به گزارش ایکنا از خوزستان، ماه محرم که میشود رخت عزا بر تن همه ارادتمندانی مینشیند که ارادتشان نه به سن و سالشان کاری دارد و نه به مقام و جایگاهشان. از کودکی عشق به اباشهدا را در گوش و جان ما نهادینه کردند و همه با همه نقصانهای ایمانی و جسمی و روحی در این ماه پا به کارند و آماده.
دو خادم سالخورده ساحت امام حسین(ع) حاج غلامرضا فتحی و حاج علیاکبر حسنزاده شوشتری از همان کودکی در بطن خدمت به عزاداری حسینی بودهاند و هرچه سنشان بالاتر میرود برای ادامه این خدمت مصرتر میشوند.
متن گفتوگوی ایکنا خوزستان با این دو پیرغلام گمنام را بخوانید.
خودتان را معرفی کنید.
غلامرضا فتحی بازنشسته شرکت لولهسازی و عضو مسجد امام حسین(ع) یا همان مسجد اصفهانیهای اهواز هستم.
از چه زمانی کار ساختن دمام را آغاز کردید؟
کار دمام زنی را از سال ۵۶ یا ۵۷ شروع کردم. ۱۶، ۱۷ ساله بودم که یک روز طبلزن وسط هیئت نیامد من رفتم گفتم میتوانم طبل بزنم از آن موقع به بعد شدم طبلزن وسط مسجد. از سال ۷۲ به صورت فعال شروع به پوستگیری کردم که بتوانم دمام بسازم. بعد از جنگ و از سرگیری فعالیت مسجد بود که کمکم فضای بوشهری و دمامزنی باب شد. ما هم شروع کردیم شکل طبلها را عوض کردن. از این طبلهای بوشهری کوچک پنجاه سانتی متری استفاده میکردیم.
از سال ۷۲ كاملا دمام وارد کار عزاداری شد. یک سری طبلهای شش گوش یا ۸ گوش بود که الان در هیئتهای قدیمی و عراق استفاده میشود؛ این طبلها حملش مشکل بود و چون میخواستیم ضربات پشت سر هم بزنیم تداخل صدا میکردند. بعدها آمدیم و از سنج و دمام ارتشی استفاده کردیم اما اینها هم لرزش صدا ایجاد میکردند چون طلقی بودند. بعدها بخاطر ایجاد فضای عزاداری بوشهری شکل دمام به شکل بشکه گرد با پوست درآمد.
از چه کسی ساخت دمام را یاد گرفتید؟
این کار را اولش خودم بلد نبودم. طبلهایمان را آن موقع میبردیم پیش آقایی که در آخرسفالت بود و برایمان پوست میگرفت. آن آقا بعد یک مدت بازنشسته شد و دیگر کار نکرد ما هم چون بلد نبودیم، مجبور شدیم خودمان شروع به کار كرديم. اولش پوست را که میگذاشتیم خشک شود خیلی بو میداد و اذیت میکرد. به پیشنهاد یکی از دوستان از آب آهک استفاده کردیم. چون عضو هیئت مسجد هستیم برای تهیه دمام مشکل هزینه داشتیم مسجد هم میگفت که بودجه نداریم. من هم خودم دنبال این رفتم که ساخت دمام را یاد بگیرم.
هزینهای برای ساخت دمام میگیرید؟
20 سال سر کورههای ذوب کار میکردم و کمر درد دارم اما برای این کار فشار به جسمم وارد نمیشود. ما این کارها را امام حسینی انجام میدهیم. سالهاست که به من گفتند بیا مغازه بزن. قصد تجارت را ندارم. برای کسانی دمام میسازم که هیئتی و مسجدی هستند. من فقط هزینه وسایل را میگیرم. پیچ، مهره، پوست و... وگرنه تا حالا ریالی دستمزد نگرفتم. از همه جا هم سفارش دارم؛ مشهد، اصفهان و... .
وقتی که سرم خلوت است کار پیچ و مهره و جوشکاری را انجام میدهم و یک ماه قبل از محرم پوستگیری را آغاز میکنم، چون نگهداری پوست هم مشکلات دارد. مشکلترین قسمت کار آمادهسازی پوست است مابقیاش را یکسال وقت داریم تا انجام دهیم، عجلهای هم نداریم.
