رَباب بِنت إمرؤالقَیس بن عدی، همسر امام حسین(ع) و مادر سکینه و علی اصغر است. او را زنی عالم و اهل فصاحت و بلاغت معرفی کردهاند. رباب در واقعه کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت. وفات وی را نیز پس از واقعه عاشورا و از شدت غصه و اندوه ذکر کردهاند. به مناسبت ایام اندوه اهل بیت امام حسین(ع)، متن ادبی یادآور زندگی رباب، همسر ایشان از نظر میگذرد.
هراز گاهی دود آتشی از سرفههای لاشه بیرمق خیمهها در آسمان پراکنده میشود. سکوت مخوف اسبها و نیزهها و پیکر شیرمردانی که بر خاک افتادهاند فضا را سنگین و مرگبار کرده.
شوک، نالههای زنان سیهچادر عرب را خفه کرده.
سرانجام رباب گهواره به دست برمیخیزد و نزد اسب خسته و زخمی همسرش میرود و با بغضهایی که امانش را بریده شروع به سرودن لالایی سوزناکی میکند.
ای همسر تکیهگاه غریبان و نور دیده رسول الله از لحظه لحظههای عاشقانههایت بر گوش جانمان آرام نجوا کن.
سخن بگو از پدرت که مسلمان گشت و به سبب عشق و محبتش به امیرالمؤمنان علی(ع) تو را با عشق جاودانه حسین(ع) درآمیخت و این پیوند مبارک، زندگیت را رنگی بخشید.
سخن بگو!
چگونه حسین باصلابت(ع) دریای مهرورزیاش را در روزهای بیسکون زندگیات بر تو جاری ساخته که اکنون در نبودنش، دست رد بر سینه تمام دنیا و خواهان میزنی؟
سخن بگو که میل چشمانت به خاموشی گراییده و قلب آکنده از خشم و اندوهت آرامش را جز به دیدار حسینت در سرای آخرت، بر خود حرام کرده.
و تو ای رباب عفیف، رؤیت را با چادر برگیر! چرا که خنجر تیز خورشید کربلا در نبود فروغ دیدهات، حسین(ع) به خود جسارت آزار صورتت را ندهد.
میدانم دستهای به جا مانده پسر باغیرت امالبنین در گوشه فراتِ تا ابد شرمسارِ آوردن آب برای علیاصغرت، تو را از پای درآورده و سکینه دیگر نمیتواند التیامبخش رنجها و شرمساریات از امالبنین باشد.
سخن بگو!
گویی روح و جسم آن رضیع صغیر شش ماهه تاب و تحمل جنگ، خونریزی و تشنگی را نداشت که اجازه داد گلوی کوچکش وطن آن تیر ملعون شود.
ای رباب بر گهواره بیطفل و تن بیسر حسین(ع) بنشین و لالاییهای سوزناکت را تا ابد ادامه بده، شاید نجوایت، سکوت کسانی که در برابر ظلم بر چشم، گوش و قلب خود مهر کوفتهاند را بشکنی.
سخن بگو بانو!
پریا سبزمحمدی
انتهای پیام