به گزارش ایکنا؛ مراسم سوگواری سیدالشهدا (ع) امروز صبح مصادف با روز هشتم محرم در حسینیه هدایت با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان برگزار شد که در ادامه مشروح این سخنان از نظر میگذرد.
در سوره مبارکه صافات اوایل سوره چند آیه از نظر الفاظ، جملات، کوتاه نازل شده، گستردگی معنایش و تاویلش برای احدی روشن نیست، مگر اینکه پرده از روی عالم ماده برداشته شود، قدرت الهیه حقایق را آشکار کند و مردم بتوانند آنگونه که به قول خود قرآن شایسته است ببینند و بفهمند.
این کار هم در قیامت میسر است، جهان محدود است و ما نیز محدودیم، ولی این محدودیت جهان را ما سبب عدم رشد ما و رسیدن ما به هدایت الهی و به فیوضات ربانیه نمیشود، در همین خرابه گلیم پوش کلیمالله شد، در همین خرابه افتاده در یک چاه در دل خاک عزیز مصر شد، در همین خرابه در کشور تاریک ظلمانی شرکآلود نمرودیان طفل یتیم ابراهیم شد، در همین خرابه یتیمی چوپان رحمةللعالمین شد.
در ردههای بعد از آنها هم چه خورشیدهای عظیمی از افق همین خرابه طلوع کردند، با وجود اینها حجت بر همگان تمام است، در عذر بر روی همه بسته است، نمیتوانستم، امکان نداشت و ... همه باطل و مردود است. رسیدن به کمالات و فیوضات شدنی است، در هر عصری و در موج هر گونه شرایط منفی، در میان هر نوع طوفانی و هجومی از فرهنگهای ضد پروردگار.
در این چند آیه سوره صافات میخوانیم، «إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَواکِبِ» کار مربوط به شخص خداوند است، اسمش را که آدم میبرد نور در وجودش ظهور میکند، آدم که یادش میکند پرواز میکند، کلمه به کلمه این یکی دو آیه را باید با قلب دقت کرد. کمتر بنده مستمع را زحمت میدهم به این که در مطالب دقت کند.
مستمع دو سواد دارد؛ یکی کلاسیک و یکی هم اعطایی، خداوند دلش را روشن کرده و میفهمد، نیازی ندارد به او اصرار شود که بفهمد، مستمع زنده است، سواد کلاسیک زمینه است، اما سواد دوم الهی است و فیض است. ولی گاهی ما گویندگان به دلیل کم سوادی و عدم شناخت از مستمع بی ادبی میکنیم و از مستمع دعوت میکنیم دقت کند. در اینجا نیز این دقت لازم است، در جلد اول کافی این آمده است که شناخت شیعه با نورانیت دل است، اما این نور از کجا است؟ این نور افاضه است. شما اسم حسین را به همه عالم بگویید، همه نمیفهمند بلکه افرادی که نور دارند میفهمند، در تاریکی لفظش قابل دریافت نیست چه برسد به حقیقتش. این حقیقت واسطهاش بین انسان و او نور است، «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا» با ولایت الهی قابل شناخت است. از تمام کوهها سنگینتر است که بی ولایت من هیچ کدام از اهل بیت قابل شناخت نیستند. روزگار نیز روزگاری است که حداقل بنده خودم را مجبور به احتیاط میدانم که بگویند فلانی اهل غلو است.
کاری که از دست اینها بر میآید از هیچ کس بر نمیآید، در طواف کعبه که به زن فرمان شده که صورت را بپوشاند و به مرد میگوید طواف کن و به زن میگوید بدون پوشاندن گردی صورت طواف کن و به مرد میگوید مطلقا نگاه شائبهدار به زن نکنید.
