به گزارش ایکنا؛ حجتالاسلام و المسلمین حمیدرضا مطهری، رئیس پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت(علیهم السلام) پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی درباره با این شبهه در برنامه «سایه روشن» شبکه چهار سیما سخنرانی میکند که متن آن از نظر میگذرد؛
جریان کربلا و شهادت امام حسین(ع) در عراق و یا در مواجهه جمعیتی از شهر کوفه اتفاق افتاد بنابراین کوفه مهمترین و تأثیرگذارترین شهر در تحولات آن دوره و به ویژه در جریان عاشورا بوده است. بنابر این برای فهم این موضوع و پاسخ به شبهة مذکور باید ابتدا وضعیت و ترکیب جمعیتی کوفه را بررسی کرد و سپس به جریان عاشورا و حضور نیروهای و گروهای حاضر در کربلا پرداخت و البته به جریانهای فرهنگی به ویژه جعل حدیث هم توجه کرد. البته بین شیعه سیاسی که امام علی(ع) را به عنوان خلیفه چهارم پذیرفته بود و شیعه اعتقادی که آن حضرت را امام و وصی رسول خدا(ص) میدانست فرق گذاشت.
بدین منظور جمعیت کوفه در دورههای مختلف از زمان شکلگیری تا قیام امام حسین(ع) باید بررسی شود. ترکیب جمعیتی و زمان شکل گیری، دو موضوع مهمی است که باید به آنها توجه شود. کوفه در پی فتوحات و در سال ۱۷ه تأسیس شد و هستة اولیة آن را قبایل عرب یمنی حجازی (قحطانی و عدنانی) تشکیل دادند که البته بیشتر آنان یمینانی بودند که شاید به دلیل حضور امیرالمؤمنین علی(ع) در یمن و رفتار مناسب با ایشان به آن حضرت گرایش داشتند. حضور برخی اصحاب رسول خدا(ص) و حامیان و طرفداران امام علی(ع) در آن شهر و آن هم در سطح مدیریتی در گرایش افراد به آن حضرت نقش داشت افرادی مانند عماریاسر که دو سال والی کوفه بود و نیز افرادی مانند عبدالله بن مسعود و حذیفه بن یمان که مجلس درسی در کوفه داشت.
البته سیاست خلفا مانع گسترش تمایلات علوی میشد و تا زمان عثمان گرایش مذهبی و عقیدتی به سوی اهلبیت(ع) و امام علی (ع) زیاد نبود به گونهای که حتی وقتی برخی افراد فضایل امیرالمؤمنین علی(ع) را بیان میکردند با عکسالعمل برخی مردم و حاکمان کوفه مواجه میشدند. چنانکه جندب بن عبدالله ازدی به خاطر ذکر فضایل امیرالمؤمنین علی(ع) حتی در کوفه زندانی شد.
در زمان حاکمیت و خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) نیز با توجه به برداشته شدن موانع، آن حضرت برای تبیین جایگاه خود و خاندان پیامبر(ص) تلاش کردند و تشیع اعتقادی گسترش یافت اما این گسترش به معنی غالب بودن و فراگیر بودن نبود اگر چه نمیتوان آمار دقیقی از اینان ارائه داد اما روایتی از امام باقر(ع) هست که شیعیان اعتقادی را در زمان امیرالمؤمنین کمتر از ۵۰ نفر معرفی میکند. (اختیار معرفه الرجال ج۱، ص۶۲) نشان بارز کم بودن یاران امیرالمؤمنین(ع) نرفتن کوفیان به یاری آن حضرت در جریان جمل است. کوفیان هم در آغاز به یاری امام نرفتند و بعد از آن هم ۱۲ هزار نفر رفتند که در مقابل جمعیت کوفه به ویژه سپاه صفین که ۶۵ هزار تا ۱۲۰ هزار بود قابل مقایسه نیست.
توجه به سخن اصحاب جمل و رفتن آنها به سمت عراق نیز قابل توجه است. به خاطر نفوذ زبیر در بصره و طلحه در کوفه و اینکه اینان به ظاهر به خونخواهی عثمان حرکت کرده و حزب عثمان (حزب اموی) در برابر حزب علوی بود. سفاش معاویه به مغیره دربارة طرفداران خودشان در کوفه و سفارش یزید در این باره گواه دیگری بر حضور طرفداران اموی در این شهر است.
در عصر امام مجتبی(ع) هم وضعیت به مراتب متفاوت از عصر امیرالمؤمنین علی(ع) است. سپاهی که امام(ع) آماده کرده برای جنگ با معاویه را ۱۲ هزار گفتهاند که قطعاً همة آنها شیعه حتی سیاسی نبودند. جدا شدگان از سپاه امام و حتی کسانی که نامه به معاویه نوشتند و اعلام کردند که حاضرند حسن بن علی(ع) را تحویل دهند نشان دهندة گرایش فکری آنان است.
