خرافه‌ای به نام حنابندان حضرت قاسم(ع)
کد خبر: 3746987
تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۰:۴۰

خرافه‌ای به نام حنابندان حضرت قاسم(ع)

گروه اجتماعی - تحریف اهداف و تاریخ کربلا و عاشورای حسینی‌‌(ع) از جمله ظلم‌هایی است که به امام(ع)، اسلام و مسلمین به صورت مستمر تحمیل شده است و ماجرای ساختگی دامادی حضرت قاسم(ع) نیز ‌از جمله ‌این ظلم‌هاست که در راستای تبدیل یک نهضت الهی به یک درام احساسی صرف و بی‌منطق صورت می‌پذیرد!

 خرافه ای به نام حنابندان حضرت قاسم (ع)

به گزارش ایکنا از آذربایجانشرقی، پیام‌های حوادث کربلا در معرفی اسلام ناب محمدی(ص) در مقابل اسلام منافقانه‌ یزیدی‌(مانند اسلام آمریکایی و تشیع انگلیسی امروز)، برداشتن نقاب از صورت مدعیان و معرفی عملی همه‌ اسلام در یک نیم‌روز از یک سو و در نتیجه نقش و تأثیر مستمر نهضت حضرت سیدالشهداء امام حسین(ع) در بیداری مردم در هر عصر و نسلی و جهت‌گیری آنان در مقابل کفار و طواغیت به هر نامی از سوی دیگر، سبب شده تا دشمن هیچ‌گاه از آثار مثبت این نهضت برای مسلمین و نتیجه‌ سوءاش برای خود مصون نماند، لذا مجبور است دشمنی و ظلم را هم چنان و در عرصه‌های مختلف ادامه دهد. بدیهی است که ظلم، به کشتن ختم نمی‌شود، بلکه اصل ظلم، به غصب حق و جایگزینی باطل به انحای متفاوت است که «تحریف» یکی از همان تاکتیک‌ها و سلاح‌های مؤثر محسوب می‌شود و همیشه مورد استفاده غاصبین زورگو قرار گرفته است. لذا تحریف اهداف و تاریخ کربلا و عاشورای حسینی‌‌(ع) از جمله ظلم‌هایی است که به امام(ع)، اسلام و مسلمین به صورت مستمر تحمیل شده است.

ماجرای ساختگی دامادی حضرت قاسم(ع) نیز از جمله همین ظلم‌هاست که در راستای تبدیل یک نهضت الهی به یک درام احساسی صرف و بی‌منطق صورت می‌پذیرد!

در میان ارباب مقاتل و روضه‌خوانان، روز ششم محرم به نام مبارک دیگر یادگار امام حسن مجتبی(ع) یعنی حضرت قاسم(ع) مشهور است که به همراه برادر خود قربانی راه دین و حق و حقیقت در رکاب سرور و مولای خویش شدند. به بهانه این روز که به حضرت قاسم بن‌الحسن(ع) متوسل می‌شوند برای پیدا کردن سوژه‌ای در رابطه با ماجرای ازدواج حضرت قاسم (ع) به دل دسته‌های شاه حسین گویان در خیابان‌ها رفتم و در یکی از محله‌های قدیمی شهر تبریز سوژه خود را پیدا کردم که در آن به صورت نمادین مراسم حنابندان برای حضرت قاسم(ع) برگزار کرده بودند. چرا که معتقدند آن حضرت در کربلا ازدواج کرده است! این موضوع برای اولین بار در کتاب «روضة الشهدا» حسین واعظ کاشفی عنوان شد، کتابی که 9 قرن پس از واقعه عاشورا نوشته شده و اکثر روایات آن از کتاب‌های غیر قابل اعتماد اخذ شده و برخی نیز اصولاً سندیت ندارد و صرفاً داستان‌سرایی مؤلف است.

آیت‌الله محمدی ری‌شهری درباره این کتاب می‌نویسد: سبک جدید، فارسی بودن و انگیزه مؤلف برای خواندن کتاب در مجالس عزا، موجب شد تألیف کاشفی نه یک اثر تاریخی که یک اثر تبلیغی و حتی تخیلی شمرده شود. متأسفانه عدم توجه به این مطلب و قرائت و استنساخ متکرر آن تا آنجا که سخنرانان مجالس سوگواری امام حسین(ع) را «روضه» خوان نامیدند، زمینه ورود بسیاری از اطلاعات نادرست این کتاب را به فرهنگ عاشورا فراهم ساخت و در موارد متعددی «زبان حال» و جانشین «زبان قال» حماسه‌سرایان کربلا شد. 

