حاجت به مرثیه جعل کردن نیست
کد خبر: 3747293
تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۲:۰۳
مجالس علامه شوشتری/

حاجت به مرثیه جعل کردن نیست

گروه معارف ـ شیخ جعفر شوشتری در مجلس چهارم سوگواری حضرت اباعبدالله(ع) اظهار می‌کند: ای برادر، حاجت به مرثیه جعل کردن نیست، به کنه همین دو کلمه برو تا قیامت از برای حزن و اندوه بس است: فنظر الیهم فبکی ساعه.

حاجت به مرثیه جعل کردن نیست

به گزارش ایکنا از خوزستان، علامه شیخ جعفر شوشتری در مجلس چهارم، در ادامه مجالس گذشته خطاب به نفس و تذکر به آن را ادامه می‌دهد و وسایلی که نفس می‌تواند برای نجات خود به آن تمسک بجوید بیان می‌کند، و از این رهگذر به وسایل حسینیه؛ محبت امام حسین(ع) و یاری کردن امام تأکید کرده و بیان می‌کند: هنوز آن صدا بلند است. نمی دانم می شنوی یا نه! حال هم جواب می خواهد، نصرت می خواهد.

بسم الله الرحمن الرحیم

حکایت بنده و شما، با آن ظالمی که دیروز گفته شد که گریبان ما به دست او گرفتار شده است نمی دانم به کجا خواهد رسید، و چطور شد، و این کار به کجا می رسد؟ گرفتاری در دست این ظالم، و مستجاب نشدن دعای اللهم لاتجعل مصیبتنا فی دیننا تا کی خواهد بود؟

شب و روز، گریبانت در دست این ظالم است که نفس اماره باشد، و هیچ ملتفت نیستی که این بی مروت از اول عمر تا حال با تو چه کرده است. آیا خوب است که تا وقت رفتن هم گریبانت دست این ظالم باشد؟

پیغمبر(ص) در نصفه ای از شب، روی مبارک بر خاک می گذاشت، اینقدر گریه می کرد که زمین تر می شد. ام سلمه می گوید که عمده دعای آن حضرت این بود: الهی لاتکلنی الی نفسی طرفه عین أبداً.

باری، تو همه عمرت گرفتار دنیا شدی؛ وقت زندگی سعی در وصالش، وقت مردن غصه فراقش. پس تو با خدا چه دخل و چه راه داری؟ دیروز گفتم که این ظالم نمی گذارد که تو ملتفت خود شوی که اگر اطاعت نداری، أقلاً عذر تقصیری بخواهی!

حضرت امیر(ع) در دعای کمیل - که تعلیم شیعیان نموده است - در چند موضع، راهنمایی به طریق اعتذار از تقصیرات فرموده، و کیفیت عذر خواهی در درگاه حضرت اله را تعلیم نموده است. حالتی داری که به این فقرات عذر بخواهی، یا در اینها هم دروغ می گوئی؟

عرض می کند: و قد أتیتک یا الهی، بعد تقصیری و اسرافی علی نفسی، معتذراً نادماً.

یکی از این فقرات را برای خود راست کن

یکی از این فقرات را برای خود راست کن و بگو. اقلاً در وقت عذر خواهی دروغ مگو! به دروغ کار نمی گذرد. امر آخرت، به این عظمت و بزرگی، به این حیله ها به اتمام و انجام نخواهد رسید.

در یکی از عذرها عرض می کند: أتراک معذبی بنارک بعد توحیدک؛ ای خدا، بعد از توحید که اعتراف داشتم، مرا عذاب می کنی؟! و بعد صدق اعترافی و دعائی خاضعاً لربوبیتک؟
عرض می کند: أتسلط النار علی وجوه خرت لعظمتک ساجده. ببین اینها که می گوئی، راست می گوئی؟ تا حال یک سجده لعظمته به جا آورده ای، و او را عظیم دانسته ای؛ یا أهون الناظرین و أخف المطلعین او را قرار داده ای؟

و علی ألسن نطقت بتوحیدک صادقه ملاحظه کن آیا از روی راستی لا اله الا الله گفته ای؟ و علی قلوب اعترفت بالهیتک محققه.

مجملاً طاعت و عبادت که از دست تو رفت، ببینم در عذرها صدقی داری؟ گفتم: اگر این ظالم بگذارد، اقلاً از عاقبت کار واهمه ای بکنند، آن هم خوب است، اما نمی گذارد، بلکه می گوید: مبادا بترسید!

