مرگ سرخ بِه از زندگی ننگین؛ پیام نهضت حسینی
کد خبر: 3748714
تاریخ انتشار : ۳۰ شهريور ۱۳۹۷ - ۲۰:۰۰
حجت‌الاسلام سروش‌محلاتی بیام کرد:

مرگ سرخ بِه از زندگی ننگین؛ پیام نهضت حسینی

گروه اندیشه ــ حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش‌محلاتی به بیان نکاتی در زمینه تبیین معنای ننگ و عار پرداخت و بیان کرد: در کلمات ائمه(ع) وجود دارد که نباید زیر یوق دیگران رفت و فقط باید تسلیم و عبد خدا بود.

به گزارش ایکنا؛ مراسم شام غریبان امام حسین(ع) شب گذشته با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش‌محلاتی در بنیاد حضرت زینب کبری(س) برگزار شد که در ادامه سخنان وی از نظر می‌گذرد؛
به جا است که از پیام‌های این نهضت حظ و بهره‌ای داشته باشیم، یکی از تعابیری که در کلمات امام به کار رفته است، تعبیر عار است که ما در زبان فارسی آن را به ننگ ترجمه می‌کنیم هرچند عار نیز به کار می‌رود، آنچه مدنظر است این که تاملی صورت گیرد برای این که ببینیم ننگ در زندگی چیست؟ و براساس منطق امام حسین(ع) کدام زندگی زندگی ننگین است.
در ادبیات فارسی و هم در ادبیات عربی ما اشعار فراوانی داریم که نهضت امام حسین(ع) را با مسئله گریز از ننگ و عار پیوند می‌دهد و بیان می‌کند که امام حسین(ع) حاضر شد شهادت را قبول کند ولی ننگ را در زندگی قبول نکند. جان خود را فدا کند اما عزت خود را نگه دارد، شاعری بود قبل از انقلاب در تهران به نام خوشدل تهرانی، شعر می‌گفت و روحانی هم بود، سال 65 از دنیا رفت، شاید معروف‌ترین شعر او همین اشعارش در مورد امام حسین(ع) باشد و با توجه به فضای اجتماعی قبل از انقلاب مورد توجه قرار گرفت.
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است که مرگ سرخ بِه از زندگی ننگین است؛ حسین(ع) مظهر آزادگی و آزادی است خوشا کسی که چنینش مرام و آئین است؛ نه ظلم کن به کسی و نه زیر بار ظلم برو که این مرام حسین است و منطق دین است؛ همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافی است اگرچه گریه بر آلام قلب تسکین است؛ ببین که مقصد عالی وی چه بوده ای دوست که درک آن سبب عز و جاه و تمکین است.

