به گزارش خبرنگار ایکنا، جامعه قرآنی در بیستمین دیدارشان با خانوادههای شهدای قرآنی در سال جاری، میهمان خانواده شهید قرآنی «مجید فلاح» بودند. وی متولد 25 خردادماه سال 48 است که در رزمایش شبانه در هفدهم تیرماه سال 67 به شهادت رسید.
این دیدار با حضور رحیم قربانی، رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران، سیدمحمدرضا قاسمتبار، معاون فرهنگی، قرآنی و رسانهای آستان امامزاده صالح(ع)، ناظریان، نماینده بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ، خواهر شهیدان ناظری و جمعی از اهالی رسانه انجام شد.
در ابتدای مراسم آیاتی از قرآن کریم را احمدی، قاری و خبرنگار قرآنی خبرگزاری فارس، قرائت شد. در ادامه مراسم، رحیم قربانی، رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران، با اشاره به دیدارهای جامعه قرآنی با خانوادههای شهدای قرآنی اظهار کرد: ستاد شهدای قرآنی در سال 92 تشکیل شد و تاکنون نزدیک به دویست و هشتاد دیدار را با خانواده شهدای قرآنی داشته است. در این مدت اقدام به تولید مستند، فیلم و کتاب از زندگی خانوادههای شهدای قرآنی کردهایم.
وی افزود: در جامعه کنونی نیازی به الگوهای اینچنینی همچون شهدای قرآنی داریم تا آنها را به جامعه قرآنی معرفی کنیم و در نهایت مردم با زندگی این شهدا بیشتر آشنا شوند و از آنها در زندگیشان به عنوان الگو بهرهمند شوند.
در ادامه سیدمحمدرضا قاسمتبار، معاون فرهنگی، قرآنی و رسانهای آستان امامزاده صالح(ع)، با اشاره به خاطرهای از پدر یکی از شهدا گفت: پدر شهیدی نقل میکرد که هر شب جمعه به گلزار شهدا برای دیدن پسرش میرفت. سالها بعد پسرش را در خواب میبیند و میگوید: پدر دیگر شبهای جمعه نیا چون ما شبهای جمعه مهمان آقا امام حسین(ع) در کربلا هستیم و من به احترامت از کربلا به اینجا میآیم.
وی افزود: شهادت امری خاص است که نصیب بهترین بندگان خدا میشود. شهید مجید فلاح نوزده سال بیشتر نداشت و با همان سن کم راهی را انتخاب کرد که همه ما آروزیش را داریم.
در ادامه فاطمه محققی، مادر شهید مجید فلاح، اظهار کرد: مجید همیشه به من میگفت که برایم دعا کن تا شهید شوم و به هرحال خدا قسمت شهادت را نصیبش کرد.
وی افزود: مجید با پسر بزرگم محسن، که دو سال اختلاف سنی با یکدیگر داشتند، همیشه با هم بودند. محسن هر کاری که میکرد، مجید به تقلید از او انجام میداد؛ برای مثال محسن وضو میگرفت و مجید از او تقلید میکرد. استاد قرآنی هر دو پسرانم آقای دزفولی بود. دوست مشترکشان شهید شیرودی با موتور دنبال مجید و محسن میآمد و با هم به کلاسهای قرآن آقای دزفولی در مسجد چیذر میرفتند.
مادرشهید مجید فلاح تصریح کرد: مجید عاشق قرآن بود و زمانی که در خانه نبودم، با صدای بلند قرآن میخواند. یک روز همسایهمان گفت، وقتی از خانه خارج میشوی، مجید با صدای بلند قرآن میخواند. یک روز نوار قرائت مجید را شنیدم. وقتی از او پرسیدم که این صدای شماست؟ او گفت نه، صدای مجید است (به شوخی). عاشق صدای مصطفی اسماعیل بود و همیشه دوست داشت قرائتش شبیه آن قاری باشد.
وی بیان کرد: فروردین ماه حضرت امام راحل سخنرانی کردند و فرمودند که همه باید برای حفظ وطن و ناموس به جبهه بروند. مجید پیش پدرش آمد و گفت که باید حرف رهبرم را گوش بدهم و به جبهه بروم. پدرش گفت که برادرانت جبهه هستند و شما درست را بخوان. چون مجید ترم دوم رشته مهندسی مخابرات دانشگاه علم و صنعت بود. مجید با اصرار بسیار رضایت پدرش را جلب کرد و روزی که هوایپمای ایران در خلیج فارس توسط آمریکا سقوط کرد عازم جبههها شد.
مادرشهید مجید فلاح تصریح کرد: مجید دو بار عازم جبهه شد و در دومین اعزامش به شهادت رسید. همرزمانش اینچنین شهادتش را برایمان تعریف کردند که او هرگز نماز شب را ترک نمیکرد و حتی شب شهادتش خواندن نماز شب را به بودن در کنار همرزمانش ترجیح داد؛ حتی زمانی که آنها صدایش کردند تا به جمعشان برود او گفت که کار مهمتری دارد. بعد از خواندن نماز شب، جای برادرش محسن میخوابد. در جبهه برای تقویت آمادگی رزمندگان، رزم شبانه اجرا میکردند، به این صورت که سربازی اسلحه مشقی را میزد و همه باید آمادهباش میخوابیدند تا همیشه آماده مقابله با دشمن باشند. متأسفانه اسلحه پر بود و کسی خبر از پر بودن اسلحه نداشت و زمانی که رزم شبانه آغاز میشود، گلولهها به مجید و دو رزمنده دیگر میخورد که از میان این سه نفر تنها یکی از آنها که پسر سرهنگ بود زنده میماند و دو نفر دیگرش شهید میشوند.
وی بیان کرد: پدر مجید بارها به ما تأکید میکرد که به آن سربازی که رزم شبانه را اجرا کرد خردهای نگیریم. او هم بیتقصیر بود و خبری از پر بودن اسلحه نداشت. مجید عاشق شهادت بود، با وجود آنکه وسط جنگ نرفت، اما سرانجام نصیبالشهادت شد.
مادرشهید مجید فلاح تصریح کرد: رفتار مجید با همه خوب بود و هرگز غیبت نمیکرد. در دانشگاه دانشجوی نمونه بود و با گذشت سالها از شهادتش، اساتیدش به ما سر میزنند. البته پدر مجید همیشه به ما میگفت که مجید در دانشگاه اصلی قبول شده است و نباید دیگر نگرانش باشیم. او جزوههایش را با خود به جبههها میبرد و برای امتحان آنجا درس میخواند.
وی بیان کرد: یکی از دخترانم دائماً مجید را در خواب میبینید. او یک روز مجید را در خواب دیده بود که میگفت مادرمان زهرا(س) میفرماید، دنیا را تاریک ببینید و برای آخرت کار کنید. یک روز دیگر مجید را در خواب دیده بود که از دستانش نور بلند میشود. مجید میگوید که این نورها را در دنیا کسب کردهام. نورها به مرور کمتر میشد و دخترم علت را جویا میشود که او میگوید: مادر در حال آمدن از امامزاده است و من باید بروم که اگر مرا ببیند، نمیگذارد بروم.
مادرشهید مجید فلاح تصریح کرد: پسر بزرگم در عملیات فتحالمبین سال 61 جانباز شد. پسر دیگرم که از سربازان امام زمان(عج) بود، چند ماه پیش به صورت ناگهانی ایست قلبی کرد. مجید هم در هفدهم تیرماه سال 67 به شهادت رسید.
وی افزود: زمانی که با من تماس گرفتید که میخواهید به منزل ما بیایید. گفتم که من کسی را ندارم و مهمانان امروز را مجید دعوت کرده است تا همه باشند و دورم شلوغ شود. شهدا همیشه زندهاند و حواسشان به ماست.
در ادامه منصورفلاح، خواهر شهید مجید فلاح، گفت: رفتار مجید با همه خواهر و برادرانم متفاوت بود. او همیشه محتاط و باتقوا بود. بسیار تقوا را رعایت میکرد. در خوردن و پوشیدن بسیار حواسش جمع بود و حتی سادهترین نکات اسلامی را در پوشش رعایت میکرد. همیشه سادهپوش بود. مهربانی جزء بارزترین اخلاقش به شمار میرفت.
وی افزود: زمانی که کلاس پنجم بودم، به من تأکید داشت که نماز اول وقت بخوانم و من همیشه سعی کردم وصیتش را انجام دهم. او همیشه آرزوی شهادت داشت و شهادت نصیبش شد.
در ادامه محققی، خاله شهید مجید فلاح، به بیان خاطرهای از مجید پرداخت و گفت: همسرم به همراه پسربزرگم که پانزده سال بیشتر سن نداشت، عازم جبهه شدند. یک روز برای آنکه تنها نباشم، مجید برای کمک به مراقبت از بچهها به خانهمان آمد. آن شب برای شام سوسیس و کالباس آماده کردم و مجید لب به غذا نزد و نان و پنیر را انتخاب کرد. همچنین همسرم زمانی که از جبههها بازگشت، آنقدر لاغر شده بود که تصور میکردیم مجروح بوده اما او برایمان تعریف میکرد که در خط اول بود و در آنجا فقط سوسیس و کالباس سرو میشد. به همین دلیل او هیچ گاه لب به آن غذا نمیزد و در همه آن مدت نان و چای میخورد.
در پایان مراسم، مهمانان به نمایندگی از جامعه قرآنی، هدایایی تقدیم خانواده شهید مجید فلاح کردند و با ثبت خاطرهای در قالب عکس یادگاری برنامه را به پایان رساندند.
گزارشی از زینب رازدشت
انتهای پیام