انصاف بده، حال که نه از برای خدا تعظیمی داری، نه عبادتی، نه عذری - ای مقصرین! - واهمه هم نباشد؟

دیروز هم گفتم که در منزل اولت فکر کن. بگو می روم به قبر. نمی دانم روضه ای از روضات جنان است؛ یا حفره ای از حفره های نیران قبر دو قسم است. کفن هم دو جور است: یکی حله بهشتی، و یکی جامه آتش. اقلاً بترسید از اینکه: نمی دانم چطور است؟ نمی دانم چه خواهم کرد با دو ملک؟

نمی دانم رفتار این دو ملک با من چه قسم است. اقلاً واهمه داشته باش! می گویم به این ظالم بدبخت: حرف تازه ای دارم. خداوند در کلام خود فرموده: یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله لعلکم تفلحون

لعلکم در آیات افاده ترجی(به معنای امید) می کند. به جهت دفع غرور اهل غرور است. می‌فرماید: لعلکم تا اهل طاعت‌ها به طاعت خود مغرور نشوند، و جزم به نجات خود نداشته باشند؛ حال در این زمان اهل معصیت، معصیت می کنند، و یقین دارند که به آن نجات می‌یابند!

مجملاً می گویم به این ظالم: همه وسیله ها را از دستم بردی، بیا این وسیله بزرگ را که وسیله الحسینیه است برایم بگذار. و دخیلش بشو که یکی از این وسایل حسینیه که وسیله ای باشد، برایم بگذار.

وسایل حسینیه

می خواهم امروز وسایل حسینیه را بشمارم. عدد آنها زیاد است. هر چه بگویم بیشتر است؛ ولی این وسائل خصوصیتی دارند؛ لکن بدانید که معصیت خدا داخل آنها نیست! تار و طنبور در میان آنها نیست!
کار به قسمی شده که هر چه بگویم به جائی نمی‌رسد؛ ولی به جهت اتمام حجت است که پیغمبر(ص) فرمود: هر گاه بدعتی در دین ظاهر شد، و عالم علم خود را ظاهر نکرد: فعلیه لعنه الله.

و بالجمله اگر خواسته باشم وسایل حسینیه را بشمارم، و خصوصیاتش را بگویم، طول خواهد کشید. کار یک روز نیست. ان شاء الله متدرجاً خواهد آمد. ولی بدان که بعضی از این وسایل میان همه ائمه مشترکند، و بعضی مختص سیدالشهداء (علیه السلام) است.

مثلاً محبه الحسینیه از وسایل او است، و محبت همه ائمه این قسم است. زیاره الحسین(ع) از وسایل است؛ آنها هم زیارت دارند. غرض، یک جوره مشترکند، یک جوره مختص خودش است که هیچ شریک ندارد.

از وسایل حضرت حسین(ع)، یکی آب دادن به اوست. این مختص به آن جناب است. چون هیچ امامی و پیغمبری تشنه کشته نشد، و وقت رفتن تشنه نبود.

یکی اغاثه و استغاثه سیدالشهداء است. این هم به آن جناب مختص است؛ چرا که هیچیک در میدان کشته نشدند که استغاثه بکنند. حضرت امیر(ع) در محراب شهید شد و دیگران در مواضع مختلفه.

مثلاً از جمله وسایل، یکی تجهیز آن جناب است. یعنی حال، او را به احترام تجهیز کنند. چون که هر امامی و پیغمبری اگر اول مرتبه در تجهیزش کوتاهی شد، آخرش به عزت شد.
مثلاً حضرت رضا(ع) که به آن طور شد، آخر مأمون ملعون با همه اهل شهر آمدند و تجهیزش کردند به آن احترام. حضرت موسی بن جعفر(ع) اولش آن قسم، آخرش به احترام.

تنها کسی که تجهیزش به احترام نشد، حضرت حسین(ع) است. اما الآن می توان تجهیز آن جناب کرد. چون نداریم امامی که سه شبانه روز بدنش بر زمین برهنه و عریان افتاده باشد!

گفتم بعضی چیزها مشترکند؛ لیکن اینک حرف دیگر می خواهم بزنم، و بگویم که سیدالشهداء (علیه السلام) مشترک ندارد.

مثلاً زیارت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مستحب است، و افضل هم هست؛ و هکذا زیارت حضرت امیر(ع)؛ لکن زیارت سیدالشهداء(ع)خصوصیتی دارد در کیفیت زیارت که شریک ندارد؛ از چند بابت:

یکی این است که در زیارت پیغمبر(ص) می‌گوئی: السلام علیک یا نبی الله یا خاتم النبیین... و هکذا از صفات خودش که راجع به اسم و لقبند. اما سلام بر سیدالشهداء (علیه السلام) جور تازه دارد، سلام می کنی بر خود او جدا و سلام می کنی بر سر بریده او جدا، سلام می کنی بر سینه شکسته اش جدا، سلام می کنی بر بدنش جدا، سلام می‌کنی بر محاسن خون آلوده‌اش جدا، سلام بر بدن برهنه‌اش جدا، سلام بر سر بر نیزه اش جدا؛ سلام بر خون او هم که می کنی اقسام دارد:

 سلام بر خونی که بر زمین ریخت؛ سلام بر خونی که به بال کبوتر مالیده شد؛ سلام بر خونی که ملک در شیشه کرد؛ سلام بر خونی که بر صورت خواهرش مالیده شد؛ سلام بر خونی که محاسنش از آن خضاب شد.