در آن مصرع بیت اول و دوم آن که بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است؛ آیا این واقعا یک استنباط و یک اجتهاد است؟ یک برداشت از حرکت امام است؟ یا خیر واقعا امام حسین منطقش این بود که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است.
این اجتهاد ما نیست، این برداشتی از نهضت امام حسین نیست، این عین کلام حضرت است، در مقاتل آمده که امام مانند امروز یعنی عاشورا در حالی که می‌جنگید رجز می‌خواند و در هنگام حمله این اشعار را از امام نقل کرده‌اند «مرگ بهتر است از این که انسان عار و ننگ را قبول کند؛ در مرگ خفت نیست و قابل تحمل است در مقایسه با ننگن و عار و اما عار هم قابل تحمل است، ننگ در میان مردم بهتر است از این که انسان آتش جهنم را بخرد.
برخی‌ها بودند که اصرار داشتند وقتی امام به طرف کوفه می‌آیند از این سفر منصرف شوند و آنجا نیز امام چند شعر خواندند البته این شعرها را که استشهاد کردند از سروده‌های امام حسین نیست، در صدر اسلام یک فرد انصاری چند بیت گفته بود که امام در پاسخ به برخی منتقدان اشعاری را خواندند که این است من حرکت می‌کنم، مرگ برای شخصی که جوانمرد است عار نیست، من را از مرگ نهراسان، برای جوانمرد مردن عار نیست، مرگی که در جست‌ و جوی حق باشیم و با انگیزه حق خواهی و در راه جهاد باشد. مرگی که انسان همراه با انسان‌های شایسته از آن استقابل کند و در برابر مجرمان باشد.
بعد فرمودند اگر زنده بمانم ندامت ندارم و اگر مردم و در این مسیر جان دادم باز هم دردی متوجه من نیست، ولی خفت و خواری برای تو همین کافی است که زنده باشی اما همراه با خفت و خواری باشد و فرمودند این نوع زندگی را نمی‌خواهم.
برخی از نمونه‌هایی است که امام مسئله ننگن و عار را مطرح کردند، اما وارد بحث خودم می‌شوم، ما چند نگاه مختلف به رفتار غلط داریم، گاهی یک رفتار غلط را از نگاه دین می‌سنجیم و گاهی از نگاه اخلاق و گاهی از نگاه توده مردم حساب می‌کنیم. اگر رفتار غلط را با نگاه دین از آن تعبیر کنیم دین از واژه گناه استفاده می‌کند، این یک تبعیر دینی است. اگر هم کار خلاف را با نگاه اخلاقی تعبیر کنیم، اخلاق معمولا از تعبیر شر در مقابل خیر استفاده می‌کند، از تعبیر رذیلت در برابر فضیلت استفاده می‌کند. ولی تعبیر سوم از زبان مردم استفاده می‌شود و گاهی انطباق با دین و اخلاق هم دارد اما مردم نسبت به کار خلاف که داوری می‌کنند و قبول نمی‌کنند تعبیر ننگ به کار می‌برند.
ممکن است کاری که گناه است در جامعه ننگ تلقی نشود، فردی نماز نمی‌خواند گناه کرده اما در جامعه ننگ شمرده نمی‌شود، ولی آنچه را که مردم بر خلاف شخصیت انسانی فرد می‌بینند آن کار را ننگ و عار تلقی می‌کنند که مشتمل بر یک داوری اجتماعی است در حالی که در اخلاق الزاما این داوری و قضاوت در کار نیست لذا معمولا قلمرو عار مضیق‌تر است.
امام علی(ع)  در نهج البلاغه وقتی سخن از فرار از جنگ می‌آورد، درست است که معصیت اما جدای از این گناه در فرهنگ عربی اینطور بوده که ننگ و عار بزرگی است و اگر کسی از جنگ فرار کند این ننگ در نسل او می‌ماند. بعد امام در نهج البلاغه فرمود به اصحاب که اگر در میدان جنگ به شما دشنام گفته شد از ناحیه زنان، جواب ندهید و فرمودند این ننگی است که از زمان جاهلیت در میان مردم بود که با زن‌ها کسی برخورد کند، این ننگ است.
ننگ و عار با این مفهوم که دارد در چند حوزه مطرح است، حوزه اول قلمرو زندگی فردی یک انسان است، شخص کار زشتی می‌کند که او را تقبیح می‌کنند، این محل بحث ما نیست، گاهی ننگ در یک گروه و طبقه به نام یک جمعیت تمام می‌شود، ننگی برای یک گروه اتفاق می‌افتد و این هم محل بحث نیست، گاهی اوقات ننگ و عار برای یک جامعه است، یعنی اتفاقی می‌افتد که همه شهروندان برای همه آنها بدنامی به دنبال دارد.