در زمان گذشته یک نفر یک زن زیبایی را در طواف دید، دست زن تا مچ بیرون بود، آمد کنار زن و شروع کرد به ادامه طواف به عنوان اینکه شلوغ است و بدن به بدن میخورد، در جمعیت با نیت فاسد دستش را گذاشت روی بازوی زن، خدا گاهی یک چشمه قهر نشان میدهد، مواظب باشیم که به ما نزد، اگر بزند بیرون رفتن از زیانش مشکل است.
دست خورد به آن خانم و بهم چسیبید و دیگر جدا نشد. زن که مقصر نبود، آن دو را از مطاف بیرون آوردند، قاضیانی که در ادارات مکه بودند را خواستند، همه گفتند هیچ راهی ندارد و باید دست جوان را از مچ قطع کرد تا رها شود از دست این زن، یک نفر گفت: یک داور دیگر نیز هست، گفتند کیست؟ گفتند حسین است، آمد وارد مسجدالحرام شد، نور ظلمت را فراری میدهد، نور مشکل را حل میکند، نور رشد میدهد، نور همه کاری میکند، تمام امور مثبت کار نور است و تمام کارهای منفی نیز کار ظلمت است.
گفتند نظرتان چیست؟ فرمود: علمای شما چه میگویند؟ گفتند رای به قطع دست دادهاند، فرمود: حکم نادرستی دادهاند. بله، جدایی از اهل بیت (ع) همه چیز را نادرست میکند، گفتند حکم شما چیست و باید چه کنیم؟ یک لحظه سرش را بلند کرد، امام حسین (ع) معدن عشق و محبت است حتی برای مجرم، چه برسد برای عزاداران، امام سرش را بلند کرد و در قلبش دعا کرد که دست این مرد رها شود، دست از روی دست زن بلند شد، گفتند چه کنیم، گفت: بگذارید برود. به همین راحتی با ما معامله میکند.
میتوان ۵۰ روایت برای شما بخوانم، عمدی که گناه نکردهایم، یعنی آمدیم سینه سپر کردیم و گفتیم میخواهیم حرفت را گوش ندهیم؟ ما گناه کاری نبودیم که شاخ و شانه بکشیم، ما ضعیف بودیم.
فرمود: «إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَواکِبِ»، خدا میگوید ما آسمان دنیا را آرایش دادیم و آن را زیبا کردیم به ستارگان، غیر از این آراستن و زیبا کردن یک کار دیگر نیز انجام دادیم: «وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ» با این ستارگان زمینه قرار دادیم که آسمان از هر شیطان طاغی خبیث حفظ شود: «لا یَسمَّعُونَ إِلی الْمَلا الاَعْلی»، فهم اینها ابدا به «مَلَإِ الْأَعْلَى» نمیرسد؛ مَلَإِ یعنی بزرگان ملکوتی نمیرسد و اگر هجوم بیاورند به این آسمان زینت داده شده به کواکب «وَ یُقْذَفُونَ مِن کلِّ جَانِبٍ»، از همه طرف با تیر قدرت کواکب رانده میشوند.
در شیعه مفسر بزرگ، حکیم، فیلسوف و مفسری که بهشدت امام حسینی بوده، صاحب المیزان، گریه کننده و اهل نماز شب، در اهل سنت مفسر بزرگ و مشهور «طنطاوی»، در اهل سنت در قرون گذشته مفسر با حال و عارف مسلک «میبدی»، بقیه نیز بسیار هستند میگویند این نوع آیات معمولا در قرآن کریم تشبیه معقول به محسوس است.
یعنی خدا برای این که حقایق ملکوتی را به عقل نزدیک کند آمده معقول را و واقعیات ملکوتی را به امور قابل دیدن تشبیه کرده است، و گرنه مراد واقعی خدا از آسمان یعنی محل رفعت، تکالیف الهیه است، امانت الهیه که دین است، «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» آسمان یعنی امانة الله، یعنی تکالیف الهیه. اما ستارگان به چه معنا هستند؟ مفسران بزرگ را نام بردم که یقین بدهم، در تفاسیر شیعه حدودا ۳۲ روایت و در تفاسیر غیر شیعه ۷ روایت سند دار نقل کردهاند، آسمان یعنی تکالیف، در مورد «زینا السماء» این تعداد روایت ترجمه شده به اهل بیت (ع).
اما متن ۳۲ روایت ما راوی امام علی (ع) است و از قول پیامبر (ص) فرمود: «مثل اهل بیتی مثل نجوم» ستارگان این کار را میکنند که وقتی شیاطین میخواهند به ملکوت اعلی دست یابند آن را میرانند. وقتی کسی در حصار و ولایت اهل بیت (ع) است، شیاطین میخواهند حمله کنند، اما اهل بیت (ع) این وساوس را دفع میکنند. شیعه در عبادت و در محرم و عزا و در ادامه دادن مسائل مربوط به اهل بیت (ع) میماند و رها نمیکند.
امام رضا (ع) فرمود: من شرط توحید هستم، خدا فرمود: «ولایة علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی»، ۲۳ سال پیامبر (ص) به مردم میگفت: «یا علی انت و شیعتک هم الفائزون» اهل بیت (ع) من ستارگان آسمان تکلیف هستند. اهل ایمان را حفظ میکنند. ممکن است گاهی وسوسه دشمن چند قدمی شما را به عقب براند، اما در وقتهای آزاد همین که پرچمهای یا ابا عبدالله (ع) نصب میشود چنان پشیمانی برای من ایجاد میشود که انسان دوست دارد به جلسات برود. انسان با خودش میگوید حسین جان من را هم در این مجالس راه بده.
یک نفر با یک دختر فرانسوی ازدواج کرده بود و چند سالی در آنجا زندگی کرد و زبان هم فراموشش شده بود؛ یک روز صبح از خواب بیدار میشود در حالی که نماز و ... از دست رفته بود و دید خیلی بی حال است، از طرفی وضعیت مالی و .. خوبی داشت، با خودش فکر کرد که چرا بی حال است. به فکر فرو رفت، تقویم ما امروز چه روزی را نشان میدهد، برگشت به زمانی که آمده بود فرانسه، از آن زمان رفت به محاسبه و زمان را نزدیک کرد و دید امروز روز عاشورا است. حسین (ع) رها میکند ما را؟ نه؛ حالا چند روز هم فرار کنیم به دنبال ما میآید. مگر دنبال زهیر نرفت. بعضی جاها هم او به دنبال افراد رفت.
یک جمله هم برای این مجالس بگویم، «فضیل بن یسار» از عالیترین راویان اهل بیت (ع) است، میگوید یک شب در منزل دوستان را جمع کردم و گفتم بنشینید تا روضه بخوانیم «ولم یخبر به» گفتم این جلسه را به امام صادق (ع) خبر ندهیم، فردای آن روز به منزل امام صادق (ع) آمدم، امام (ع) فرمود: کجا بودید شب قبل، گفت: کاری داشتم که گرفتارم کرد، امام فرمود: از من پنهان نکنید که چه کاری داشتید، دیشب جلسه ماتم برای جد ما حسین (ع) نگرفته بودی؟ چرا از من پنهان میکنی؟ گفتم بله درست است با دوستان چنین جلسهای گرفته بودم، امام صادق (ع) فرمود: من در آن جلسه بودم، فضیل گفت: من که همه را میدیدم چطور شما را ندیدم، شما کجای مجلس بودید، فرمود: وقتی از اتاق میخواستی خارج شوی یک پیراهن سفید ندیدی؟ گفت: بله، امام فرمود: من آنجا و دم در نشسته بودم، فضیل گفت: چرا دم در نشسته بودید؟ امام صادق فرمود: مادرم زهرا (س) بالای مجلس نشسته بود. من به احترام مادرم بالا نیامدم. این مجالس عزاداری اینگونه است.
انتهای پیام