پس هر چه دارد سیدالشهداء - از چهل پنجاه وسیله که برآورد کرده ام - هیچکدام شریک ندارد. حتی در محبت هم - البته محبت تمام ائمه لازم است، اما - محبت حسین(ع) یک خصوصیتی دارد. خصوصیات آنها با شمردن وسایل باشد.

هفت لبیک جواب هفت استغاثه است

امروز، اگر به کربلا رفته ای، آن حضرت استغاثه دارد. از اینجاست که در بعضی زیارات رسیده هفت دفعه لبیک داعی الله بگویند.  این مطلب وجهی دارد؛ چنانچه آن مظلوم زیارت مصافقه دارد که کأنه حالا با آن جناب بیعت می کنی. هفت لبیک جواب هفت استغاثه است که آن حضرت فرمود.

آن استغاثه نه اختصاص به اهل آن زمان دارد، از ماها هم استغاثه فرموده است: لبیک می خواهد همان استغاثه؛ بلکه به عبیدالله بن حر جعفی فرمود مبادا به گوشش برسد و یاری نکند، که اگر تو هم جواب ندادی همان حکم را دارد. آن هم مرد بی سعادتی بوده است. این سعادت و بی سعادتی از جای دیگر است. می بینی از لشکر ابن سعد است در شب عاشورا می آید و از جمله اصحاب حضرت حسین(ع) می‌شود، و به نجات ابدی فایز می‌شود. باید از عاقبت کار ترسید.

هنوز آن صدا بلند است. نمی دانم می شنوی یا نه!

هنوز آن صدا بلند است. نمی دانم می شنوی یا نه! حال هم جواب می خواهد، نصرت می خواهد. گفتم برویم حالت آن حضرت را ببینیم. رفتیم دیدیم: چند خیمه، در صحرائی بی آبادانی. در این چند روز گاهی می شد چند نفر از کوفه به طریق اختفاء می آمدند، و به آن حضرت ملحق می شدند.

این را بدانید که هر کس که در کوفه بوده است و حکایت حضرت حسین (ع) شنیده است، و به یاری آن جناب نیامده، ملعون است و شقی؛ و هر کس تخلف کرد، مگر عذر شرعی داشته باشد.

اینست که راوی یک نفر، دو نفر، می آمدند. اما از جانب ابن زیاد - علیه اللعنه - متصل دو هزار، سه هزار، چهار هزار، از صبح و عصر، می آمدند. و در مثل امروز، حصین بن نمیر آمد با چند هزار، یزید بن رکاب کلبی آمد با چند هزار.

حالا که ملاحظه حالت آن حضرت کردی در عالم معنی، بدان یکی از کارهائی که حضرت کرد، مجلس عزا فراهم آورد. می خواهیم برویم آن مجلس؛ لکن داخل آن مجلس نمی توان شد، باید بیرون باشی.

آن جناب رفت میان خیمه و صدا زدند مردهای اهل بیت و اولاد آن حضرت، همه جمع شدند. ظاهراً اهل بیت به قدر چهل نفر باشند. حضرت همه را جمع کرد و فرمود زنها بیایند. زنها آمدند در زیر آن یک خیمه که جز اهل بیت دیگری نبود.

شروع کرد به نگاه کردن و یک ساعت گریست

 اصل حدیث دو کلمه است: فنظر الیهم؛ یعنی: آن حضرت در این حال که جمع شدند، شروع کرد به نگاه کردن به آنها. یعنی اول نگاه کرد. و بکی ساعه؛ یعنی: یک ساعت گریه کرد.

ملاحظه کنید: همه اهل بیت زیر یک خیمه جمع، صدای سیدالشهدا به گریه بلند شود، در این صورت اهل بیت گریه نمی کنند؟ مردها که گریه کردند، زنها گریه نمی کنند؟ اطفال، زنها را گریان دیدند، گریه نمی کنند؟ پس صدای گریه همه بلند شد. حالا دو کار از حضرت صادر شد، باید سر آن را ملاحظه کرد.

به کنه همین دو کلمه برو

ای برادر، حاجت به مرثیه جعل کردن نیست، به کنه همین دو کلمه برو تا قیامت از برای حزن و اندوه بس است.

حضرت نگاه کرد به آنها. ببینم چه نگاه بود این نگاه: در اول، نگاه حیرت بود. یعنی حضرت متحیر بود درباره این عیال و اطفال. یکی نگاه حسرت بود. نگاه دیگر، نگاه وداع بود. گریه یک ساعت برای چه بود؟ گریه یک ساعت خیلی است!

در این گریه حضرت تصوراتی داشت. ایشان را که دید جمع در یک خیمه، همه متصل پیش هم نشسته، تصوراتی کرد. گاهی تصور می کرد گریه می کرد. امور مستقبله همه پیشش حاضر بود.

برآورد کرد که این جمعیتی که حالا زیر یک خیمه اند، وقتی خواهد شد - در سه چهار روز دیگر - همه به همین جمعیت در قتلگاه خواهند بود: بدنها یک طرف؛ اسرا یک طرف!

انا لله و انا الیه راجعون

انتهای پیام

captcha