فلسفه دمامزنی چیست؟
بعضیها میآیند و به ما ایراد میگیرند که در زمان جنگ امام حسین(ع)، لشکریان یزید طبل میزدند. میخواهم بگویم که این کار ما حالت اطلاعرسانی دارد مثل بلندگو یا مثل نقارهزنی حرم امام رضا(ع). دمامزنی هم علامت شروع عزاداری امام حسین(ع) است.
اگر صحبت دیگری دارید بفرمایید.
از 10 سالگی در این مسجد بودم. همیشه شلوغ بود هم کسانی که برای خدمت میآمدند هم مردمی که برای عزاداری. الان نمیدانم شاید مشکلات زیاد شده، حال و هوای مردم عوض شده، کمتر در این مجالس شرکت میکنند.
حرف پایانی
ما اول توکلمان به خداست. به شخصه خیلی از مجلس امام حسین(ع) معجزه دیدم. شرکت در مجلس اباعبدالله حال و هوای خاصی دارد. ما از امام حسین(ع) سلامتی و عاقبت بخیری میخواهیم.
حاج علیاکبر حسنزاده شوشتری از پیرمردهای حسینیه امام سجاد(ع) اهواز است. هرساله او را پای گهواره علیاصغر در هیئت امام سجاد میبینیم. پیر است اما از خدمت به آقا و اهلبیتش دست نمیکشد.
حاج آقا خودتان را معرفی کنید.
علیاکبر حسنزاده شوشتری هستم. 77 سال سن دارم. خیاط هستم.
چه شد که گهواره علیاصغر را در هیئت دارید؟
14 یا 15 سال پیش به فکر افتادم یک گهواره درست کنم. خیلیها از این گهواره مراد دیدند. اگر برایت بگویم زیاد میشود. یک بار یک زنی آمد که خیلی گریه میکرد اینقدر گریه کرد که زنهای دیگه هم با او به گریه افتادند. گفت پسرم دیپلمش را گرفت و مریض شد و دکترها جوابش کردند. نذر همین گهواره کرد و شفا گرفت و بعدش با پسرش آمد. یک دست کت و شلوار هم تنش کرده بود. یک زن و مردی هم آمدند که بعدش فهمیدم 16 سال است که بچهدار نشدند. زن خیلی گریه کرد. خانهاش تهران بود. سال بعدش آمد یک بچه قنداقی در دستش بود. مورد اینطوری خیلی داشتیم. یکی هم داشتیم از افغانستان که بچهدار نمیشد و نذر کرد و بچهدار شد.
بیشتر درباره خودتان و گهوارهداری علیاصغر(ع) بگویید.
77سالم است از 6 سالگی در خیاطی کار میکردم. کتیبهها و پارچههای هیئت و حسینیه ثارالله را همه خودم مجانی دوختم. خودم برای گهواره چادر دوختم. از 6 سالگی در شوشتر در مسجد و حسینیه بودم.
مریض بودم و چشمم را عمل کردم و یک مدت سر جا افتادم. آن موقع که مریض بودم، یکی دستش را گذاشت روی شانهام و گفت بلندشو گهواره را آماده کن. چشمم خوب شد اما یک دستم از کار ایستاد گفتم حضرت علیاصغر خیلی ممنون که چشمم را خوب کردی که ببینم و کارم(خیاطی) را انجام دهم اما دستم را فلج کردی. خوابیدم برای نماز بلند شدم، دیدم دستم کار میکند داد زدم بچههایم آمدند و گفتم دستم خوب شد. هرچه آدم احترام امامان را داشته باشد بیشتر مراد میدهند.
به خدا قسم الان سرگیجه دارم و روزی دو سه بار در مغازه میافتم. ناتوانم بیمه هم نیستم و نمیتوانم دیگر کار کنم. اما وقتی میآیم اینجا حالم خوب میشود. بچههایم گفتند اجازه نداری گهواره را ببری گفتم نمیتوانم باید خودم ببرمش. این هم بگویم که سرطان حنجره داشتم، عمل کردم و شفا پیدا کردم. علاقه زیادی به امامان و حضرت علی اصغر دارم.
انتهای پیام