چهار اینکه گاهی اوقات ننگ و عار برای یک حکومت است و حکومتی را بدنام می‌کند و اینها متفاوت است؛ آن که امام حسین مطرح می‌کند ننگی است که در برابر دشمن اتفاق می‌افتد که از امام می‌خواهد که تسلیم شود و امام تسلیم نمی‌شود. ولی همه ننگ و عارها این نیست، همه ذلت و خفت و خواری در اینجا خلاصه نمی‌شود، ننگ و عار میدان وسیعی دارد.
یک دیوانی است منسوب به امام علی است و نمی‌شود به طور قطعی گفت برای امام است، امام در آنجا می‌فرماید صخره‌هایی را از قله‌ای کردن و به دوش گرفتن کار سختی است، ولی امام فرمود این کار بسیار سخت برای من راحت‌تر است از این که منت کسی را بکشم. من حاضرم آن صخره را حرکت دهم اما زیر بار منت نروم، سنگینی صخره بیش از سنگینی بار منت است، امام اینطور فرمدند.
مردم می‌گویند خیلی از کارها ننگ است، امام کارهایی را انجام می‌داد که اینها را ما ننگ و عار می‌دانیم، این که امام کارگری کند، در اطراف مدینه و در باغ‌های یهودیان کار کند خیلی‌ها نمی‌پسندند، با شان انسان سازگار نیست، امام فرمود خیلی از این افراد که می‌گویند فلان کار عار می‌دانند امام فرمود کار عار نیست، دست خود را در مقابل دیگران دراز کردن عار و ننگ است و عار این نیست که انسان روی پای خود بایستد عار این است که انسان از مردم ولو پدر و مادرش چیزی بخواهد.
تعبیری که امام دارند که در سایه درخواست از دیگران عار وجود دارد نشان می‌دهد که عزت و ذلت را فقط در قلمرو مسائل سیاسی قرار ندهید، آن هم یک قلمرو عزت است که اصولش آنجا نیز باید رعایت کرد ولی فقط و فقط عزت و ذلت آنجا است؟ همین که مقابل دشمن ایستاد و فریاد زد هیات منا الذله درست است؟ خیر؛ خیلی قلمروهای دیگر برای مسئله عزت و ذلت وجود دارد و چه بسا آنها که در مقابل دشمنان بیرونی عزیزانه حرف می‌زنند در قلمروهای دیگر ذلیلانه حرف می‌زنند. یک جا ذلت و یک جا عزت که هنر نیست.
اگر ما از مسائل اجتماعی و سیاسی نیز فاصله بگیریم و به فردوسی برگردیم، می‌گوید «تن مرده و گریه دوستان بِه از زنده و خنده دشمنان؛ مرا عار آید از این زندگی که سالار باشم کنم بندگی»؛ این عار است. این فقط حوزه سیاست را نمی‌گیرد اقتصاد را هم می‌گیرد که ملتی تحت فشار باشند و در برابر دیگران دست دراز کنند این خقت است. حوزه زندگی فردی را نیز شامل است که کسی بخواهد در مقابل دیگران گردن خم کند.
این کلمه یوق خیلی تعبیر زشتی است، یوق دیگران را قبول کردن، همین ننگ و عار است، اگر بنا است ما بنده کسی باشیم بنده خدا هستیم، تسلیم تسلیم خدا، بنده هیچ کس، بالاترین انسان هم که خاتم انبیاء است نیز می‌شود عبدالله و ما حق نداریم که خود را عبدالامام بدانیم. رابطه بندگی وجود ندارد. اسلام آمده انسان‌ها را از بندگی خودشان نجات دهد.
چطور وقتی صحبت از یوق بیگانه است همه قبول می‌کنند که تحت یوق بیگانه نباید بود، اما در داخل مجاز هستیم که یوق کسی را قبول کنیم؟ یوق، یوق است، بیرونی یا درونی؛ تحت یوق کسی نباید قرار گرفت، وقتی پیامبر برای اهل کتاب نامه می‌نوشت این آیه را انتخاب می‌کرد که من شما را دعوت می‌کنم به پیامی که نسبت به ما و شما مساوی است، اگر نفعی دارد برای هر دو علی السویه دارد، پیام عبودیت و بندگی خدا است، و دوم این است که ما نباید خودمان را رب و صاحب اختیار دیگری قرار دهیم.
ننگ این است که انسان زندگی کند تحت یوق دیگران، آزادی خودش را از دست بدهد، اما چرا انسان‌ها به بردگی گرفته می‌شوند و چرا نمی‌توانیم شخصیت خود را حفظ کنیم؟ این اتفاق این است که اول چشم انسان را می‌بندند و می‌گویند دست من را بگیر تا تو را ببرم، کسی که چشم را بست و دیگران او را بردند هر کجا خواستند می‌برند.
انتهای پیام

 

captcha