قیمت ارز و سکه را می‌دانیم اما قیمت خود را نمی‌دانیم
کد خبر: 3751496
تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۳۹۷ - ۱۴:۳۵

قیمت ارز و سکه را می‌دانیم اما قیمت خود را نمی‌دانیم

گروه اندیشه ــ دلشاد‌تهرانی در سلسله نشست «سفر زندگی در نهج‌البلاغه» با بیان اینکه دنیا نشان داده است که وقتی انسان‌ها به میز ریاست می‌چسبند به حیوان درنده‌ای بدل می‌شوند، اظهار کرد: امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید که برای وجود انسان‌ها بهایی بجز بهشت نیست. من الان قیمت دلار و قیمت سکه می‌دانم اما باید قیمت وجود خود را بدانم.

به گزارش ایکنا؛ سومین جلسه کلاس تفسیر موضوعی نهج‌البلاغه با عنوان «سفر زندگی در نهج‌البلاغه» با تدریس مصطفی دلشاد تهرانی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم حدیث و پژوهشگر نهج‌البلاغه شامگاه دیروز 7 مهرماه در محل بنیاد نهج‌البلاغه برگزار شد.

دلشاد‌تهرانی در آغاز سخنانش گفت: چنانچه در جلسات پیشتر گذشت در سه فصل کلیات، موانع، مقتضیات و مکتسبات می‌توان به سفر زندگی در نهج‌البلاغه پرداخت. همچنین بیان شد، در قسمت کلیات تاکید امیرمومنان(ع) این است که در زندگی دنیایی رهگذریم، همیشگی و ابدی نیستیم و نباید این قدر حرص نزنم. ایشان می‌‎فرمایند رخت بربستن از این خانه نزدیک است. ایشان می‌فرمایند ما ممکن است در یک «آن» نباشیم و این خانه یعنی دنیا را باید واگذاریم.

وی افزود: به نظر می‌رسد آنچه بسیاری از ما به عنوان توشه برمی‌داریم، آزار و ستم دیگران، محیط زیست و حیوانات، استفاده از هر وسیله‌ای برای رسیدن به مطامع خود و ... است که بار گناهان ما را سنگین می‌کند. امیرمؤمنان(ع) در خطبه 21 می‌گویند: «اگر می‌خواهید به مقصد برسید، خودتان را سبک کنید». ما نمی‌توانیم با این همه بار درست حرکت کنیم.

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم حدیث ادامه داد: تاکید امیرمومنان(ع) این است که تلقی درستی از جایگاهی که هستیم و جایگاهی که می‌خواهیم برسیم، پیدا کنیم. تاکید ایشان این است که بهترین توشه‌‎ای که می‌توانیم از این دنیا برگیریم، اخلاق است. ما تنها با عمل‌مان از این دنیا خواهیم رفت و اخلاق بهترین عمل است. موانعی وجود دارد؛ از جمله دنیای نکوهیده که سخت‌ترین مانع است.

این پژوهشگر نهج‌البلاغه تصریح کرد: چند عبارت از بخش‌های مختلف نهج‌البلاغه در این میان وجود دارد که باید به گوش جان سپرده شود. در اینجا سعی خواهم کرد بحث کلیات را به پایان برسانم.

وی با بیان اینکه خطبه 182 نهج‌البلاغه به احتمال زیاد آخرین خطبه‌ای است که امیرمومنان(ع) در جمع مؤمنان ایراد کرده است، گفت: روایت این خطبه ترسیم می‌کند که امیرمؤمنان(ع) در سال 40 هجری، در آن روزهای آخر زندگی در جمع سران و بزرگان و مردمان با چه پوشش ساده‌ای ایستاد و خطبه‌ای ایراد کرد.

دلشاد‌تهرانی افزود: ایشان در این خطبه اساسی‌ترین حرف‌ها را زده است؛ دو بخش کلیدی در این خطبه وجود دارد که مصداق سخنی است که ابتدا عرض کردم، خدا رحمت کند «انسانی را که می‌داند از کجا آمده و در کجاست و به سوی کجا رهسپار است. مبدا و معاد در اوج این خطبه اشاره شده است و در پایان مردم دعوت می‌شوند که بیایند و کمک کنند تا غده سرطانی قاسطین کنده شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم حدیث ادامه داد: یکی از نکات بسیار لطیف در آموزه‌های ایشان این است که وقتی کارشکنی شد، ایشان با یک وسیله تلاش کرد مشکل را حل کند و آن گفت‌وگو بود. ایشان آن قدر گفت‌وگو کردند تا مردم آمدند. راوی می‌گوید: مردم پس از دعوت ایشان آمدند و امام علی(ع) گروه‌هایی را سازماندهی کرد که چند روز بعد ماجرای ضربت به وقوع پیوست.

این پژوهشگر نهج‌البلاغه ادامه داد: حضرت در این فراز می‌گوید ما در این دنیا چه باید برداریم که در آخرت حسرت نخوریم. ایشان می‌فرمایند: بندگان خدا شما را به پرواداری نسبت به خدایی که بر تن شما جامعه پوشانید و اسباب زندگی‌تان را تمام گرداند توصیه می‌کنم، انسان با تقوا حرمت هر کسی و چیزی را حفظ می‌کند. ایشان در عهدنامه مالک‌اشتر می‌فرمایند: «مردم دو دسته بیشتر نیستند؛ یا برادر دینی تو و یا نظیر تو در آفرینش با هر راه و رسمی» و می‌فرمایند که همه اینها را حرمت بگذارد. تقوای امیرمومنان(ع) این گونه عملیاتی می‌شود.

دلشاد‌تهرانی تصریح کرد: ایشان در عهدنامه می‌گوید: اگر کسی در جایگاه قدرت به کسی ستمی کند، خود را در جایگاه جنگ با خدا قرار داده است؛ مگر اینکه دست بکشد، اصلاح و توبه کند. پرواداری تنها لفظ نیست.

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم حدیث تصریح کرد: ایشان در این خطبه مردم را به پرواداری دعوت می‌کند که خود به آن عمل می‌کرد. در این جا لباس، لباس فاخر است. باید از قرآن استفاده کرد و اینجا منظور از لباس، لباس اخلاق، تقوا و انسانیت است. لوازم زندگی در اصل کلمه زرهی بود که تمام بدن را می‌پوشانید. حضرت می‌فرمایند: خدا برای شما در زندگی فراخی فراهم کرده است، اگر خدا معاش برای ما مهیا کرده است، پس چرا وضع ما چنین است؟

دلشاد‌تهرانی با بیان اینکه خدا همه امکانات را به انسان داده است، گفت: خداوند در آیه 34 سوره ابراهیم می‌گوید: «وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ؛ و از هر چه از او خواستيد به شما عطا كرد و اگر نعمت‏ خدا را شماره كنيد نمى‏‌توانيد آن را به شمار درآوريد، قطعا انسان ستم‏‌پيشه ناسپاس است». اگر نعمت‌های الهی را بشمارید نمی‌توانید، بی‌گمان هر آینه انسان بسیار ستمکار و ناسپاس است. آنچه موجب تباهی وضع انسان می‌شود و نمی‌تواند به‌درستی از امکانات بهره بگیرد، ظلم و کفر است. این جا ظلم به همه چیز است و ناسپاسی معنایی عام دارد. اگر اینها نباشند با برنامه‌ریزی درست و تدابیر لازم، انسان‌ها می‌توانند درست زندگی کنند.

وی ادامه داد: حضرت ادامه می‌دهند که شما ماندگار نیستید و رفتنی هستید و باید توجه داشته باشید که اینجا موقت است. اگر قرار بود کسی همیشگی بماند و نردبانی بماند و پنجه مرگ را دفع سازد، بی‌گمان او سلیمان بن داوود بود. حضرت سلیمان(ع) همه چیز از جمله قدرت، مکنت و منزلت را داشت که همه به دنبال آنند. او بنده و بدون وابستگی بود و سلیمان(ع) پادشاهی جن و انس را داشت اما وقتی پیمانه سلیمان سر رسید چه شد؟ آیا توانست مقاومتی بکند؟ او نتوانست بنشیند و فوت کرد.

این پژوهشگر نهج‌البلاغه افزود: امام(ع) ادامه می‌دهند: مردمی دیگر میراث‌دار تمدن سلیمان شدند. سلیمان با آن عظمتش دیگر نبود. برخی بعضا فکر می‌کنند که کسانی که به خدا نزدیک هستند جاودان‌اند. خداوند در سوره زمر به پیامبر(ص) می‌گوید که تو نیز خواهی می‌مرد. در قرآن کریم به ما یادآور شده است که شما مرده‌اید و می‌میرید اما انسان نمی‌خواهد بپذیرد که می‌میرد. این انسان را فروتن می‌کند. مرگ‌اندیشی انسان را به قناعت سوق می‌دهد. یاد مرگ ستمگری را به دادورزی راه می‌برد. در آیات مختلفی از قرآن خداوند یادآور می‌شود که هر کسی چشنده مرگ است، چرا خداوند در وجود ما هول ایجاد می‌کند؟ این از سر عشق است.

وی تصریح کرد: در آیه 87 سوره نسا خداوند می‌گوید: هر جا باشید مرگ شما را در خواهد یافت حتی اگر در برج‌های مستحکم، در آیات دیگری این مضمون بیان شده است. ما از مرگ گریزانیم اما نمی‌توان فرار کرد. فکر کنیم ممکن است فردا نباشد پس امروز را درست کنیم و ستم نکنیم.

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم حدیث ادامه داد: امیرمومنان(ع) می‌گوید کسانی که ظلم کردند کجا رفتند؟ کسانی که دارایی‌هایی عمومی را غارت کردند، خون بیگناهان را ریختند، مصلحان را سرکوب کردند کجا رفتند؟ ایشان می‌فرماید: «بی‌گمان برای شما در نسل‌های گذشته عبرتی است». مراد ایشان این است که شما باید ورای این مسئله را دریابید و این نیازمند دقت است. ایشان می‌پرسند کجایند املاقیان و پسران املاقیان؟ اطلاعات زیادی در خصوص املاقیان نداریم، در عهد عتیق در خصوص ایشان سخن گفته شده و احتمال داده شده است که نسلی از فرزندان داوود بودند که سرکش و ستمگر بودند و عرب اینها را می‌شناخت. امام(ع) ادامه می‌دهد فرعون و فرعونیان چه شدند؟ امام می‌گویند این اقوام سرکش از بین رفته‌اند.

دلشاد‌تهرانی افزود: امام(ع) ادامه می‌دهد این قوم کسانی بودند که پیامبران و مصلحان را کشتند و به انسانیت و اخلاق را نابود کردند و سنت پیامبران را خاموش کردند؛ سنت صاحبان رسالت اخلاق، انسانیت و اصول زندگی ایمانی و عمل صالح بود. این‌ها سنت‌های جبارین را احیا کردند. کجا هستند کسانی که با سپاهیان به راه می‌افتادند؟ کجایند کسانی که هزاران تن را شکست دادند و شهرها ساختند؟ با خود چه چیز بردند؟ ایشان بجز نکبت چیزی به جا نگذاشتند.

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم حدیث تصریح کرد: ما می‌توانیم بجز نکبت چیزی به جای نگذاریم اما راه زندگی حقیقی و درست را امیرمومنان(ع) به ما نشان می‌دهند. ایشان در نامه 31 نهج‌البلاغه این توجه را به امام حسن(ع) و فرزندان معنوی خود می‌دهد. ای فرزندم، فراوان به یاد مردن باشید و به یاد آنچه پس از مردن روی به آن می‌نمایی؛ یعنی به عمل خود انسان. تا چون مرگ بر تو درآید خود را آماده کرده و پرهیزهای لازم را انجام داده باشی تا مرگ ناگهان بر تو وارد نشود و مبادا فریفته شوی که دنیاداران به دنیا دل می‌دهند و فریب بخوری و به دنیا بچسبی.

این پژوهشگر نهج‌البلاغه افزود: حضرت(ع) نمی‌گوید خوب زندگی نکنید، می‌گوید به دنیا نچسبید. ایشان با تعبیری استعاری می‌فرمایند دچار سگ‌صفتی نشوید، به خاطر دنیا به هم حمله و با هم جنگ کنید و نگویید این وسط سر ما کلاه رفته است، بی‌گمان خدا تو را از دنیا آگاه کرده است و گفته است که دنیا متاعی پست است. امام علی(ع) می‌فرمایند: «دنیا خبر مرگ خود را با تو در میان گذاشته است». بیشتر مترجمان اینجا را نادرست ترجمه کرده‌اند. شما این زوال را می‌بینید و پرده از زشتی‌هایش دنیا گشوده شده و دنیا نشان داده است که وقتی انسان‌ها به میز ریاست می‌چسبند به چه حیوان درنده‌ای بدل می‌شوند.

وی ادامه داد: میز ریاست نباید ما را تغییر دهد. انسان باید بداند که دنیا با ما چه می‌کند؟ اگر بخواهند میز ریاست را از من بگیرند من چه کار می‌کنم؟ دیده‌اید گروه‌های قدرتمند در سر حفظ جایگاه خود چه می‌کنند. حضرت سوالی از ما کرده است که آیا آزاده‌ای نیست که این دنیای گندیده را برای اهلش واگذارد؟ میز ریاستی که انسان به آن چسبیده، گندیده است. حضرت می‌فرماید: «برای وجود انسان‌ها بهایی بجز بهشت نیست و آن را به کمتر از آن نفروشید».

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم حدیث افزود: من الان قیمت دلار و سکه را می‌دانم اما باید قیمت وجود خود را نیز بدانم. به قول مولانا ما انسانیم و باید به این دقت کنیم. حضرت(ع) خطاب به فرزندان‌شان ادامه می‌دهد که دنیاپرستان سگانی عوعوکنان هستند؛ یعنی به هم پارس می‌کنند، به جایی در کنار هم به هم کمک بکنند. امام(ع) ادامه می‌دهد: این‌ها درندگان یورش‌آورنده هستند و حرص به حمله دارند و یک بار مردم را نمی‌درند، مکرر این کار را می‌کنند. برخی بر برخی فریاد می‌زنند و پرخاش می‌کنند و نیرومندشان ناتوان را طعمه خویش می‌سازد. سلسله مراتبی از دریدن در دنیا پیدا می‌شود؛ یعنی جامعه‌ای که همه دست تجاوز به هم می‌گشایند.

وی در پایان تصریح کرد: اما چه باید کرد؟ در خطبه 86 امام(ع) می‌گوید: پس باید عمل کننده‌ای از شما به عمل بپردازد، در روزهایی که فرصت دارد و قدرت نفی کشیدن دارد. کل ایمان عمل است. چطور می‌توان این عمل را فهمید؟ اولین نشانه ایمان، پاسداشت حقوق انسان‌هاست. خدا در رفتار، زندگی و عمل باید تبلور داشته باشد. حضرت می‌خواهد بگوید مرگ یک مرتبه ما را در بر می‌گیرد.

گزارش از میثم قهوه‌چیان

انتهای پیام

captcha