمری مجاهدت و ایثارگری، مظلومانه و غریبانه همچون سرورش حسین بن علی علیهالسلام به شهادت رسانیدند و جسم پاکش را از بام دارالاماره به پایین انداختند.
یادداشت از علی عقیلی
انتهای پیام