به گزارش ایکنا؛ مراسم شام غریبان حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران با وفای ایشان شب گذشته با سخنرانی آیت الله سیدعبدالله فاطمینیا، در مجتمع آموزشی روشنگر در شهرک غرب تهران برگزار شد که در ادامه مشروح سخنان ایشان که مشتمل بر تبیین روایاتی از امام علی(ع) و امام حسین(ع) در مورد دنیا و نحوه مواجهه انسان با دنیا و ارزش انسان است، تقدیم میشود؛
یک جمله از امام علی(ع) است که میگذاریم در کنار جملهای از امام حسین(ع) که بعد این دو را بررسی کنیم، امام علی(ع) فرمود «الدنیا منتهی بصر الاعمی»، دنیا آخرین دیدگاه یک شخص کور است، یعنی آخرین چیزی که میبیند دنیا است، این که برای من فلان منفعت حاصل شود، 100 هزار نفر کشته شوند هم مهم نیست، ظالمان در این روزگار همین هستند.
یک وقت یکی از روسای بزرگ بلاد خارج مصاحبه میکرد و مصاحبهگر میگفت در اینصورت کودکانی میمیرند چه میکنید؟ گفت بحث ارزشها جداست و فعلا بحث منافع است، اصلا آن طرفتر را نمیبیند، فرمود «من ابصر الیها اعمته»، هر کس به دنیا نگاه کند دنیا او را کور میکند، پس باید چه کنیم؟ این به این معنا نیست که به کوه و دریا نگاه نکنید، خیر؛ «چیست دنیا از خدا غافل شدن ...».
«من ابصر الیها اعمته»، هر کسی به دنیا نگاه کند کورش میکند و «من ابصر بها»، الیها با بها اینقدر فرق دارد، هر کس با دنیا نگاه کند و دنیا را وسیله نگاه کردن قرار دهد، آنوقت او را بینا میکند. یک وقت شما آیینه را نگاه میکنید و میخواهید ببینید مدل آن چطور است و آیینه را نگاه میکنید، اما یک وقت آیینه را ابزار میکنید که خودتان را ببینید، دنیا در اینجا ابزار نگاه کردن میشود.
پیامبر(ص) فرمود «اغفل الناس من لم یتعظ»، غافلترین مردم کسی است که از دگرگونی دنیا موعظه نگیرد، امام علی(ع) میفرمود فراعنه کجا هستند؟ پادشاهان کجا رفتند؟ یک داستان کوتاه بگویم که واقعیت دارد، اگر مثل بود میگفتم مثل است، مثل بود میگفتیم تمثیل است، مثلا «دید موسی شبانی را به راه ...» که تمثیل است، اما واقعیت واقعیت است.
این خیابان عباس آباد را ملاحظه کنید، چرا میگویند عباس آباد؟ اینها املاک حاج میرزا آغاسی بوده، وزیر محمد شاه که اسمش عباس بوده، که به او میگفتند درویش عباس، در کربلا شاگرد ملاعبدالصمد همدانی بوده است، ملاعبدالصمد کتابی دارد به نام بحر المعارف، کتاب خاصی است و یک جاهایی از آن خیلی تخصصی است. او دو پیش بینی برای شاگرد کرد، گفت یکی این که من کشته میشوم، ملاعبدالصمد گفت که من کشته میشوم و بدن من را که پیدا کردی دفن کن، در فتنه وهابیت حاج ملاعبصدالصمد شهید شد، وهابیها حمله کردند به کربلا و مردم را قتل عام کردند و ملاعبدالصمد نیز شهید شد.
بعضا به مردم میگویم که همیشه شما حاصل قضیه را نگاه کنید، ابن تیمیه کتابی نوشت به نام منهاج السنه که هر چه کشته شدند از این کتاب است؛ ملا حسین قلی همدانی هم خروجیاش میرزاجواد آقا ملکی تبریزی است، تربیت شده آقای قاضی نیز علامه طباطبایی است، ببینید چقدر فرق قضیه است.
لذا ریختند در کربلا و قتل عام کردند و ملاعبدالصمد هم کشته شد و درویش عباس آمد و جنازه ایشان را دفن کرد، پیش گویی دوم این که گفت وزیر میشوی، وقتی بدن ایشان را دفن کرد فهمید درست است، به تهران آمد، آن وقت محمد شاه جوان بود، قاجاریان هم رسم داشتند که برای بچههایشان مودِب میآوردند.
محمد شاه نیز جوان بود و گفتند برای او یک مودب بیاوریم، گفتند یک نفر درویش عباس نامی هست و او را آوردند و درس داد، درویش عباس به محمد شاه گفت ممکن است تو یک روز شاه شوی؟ گفت خیر، تا عموهای من هستند شاه نمیشوم، گفت شاید بشوید و از او خواست که همین را بنویسد که اگر شاه شدی من را وزیر کنی و عجیب است که محمد شاه، شاه شد و این فرد رسما وزیر محمد شاه شد.
سیاسیون معتقد هستند که مادر ناصرالدین شاه توطئه کرد که او از وزارت بیفتد و خواستند که او را بکشند، به هر حال آمدند و ایشان را عزل کردند و ایشان نیز به حجرهای در حرم عبدالعظیم(ع) رفت تا او را نکشند، در ادامه نیز ناصرالدین شاه او را به عراق فرستاد تا او را نتوانند بکشند و در نهایت در عراق فوت کرد.
درویش یک حجرهای داشت که زیلویی در آن بود، وقتی که رفت وزیر شد این حجره را داشت، بعد که در آن حجره بست نشسته بود که او را نکشند، دید این زیلو شبیه همان زیلوی حجره قبل از وزارت است، وقتی وارد حجره شد گفت «عجب خواب درازی بود»، از این حجره بیرون آمدیم، وزیر شدیم و برگشتیم در این حجره.