این مساله ایکنا را برآن داشت تا مختصری از شرحال آن حضرت و نحوه شهادتش در کربلا را مرور کند و به درستی و یا تحریف داستان ازدواج حضرت قاسم (ع) در کربلا بپردازد.

حضرت قاسم(ع) فرزند امام حسن مجتبی(ع) است و مادرش رَمله نام دارد. مرحوم شیخ مفید، سه نفر از فرزندان امام حسن(ع) را نام برده که در کربلا به شهادت رسیده‌اند که عبارتند از: قاسم، ابوبکر و عبدالله و مرحوم محدث قمی از فرزند دیگری بنام عبیدالله نیز یاد کرده است که او نیز در کربلا شهید شد حضرت قاسم(ع) نوجوانی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود. او حدودا سه ساله بود که پدرش شهید شد و در مهد تربیت حسینی بزرگ شد و آن روح بلند و همت عالی در این جوان هاشمی اثری عمیق کرد و با این‌که در واقعه‌ کربلا، نوجوانی کم سن و سال بود اما وقتی به میدان رفت بر خلاف انتظار لشکریان دشمن، چنان با شهامت و دلیرانه جنگید و بر قلب دشمن تاخت تا این‌که بر او حمله کرده و شهیدش کردند.شهادت حضرت قاسم(ع) در سال 61 هجری قمری رخ داد و آن‌طور که سن آن حضرت را 13 سال نوشته‌اند، تاریخ ولادت ایشان را می‌توان اوایل سال 48 هجری قمری تخمین زد.

مرگ در راه حسین شیرین‌تر از عسل برای حضرت قاسم
شب عاشورا امام حسین(ع) بیعت خویش را از عهده یاران و اهل بیت خویش برداشتند و به آنان فرمودند: «آگاه باشید، گمان می‏‌کنم فردا روز برخورد ما با این دشمنان است. آگاه باشید، نظرم این است که شما همگی با آزادی بروید. از ناحیه من عهدی بر گردن شما نیست. شما را تاریکی شب‏ از دید دشمن‏ می‏‌پوشاند، آن را مرکب خود قرار دهید و بروید...

در برابر سخنان امام حسین(ع) اولین شخصی که عکس‌العمل نشان داد، حضرت عباس بن علی (ع) بود؛ که در برابر پیشنهاد امام حسین(ع) چنین گفت: «چرا این کار را بکنیم؟ آیا برای اینکه بعد از تو باقی بمانیم؟! خدا هرگز چنین روزی را نیاورد!»

سپس بقیه بنی‌هاشم و اصحاب امام حسین‌(ع) اعلام وفاداری کرده و با امام حسین(ع) بیعت کردند. در میان این مجاهدین، قاسم بن الحسن از همه کم سن‌تر بود. وی در پایان مجلس از امام حسین‌(ع) سؤال کرد: «آیا فردا من نیز شهید خواهم شد؟» امام حسین(ع) در جواب وی فرمود: «مرگ در نظر تو چگونه است؟» قاسم پاسخ داد: «احلی من العسل؛ از عسل شیرین‌تر است.» جواب قاسم‌بن الحسن(ع) به سوال عموی بزرگوار خویش درباره مرگ بس شگرف و تامل برانگیز است؛ چرا که قاسم بن الحسن که نوجوانی بیش نیست باید چه جهان بینی و نگرشی نسبت به دنیا داشته باشد که مرگ در نگاه وی از عسل شیرین‌تر باشد؟ 

یادگار برادر؛ مرد روزهای سخت
در روز عاشورا با اصرار و الحاح زیاد از امام حسین‌(ع) اجازه میدان رفتن و جنگیدن را طلبید، اما خامس آل‌عبا به علت صغر سن اجازه میدان رفتن به حضرت قاسم نمی‌دادند. حضرت قاسم که شجاعت و دلاوری را از جد بزرگوار خویش حضرت حیدر کرار به ارث برده بود و فرزند امام حسن مجتبی(ع)، مرد روزهای سخت تاریخ بود، دست از اصرار برای شهادت در رکاب عمو برنداشت، اما امام حسین(ع) با توجه به تمام این پافشاری‌ها از سوی حضرت قاسم، پیشنهاد وی را نپذیرفت و اجازه میدان رفتن به وی را نداد. پس قاسم به دست و پای امام افتاد و التماس کرد تا بالاخره اجازه گرفت وبه سوی میدان جنگ شتافت

نحوه حماسه‌آفرینی قاسم و شهادت ایشان
رجزهای حضرت قاسم (ع) نشان از معرفت و سطح درک و فهم وی داشت. با این‌که وی نوجوانی نابالغ است، اما در دانایی و شجاعت از بزرگمردان چیزی کم ندارد. ابومخنف به سندش از حمید بن مسلم (که خبرنگار لشکر عمر بن سعد است). روایت کرده که گفت: از میان همراهان حسین علیه السلام پسری که گویا پاره ماه بود به سوی ما بیرون آمد، و شمشیری در دست و پیراهن و جامه‌ای بر تن داشت. قاسم ابن الحسن جنگ نمایانی کرد و افرادی از لشکر عمر بن سعد ملعون را به دوزخ فرستاد و در نهایت به سبب شمشیری که بر فرق سرش خورد از اسب به پایین افتاد و عموی خود امام حسین (ع) را به کمک طلبید.

در مقاتل آمده است: «قاسم فریاد زد: ای عمو جان!» حسین علیه السلام مانند باز شکاری لشکر را شکافت، سپس همانند شیر خشمناک حمله افکند. حسین (ع) بالای سر آن پسر بچه ایستاده بود و او پای بر زمین می‌سایید (و جان می‌داد) و حسین(ع) فرمود: «دور باشند از رحمت خدا آنان که تو را کشتند، و از دشمنان اینان در روز قیامت، جدت(رسول خدا) می‌باشد»، سپس فرمود: «به خدا بر عمویت دشوار است که تو، او را به آواز بخوانی و او پاسخت ندهد یا پاسخت دهد، ولی به تو سودی ندهد، آوازی که به خدا ترساننده و ستمکارش بسیار و یار او اندک است»، سپس حسین(ع) او را بر سینه خود گرفته از خاک برداشت، پس او را بیاورد تا در کنار فرزندش علی بن الحسین و کشته‌‏های دیگر از خاندان خود بر زمین نهاد.

داستان عروسی قاسم در صحرای کربلا تحریف تاریخی
یکی از داستان‌هایی که درباره ایشان بعضا توسط برخی مداحان و روضه خوانان بیان می‌شود مربوط به قصه دامادی جناب قاسم علیه السلام در کربلا و تزویج او با فاطمه بنت الحسین(ع) است که صحت ندارد چه آنکه در کتب معتبره به نظر نرسیده و به علاوه آنکه حضرت امام حسین علیه السلام را دو دختر بوده چنانکه در کتب معتبره ذکر شده، یکی سکینه که شیخ طبرسی فرمود: سیدالشهداء علیه السلام او را تزویج عبدالله کرده بود و پیش از آنکه زفاف حاصل شود عبدالله شهید شد. و دیگر فاطمه که زوجه حسن مثنی بوده که در کربلا حاضر بود.

علامه مجلسی می‏‌گوید: نقل ماجرای عروسی قاسم به مدارک معتبر متکی نبوده است، منشأ این حکایت دو کتاب است یکی «منتخب المراثی» که بهترین تألیفات به زبان عربی هست و نویسنده آن شیخ فخرالدین طریحی صاحب «مجمع البحرین» است و دیگری «روضة‌الشهدا» نوشته ملاحسین کاشفی صاحب انوار سهیلی است، این کتاب اولین مَقتلی است که به فارسی نوشته شده است و فاقد اعتبار لازم است.

نتیجه اینکه ماجرای ازدواج حضرت قاسم(ع) در کربلا نه تنها دروغ است بلکه تحریفی توطئه آمیز و هدفدار است. بدیهی است که با قبول این دروغ بزرگ، نگاه به امام حسین علیه‌السلام و نهضت جاودانه‌اش تغییر می‌یابد و نگاه به حضرت قاسم علیه‌السلام، از نوجوانی که آن قدر معرفت، ایمان، اخلاص دارد و آن قدر ولایت پذیر است که مرگ در این راه را «احلی من العسل – گواراتر از عسل» می‌داند، با نگاه به «قاسم داماد» که در وجد عقد و عروسی است، آن هم شب شهادت یا روز آن، بسیار متفاوت و حتی متضاد می‌گردد.

انتهای پیام

captcha