همچنین سیاست شیعهزدایی از کوفه نیز از همان ابتدا توسط امویان مدنظر بوده است. آنها تلاش های زیادی در این راه کردند که مهمترین آنها عبارتند از :
۱. اقدامات فرهنگی توجه ویژه به جعل حدیث فضلیت سازی و فضیلت زدایی
۲. به کارگیری حاکمان هم فکر خود و دادن امتیازاتی به آنان افرادی مانند مغیره بن شعبه و زیاد بن ابیه (به ویژه با الحاق او به پدر خود و ایجاد نسبت برادی با او). با دستورالعمل منع بیان فضایل علی، جعل روایاتی علیه آن حضرت و البته سب ایشان و در نهایت از بین بردن موافقان علی(ع)
۳. تهدید و از بین بردن مخالفان امیرالمؤمنین(ع) دستورالعمل او به زیاد (هر کس بر دین علی است را بکش و مثله کن) زیاد دو نفر حضرمی را با این دستور معاویه کشت که مورد اعتراض امام حسین(ع) قرار گرفت. شهادت حجر بن عدی، عمرو بن حمق خزاعی، رشید هجری و... از دیگر نمونه های آن است.
۴. فشار اقتصادی: اگر کسی بیزاری از علی(ع) را نمیپذیرفت مقرری او را قطع میکردند.
۵. تغییر بافت جمعیتی کوفه: زیاد شناخت خوبی نسبت به شیعیان داشت و به گفته ابن ابیالحدید شخصیت مشهوری از شیعیان در کوفه باقی نگذاشت. او قبایل دوست علی(ع) را به مدائن و خراسان تبعید کرد (۵۰ هزار نفر را به خراسان منتقل کرد) و قبایل طرفدار بنیامیه را به کوفه منتقل کرد. در جریان قیام امام حسین(ع) نیز حوادثی رخ داد که در ارتباط با بحث ما قابل تأمل می باشد.
۱. ابنزیاد سپاهی را از کوفه برای بستن راه بر امام حسین(ع) اعزام میکند که مانع رفتن امام به کوفه شود. اگر این سپاه گرایش شیعی داشته باشد خوب با امام به کوفه بر میگردد. مواردی بوده در تاریخ که سپاه اعزامی بگشته و علیه آن والی جنگیده مانند سپاهی که همراه عبدالرحمن بن اشعث برگشت و علیه حجاج وارد جنگ شد.
ضمن آن که در کوفه هم باید نیروی فراوانی برای نگهداری شهر و جلوگیری از پیوستن افراد به امام حسین(ع) بگمارد. و نیز نیروهایی که بعد از استقرار امام حسین(ع) در کربلا به سپاه عمر سعد علیه آن حضرت ملحق میشوند.
آیا ممکن است ابنزیاد که راههای خروج شیعیان از کوفه را بسته با دست خود آنها را به کربلا بفرستند؟!
۲. سخن امام حسین(ع) درباره سپاهیان عمر بن سعد که تفکر سیاسی و مذهبی آنان را میرساند در زمان حمله به خیمهها زمانی که هنوز امام زنده بودند فرمود: یا شیعه آل ابیسفیان ان لم تکن لکم دین و لاتخاون المعاد فکونوا فی دنیا کم احراراً تعبیر شیعه ابیسفیان کاملاً گویای وضعیت دینی و مذهبی آنان است.
۳. نمادهای تفکر اموی و ضد شیعی در کربلا
۱. منبع آب: آنچه در بین طرفداران بنیامیه نمود دارد این است که میگویند عثمان تشنه کشته شد البته شورشیان با محاصرة او مانع رسیدن آب به او شدند اما حضرت امیر(ع) تلاش فراوانی کرد برای رفع این مشکل حتی با برخی سران شورش علیه عثمان مذاکره کرد و به آنها (طلحه و زبیر) اعلام کرد این کار غیر انسانی است. اما آنها قانع نشدند . اخبار و گزارشها از رساندن آب توسط امیرالمؤمنین به عثمان حکایت دارند اما آنها تشنگی او را بهانه قرار دادند و این را در تقابل با علویان در موارد متعدد نشان دادند از جمله در صفین ولید بن عقبه با صراحت از تشنگی عثمان و لزوم انتقام سخن گفت و سپاهیان معاویه همین کار را انجام دادند و آب را بر سپاه امام(ع) بستند.
در جریان شهادت مسلم بن عقیل هم این نکته مشهود است که با لب تشنه به شهادت رسید اما نمونه بارز آن در جریان کربلا بود که ابن زیاد به عمر سعد دستور داد میان حسن و اصحاب او و آب جدایی بیانداز و اجازه نده قطرهای از آن بنوشند چنانکه با عثمان چنین کردند.
۲. سخنان طرفین در مقابل یکدیگر و رجزهای آنها در برابر هم نیز از نمونه های قابل توجه در این باره است.
۳. ضدیت با امیرالمؤمنین علی(ع) که در سخنان سپاهیان ابن زیاد مشهود است.
منبع: تولید محتوای پژوهشکده اخلاق و معنویت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی