به گزارش خبرنگار ایکنا، عکسها گویاترین سندهای تاریخ معاصر یک کشورند؛ در روزگاری که مردان و زنان سلاح بر دوش میگرفتند، آنها دوربینها را روی شانههایشان میگذاشتند و همپای رزمندگان به دل دشمن میرفتند و لحظات جنگ را با دوربینهایشان ثبت میکردند. علی فریدونی یکی از عکاسان پیشکسوت دفاع مقدس است که از اولین روزهای جنگ در کنار رزمندگان در جبهههای نبرد حضور داشت. آنچه از نظر میگذرانید، حاصل گفتوگوی ایکنا با عکاسی است که تلخترین صحنههای جنگ را بدون سانسور منتشر کرده است.
چگونه تصمیم گرفتید وارد عرصه عکاسی جنگ شوید؟
سال 1349 وارد عکاسی شاهرخ شدم و پس از چندین سال در خبرگزاری ایرنا، که نام قبلیاش پارس بود، در بخش لابراتوار مشغول به کار شدم. در همان زمان متأهل و صاحب دو فرزند بودم. زمانی که امام راحل در سال 59 پیام تاریخیشان را ابلاغ کردند، همه اقشار کشور لبیک گفتند و برای دفاع از وطن وارد جبهههای جنگ شدند. من هم در آن دوره فقط به عشق امام راحل و دفاع از وطن تصمیم گرفتم به جبهه بروم. به همین دلیل چندین بار با سردبیر صحبت کردم که اگر خواستند کسی را به جبهه بفرستند، من را انتخاب کنند. آن زمان چون در لابراتوار کار میکردم دوربینی نداشتم. به هرحال سردبیر با رفتنم به جبهه موافقت کرد و دوربین آنالوگی در اختیارم گذاشت و قبل از رفتن، دورههای آموزشی لازم را گذراندم. در چندین عملیات حضور داشتم و با بسیاری از رزمندگان و فرماندهان همچون شهید چمران ارتباط داشتم. پس از آنکه به تهران آمدم و عکسها را چاپ کردم، متوجه اشکلاتم شدم و دوباره به جبهه بازگشتم. عملیات ثامنالائمه؛ اولین عملیات رسمی بود که برای شکست حصر آبادان در آن حضور داشتم. هر عملیاتی برای من و بسیاری از عکاسان یک واحد دانشگاهی محسوب میشد و تجربیات بسیاری را در آنها کسب میکردیم. به هرحال جنگ چیزی جز خرابی، بدبختی، ویرانی، فلاکت و... ندارد. جنگ برای هر دو طرف زیانبار است، چه کشوری که آغازکننده جنگ است، چه کشوری که جنگ به آن تحمیل شده است. عکاسان و خبرنگاران کلاهخود نداشتند و در کنار رزمندگان بودند تا صحنههای جنگ را به ثبت برسانند. در همه لحظاتشان حضور داشتیم حتی هنگام شهادتشان. بارها اتفاق افتاده بود که رزمندهای مقابل دوربینم شهید شود. آنها داوطلبانه وارد میدان جنگ میشدند و هر کدام به اندازه بضاعتشان تلاش میکردند. در بیش از 20 عملیات حضور داشتم و بیش از چهار بار مجروح شدم و پس از بهبود، دوباره به جبهه میرفتم. به نظرم خبرگزاری ایرنا غنیترین آرشیو عکس جنگ را دارد که مدیون عکاسان دفاع مقدس است.
از ناگفتههای جنگ برایمان بگویید.
به نظرم پس از گذشت سالها از جنگ، دیگر ناگفتهای وجود ندارد و همیشه عکاسان عکسهای مختلفی را از جنگ منتشر کردهاند. در جنگ چیزی وجود نداشت که بگوییم تا به امروز سانسور شده است. حتی آن عکس من با عنوان «رزمندگان روی مین» که در میان فرماندهان سروصدای بسیاری ایجاد کرد مربوط به عملیات رمضان است که تعدادی از رزمندگان داوطلبانه روی مین رفتند. در آن عملیات شکست خوردیم و یک فریم از عکسهای من مربوط به آن زمان است، اما هیچ یک از فرماندهان حاضر به بازگویی این فداکاری رزمندگان در عملیات رمضان نشدند و سالها بعد توانستم آن عکس را در کتابم منتشر کنم؛ بنابراین ناگفتهای وجود ندارد و من حتی این عکس را هم منتشر کردم. گاهی اوقات عکاسان خودسانسوری میکنند؛ چراکه عکسها آنقدر خشن است که خودشان تصمیم میگیرند دیگر آن عکسها را منتشر نکنند؛ اما من همه اینها را در کتابم منتشر کردم. البته گاهی اوقات ناگفتهها مربوط به عکسهای بسیار خشن و غمانگیزی همچون فجایع انسانی دیگر در سراسر دنیاست که انتشار این نوع تصاویر کار اخلاقی نیست. به نظرم ناگفتههای جنگ زندگی این عکاسان و رزمندگان است که روزگاری جان بر کف نهادند و عازم میدان نبرد شدند و امروز با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکنند. پس از جنگ بسیاری از رزمندگان و آنهایی که بدون چشمداشت امور مادی به جبهه رفتند، امروز در بدترین وضعیت ممکن هستند. وقتی این صحنهها را میبینم که رزمندگان و جانبازان مشکلات فراوانی دارند و دم نمیزنند، دلم به درد میآید و ناراحت میشوم که کاری از دستم برنمیآید. در آن روزگار همه مردم بسیج شدند تا در مقابل دشمن بایستند، اما برخی مسئولان امروز به دنبال جاهطلبی، قدرت و درگیریهای جناحی خود هستند و کسی به دنبال مرهم گذاشتن بر زخمهای رزمندگان نیست.
برخی عکاسان میگویند که به دلیل سانسور تعدادی از عکسهایشان را منتشر نکردهاند. آیا این موضوع صحت دارد؟
باید بگویم که آنها اغراق میکنند. هیچ عکاسی وجود ندارد که ادعا کند فریمهای مختلفی دارد که قابل انتشار نیست. من تلخترین عکسم را در کتابم منتشر کردم. برخی عکسها را از چهره شهدا نباید منتشر کرد، اما برخی از چهرههای شهدا به هنگام شهادت بسیار زیباست که من از یکی از این تصاویر برای روی جلد کتابم استفاده کردم. فرض کنید با انتشار عکس فجیعی از لحظه شهادت یک رزمنده قرار است چه پیامی به مخاطب منتقل شود؟ بنابراین انتشار آن چندان درست نیست. بسیاری از دهه هفتادیها با عکسهای جنگ ارتباط خوبی برقرار میکنند. در یک ورکشاپ در باغ موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، تکتک این عکسها را به نسل امروز نشان دادم، عکسها برایشان بسیار جالب بود و توانستند با آن ارتباط خوبی برقرار کنند. در دوره جنگ عکسهای دلخراش زیادی از رزمندگان ثبت شد که بیشتر برای آرشیو و شناسایی آنها به کار گرفته میشد و قرار نبود بسیاری از آنها منتشر شود.
آیا عکسها روایتگر تمامی واقعیات جنگ هستند؟
صرفاً نمیتوان گفت که عکسها تمامی واقعیات را بیان میکنند؛ اوایل جنگ متأسفانه عکاسانی که برای آژانسهای خارجی کار میکردند و به نوعی از ما حرفهایتر و با تجربهتر بودند، صحنههای جنگ را کارگردانی میکردند و به صحنهسازی میپرداختند و سپس عکاسی میکردند که این شیوه غیراخلاقیترین کار ممکن است. همین عکسها سبب میشد تا کسی به عکسهای واقعی اعتماد نکند. عکسهای من و بسیاری از عکاسان واقعی بود و حتی یادم است که آن زمان سردبیر ما را مؤاخذه میکرد که چرا مثل آنها عکاسی نمیکنیم و بارها توضیح میدادیم که عکسهای آنها ساختگی و صحنهسازی است. برای مثال آن گروه از عکاسان N1 (اسلحههای شکاری) را به دست رزمندگان میدادند در حالی که تنها سلاح رزمندگان «ژ3» بود و با آن اسلحههای شکاری امکان جنگیدن نبود و حتی در صحنهسازیها روند واقعیات را تحریف میکردند.
فکر میکنید چند درصد عکسهای جنگ ساختگی هستند؟
این اتفاق فقط مربوط به هشت ماه ابتدای جنگ بود که تعدادشان بسیار محدود است، زیرا از سال 61 حضور این عکاسان در جنگ ممنوع شد. در آن دوره عملیات که تمام میشد، خبرنگاران داخلی و خارجی را دعوت میکردند تا از محل عملیاتها بازدید کنند که در همین حین برخی از عکاسان آژانسها با زیرکی به گرفتن عکسهای ساختگی و بازسازی صحنهها دست میزدند. از سال 61 شیوه تغییر کرد و فرماندهان و مدیران 72 ساعت قبل برای مطبوعات نامهای ارسال میکردند تا خبرنگاران و عکاسان خود را معرفی کنند. به همین ترتیب فقط افراد معرفی شده از سوی رسانه اجازه ورود به محل عملیات را داشتند. هر کسی به اندازه دل و جرئت خود منطقه را انتخاب میکرد. به نظرم عکاسانی داشتیم که جرئت ورود به منطقه را نداشتند و نتوانستند از منطقه عکس بگیرند که امروز ادعا میکنند، مسئولان نمیگذارند عکسهایشان را منتشر کنند. به نظرم ناگفتهها خاطرات این عکاسان است که کسی سراغ آنها نرفته است و البته برخی عکاسانی که فریم مناسب ندارند، اینچنین ادعا میکنند که ناگفتههای جنگ را منتشر نکردهاند.
گاهی نسل امروز احساس میکند در بیان جنگ اغراق شده است. آیا نمایش عکسها به صورت همزمان میتواند به راویان جنگی کمک کند. برای مثال در یکی از عکسهای شما مشاهده کردیم که نوجوانی یک عراقی را به اسارت گرفته است و در حال بردن او به پشت جبهه است. آیا این تصاویر به اندازه کافی گویاست؟
عکس عبور از مینها و همان عکسی که اشاره کردید، نمونه بارز سندی از تاریخ جنگ است. سعی کردم صحنه شهادت رزمندگان را در کتابم منتشر کنم. در واقع تمام تلخیها و شیرینیهای جنگ در کتابم قابل مشاهده است و هیچ سانسوری در آن صورت نگرفته است. در این کتاب عکسهایی از پیرمرد 80 ساله تا نوجوان 12 ساله موجود است. همان نوجوانی را که اشاره کردید، کسی بود که داوطلبانه به همراه پدرش به جبهه آمد و چون کمسن و سال بود، در خط دوم جبهه حضور داشت. آن نوجوانی که اسیر عراقی را هدایت میکرد تنها نبود و در مسیر رزمندگانی بودند که در آنجا رفت و آمد داشتند؛ اما آنقدرشهامت او در کارش ستودنی بود که توانست در این عکس به زیبایی ثبت شود. او به دوربین نگاه نکرد، چون در جنگ حل شده بود و میتوان گفت که در همان سن و سال اندک مرد شده بود. در ورکشاپی که برای نسل امروز داشتم، پیش از شروع جلسه، خانمی شروع به پرخاش کرد و میخواست جلسه را ترک کند؛ او با نفرت میگفت از جنگ خسته شده و از صحبت درباره آن بیزار است. در آن جلسه که قرار بود یک ساعت و نیم طول بکشد به سه ساعت افزایش یافت و آنقدرعکسها برای نسل امروزی جذاب بود که همان خانم اعتراف کرد که جنگ آن چیزی نبود که به ما گفته بودند. متأسفانه مسئولان جنگ نتوانستهاند، واقعیتها را آن گونه که باید برای نسل امروز بیان کنند و همیشه قصد داشتند از وقایع جنگ قهرمان سازی کنند. در حالی که پرداختن به جنگ فقط بیان رشادتها نیست، بلکه بیان فجایع جنگ هم بخشی از جنگ است که باید برای نسل امروز بیان شود و من تلاش کردهام رسالتم را در این زمینه به خوبی انجام دهم.
چرا نسل امروز ارتباط خوبی با جنگ ندارد؟
مشکل مسئولان فرهنگی هستند؛ آنهایی که دفاع مقدس را فقط در هفته دفاع مقدس میبینند. رسانهها و مطبوعاتی که فقط در هفته دفاع مقدس به موضوعات اینچنینی میپردازند. باید در طول سال به این موضوع بپردازیم. نسل امروز از ما انتظار دارند تا واقعیتهای جنگ را برایشان مطرح کنیم. باید بدانند که جنگ خانمانسوز است. اگر نسل امروز جنگ را به خوبی بشناسند، به راحتی موضعگیری و نقد میکنند که البته مسئولان فرهنگی اغلب از نقد شدن میترسند که نباید اینچنین باشد. چه اشکالی دارد نسل امروز بدانند در برخی از عملیاتها شکست خوردیم و در برخی دیگر پیروز میدان شدیم. کشورهایی را سراغ دارم که برای جنگهای کوتاهشان کتابهای بسیاری منتشر کردهاند ما که طولانیترین تاریخ جنگ را داریم، در این زمینه خوب عمل نکردهایم. این روزها همه به دنبال تاریخسازی از آن دوران و کسب شهرت برای خودشان هستند. بسیاری از عکاسها مدعیاند که برخی عکسهایشان منتشر نشده است، اما وقتی از آنها میخواهیم این تصاویر را به نشان بدهند عکسهای آنها فقط تصاویر مربوط به بمبارانهاست، زیرا بسیاری جرئت رفتن به خط مقدم را نداشتند. فریم به فریم عکسهایم را همچون فرزندانم دوست دارم، زیرا سندی از واقعیات 8 ساله جنگ است و با مشاهده آنها لحظات جنگ برایم تداعی میشود. ما به گونهای با ثبت این تصاویر با جنگ زندگی میکنیم.
گفتوگو از زینب رازدشت
انتهای پیام