حالا مردهها را که مبعوث میکنند میگویند چقدر در آنجا ماندید، میگویند نصف روز، خلاصه این دنیا است، پس برویم سراغ کلمه امام حسین(ع)، اما من این چیزهایی را که میبینم ناراحت میشوم، الآن فرمودند که فخر رازی گفته که من از یک یخ فروش یاد گرفتم که میگفت دلتان بسوزد برای کسی که سرمایهاش دارد آب میشود. اما آمدیم سر جمله امام حسین، پس اگر به دنیا نگاه کنید کور میشوید و اگر با دنیا نگاه کنید بینایتان میکند، دنیا را ابزار قرار بده آن وقت بینا میشوی.
امام حسین(ع) یک خطبهای را چند روز قبل از شهادت خواند، به مردم دنیا فرمودند، ای انسانها شما ارزش دارید، یکی از مباحثی که امروزه مطرح میشود بحث ارزش انسانها است، ارزش انسان در مکتب ائمه از همه جا بهتر مطرح شده است، ارزش به این نیست که هر کاری میخواهد بکنید. اینکه بگویید بگذارید فلانی مواد مخدر بکشد، بگذارید خانمها آزاد باشند و هر طور دلشان میخواهد لباس بپوشند، این انسان شناسی در مکتب غیر معصوم است.
انسان شناسی در مکتب ائمه فرق دارد، خیلی زیبا و توام با تمام ارزشها است، مالک اشتر والی مصر شد و فرمان امام به مالک مشهور است، در آنجا میفرماید که مالک اگر کسی به سوی تو آمد خالی از دو صورت نیست، این باید بر سر دنیا نوشته شود، یا برادر دینی تو است و یا مانند تو است در خلقت، اصلا مسلمان نیست. این ارزش انسان است، اما در کلام امام حسین(ع) میگوید «ای انسانهای عالم قیمت شما جز جوار خداوند نیست و فقط باید آنجا باشید».
خداوند فرمود «یا ایتها النفس المطئمنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه»، باطن این آیه امام حسین(ع) است، روایت داریم که سوره فجر برای امام حسین(ع) است، «انها سوره للحسین»، و کسی که راه امام را برود و نفس مطمئنه پیدا کند به او هم این مقام را میدهند. الآن سیر و سلوک جوانها این شده که چند بار فلان ذکر را بگویم، انبیا معصوم هستند اما در سوره مبارکه صافات میگوید اگر این تسبیح را یونس نمیگفت تا قیامت در شکم ماهی میماند، این برای الفاظ نبود برای تقسیم بندی بود. معبود جز تو نیست و عطر و نور خوبیها در جانب تو است و هر چه بدی است اینجا است، یکبار این را گفت و بیرون آمد.
یکی از علما میگفتند که در اصطلاح «حاجی زهر مار» داریم، در خانه زهر مار است و دنبال ذکر یونسیه هم میگردد، صد بار هم بخوانید هیچ اثری نمیکند، از آقای بهجت بگویم و بعد به سخن امام بپردازم، هیچ کس جز آیت الله بهجت این حرف را نزده و آن این است، این جمله در تمام زندگی به درد میخورد، یک روز قریب به این مضامین است یک سیدی نه در لباس روحانی، او سید بود بدون این لباس و نشانههای سیادت، آمد و خیلی هم از آقای بهجت طلبکار بود، سلام داد و گفت من سیدم و هر چه داری از جد من داری، این را داشته باشید تا از پیامبر داستانی را نقل کنم، پیامبر(ص) روزی نشسته بود، غذا میخورد و یک زنی آمد، میدانست پیامبر(ص) است اما ادب نداشت گفت که یک لقمه از غذا به من بدهید، حضرت یک لقمه گرفت، گفت این را نمیخواهم آن که در دهانت خودتان گذاشتید را میخواهم. آن لقمه را دادند و میفرماید این زن تمام عمرش مریض نشد و با مردم آزادی بیمه شد!
چقدر این خاندان پاک و عزیز هستند، حالا این هم به آقای بهجت میگفت من سیدم و هرچه داری از جد من داری، از تو یک چیزی میخواهم، گفت از شما دستورالعمل میخواهم، اگر ما بودیم میگفتیم برو فلان ذکر را فلان تعداد بگو و ...، خیر؛ این دین ما دین کیفیت است نه کمیت، مقدسبازی نیست در این دین، مقدس بازی خریدار ندارد، انسان خریدار دارد، فرمودند چند صلوات به نیت دریافت تمام آثارش که از جمله عشق اهل بیت است بفرستید خوب میشوید. خیلی به درد میخورد این توصیه، در این ماه رمضان به مردم گفتم و این را با جانم میگویم، به مردم گفتم «بک یا الله» را به نیت دریافت تمام آثار بگویید و آن موقع است که احیا میشود احیا.
امام فرمود قیمت شما جز همجواری با اولیاء خودش نیست، فرمود خودتان را به کمتر نفروشید، به کمتر از جوار خدا نفروشید، به کمتر از جوار امام علی(ع) نفروشید. امام حسین(ع) قیام کرد و نهضت علمی کرد. به مردم میگویند ناخن را فلان مدل بگیر و ریش را اینطور و ...، اما اینظور نیست، امام قیام کرد تا لباب اسلام را مطرح کند. قبل از قیام نیز نماز صبح دو رکعت بود، امام نیامده بگوید نماز صبح دو رکعت باشد، اینها واضح است، لذا آقا نهضت کردند که بگویند ارزش شما جوار پروردگار است و خودتان را به کمتر از این نفروشید.
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام