نعل‌های آویزان؛ دفع شر یا سنت بنی‌امیه؟
کد خبر: 3755916
تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۲

نعل‌های آویزان؛ دفع شر یا سنت بنی‌امیه؟

گروه معارف ـ در گوشه کنار شهر هنوز هستند خانه‌هایی که بر سر در آن‌ها نعل‌های اسب آویزان شده است؛ فرهنگی که ریشه آن را می‌توان در وقایع محرم سال 61 هجری جست‌وجو کرد.

عبیات

به گزارش ایکنا از خوزستان، در گوشه کنار شهر هنوز هستند خانه‌هایی که بر سر در آن‌ها نعل‌های اسب آویزان شده است. از صاحب‌خانه که می‌پرسی هدف این کار چیست؟ پاسخ می‌دهند برای دفع شر یا چشم زخم مفید است.

سالیان قبل نقش این سنت و عقیده در میان کوچه‌ها و محله‌ها پر رنگ‌تر بود حال آنکه با ورود مدرنیته این فرهنگ عامه رنگ باخته است و نشانه‌های آن را به ندرت می‌توان در محلات قدیمی یافت.

اما به راستی ریشه این فرهنگ عامیانه و عقیده سنتی چیست؟ آیا به واقع اثری در دفع شر و بلا ایفا می‌کند و یا اقدامی کورکورانه و بدون تتبع تاریخی است؟

مورخان و سفرنامه نویسانی که در سال‌های نخستین پس از فتح اندلس توسط مسلمانان به این شهر سفر کرده‌اند، با نعل‌های آویزان شده‌ای بر روی درهای خانه‌های مسلمانان و یا تازه مسلمانان مواجه شدند که خود صاحب خانه‌ها نیز نه تنها علت آن را نمی‌دانستند؛ بلکه هدف را صرفا انجام یک رسم مذهبی توصیف می‌کردند. این رویداد گرچه در سده نخست هجری رؤیت شده است لکن ریشه آن را در نیمه قرن اول هجری قمری باید جستجو کرد.

برای کنکاش بیشتر باید به سال‌های ۶۱ الی ۶۶ هجری سفر کنید تا با قرار گرفتن در بطن فاجعه کربلا در دهمین روز محرم الحرام سال ۶۱ هجری به چیستی و چرایی آن پی ببرید. 

همه چیز از نامه ابن زیاد به عمر بن سعد در روز عاشورا و دستور او در خصوص تاختن اسب بر بدن مبارک امام حسین(ع) آغاز می‌شود.

در تاریخ طبری چنین آمده است: «ثمَّ إنَّ عُمَرَ بنَ سَعدٍ نادى في أصحابِهِ: مَن يَنتَدِبُ لِلحُسَينِ ويوطِئُهُ فَرَسَهُ ؟ فَانتَدَبَ عَشَرَةٌ ، مِنهُم: إسحاقُ بنُ حَيوَةَ الحَضرَمِيُّ ، وهُوَ الَّذي سَلَبَ قَميصَ الحُسَينِ عليه السلام ، فَبَرِصَ بَعدُ ، وأحبَشُ بنُ مَرثَدِ بنِ عَلقَمَةَ بنِ سَلامَةَ الحَضرَمِيُّ ، فَأَتَوا فَداسُوا الحُسَينَ عليه السلام بِخُيولِهِم حَتّى رَضّوا ظَهرَهُ وصَدرَهُ»:

آن گاه عمر بن سعد، ميان يارانش ندا داد كه: چه كسى فراخوانِ اسب دواندن بر حسين را پاسخ مى گويد؟ 10 تن ، پاسخ مثبت دادند، از جمله اسحاق بن حَيوه حَضرَمى ـ همان كسى كه پيراهن حسين عليه السلام را برداشت و پس از آن ، پيسى گرفت ـ و اَحبَش بن مَرثَد بن عَلقمة بن سلامه حضرمى. اينان آمدند و حسين عليه السلام را با اسبان خود ، لگدكوب كردند، تا جايى كه پشت و سينه ايشان را خرد كردند(تاريخ الطبری: ج 5 ص 454، الكامل في التاريخ: ج 2 ص 573).

نکته دردناک در این فاجعه تاریخی این است که آنان بر بدن شخصیتی اسب تاختند که آثار کبودی سبدهای گندم و خرمایی که برای فقرا می‌برد بر بدنش خودنمایی میکرد؛ ابوالفرج اصفهانی می‌نویسد: 

«قالَ عُمَرُ [بنُ سَعدٍ]: مَن يوطِئُ الخَيلَ صَدرَهُ ؟ فَأَوطَؤُوا الخَيلَ ظَهرَهُ وصَدرَهُ، ووَجَدوا في ظَهرِهِ آثارا سودا، فَسَأَلوا عَنها، فَقيلَ: كانَ يَنقُلُ الطَّعامَ عَلى ظَهرِهِ فِي اللَّيلِ إلى مَساكِنِ  أهلِ المَدينَةِ» :

عمر [بن سعد] گفت: چه كسى اسب بر سينه او (حسين) مى‌دوانَد؟ آنان بر پشت و سينه ايشان، اسب دواندند و در پشت ايشان، لكّه‌هاى كبودى يافتند. چون در اين باره پرسيدند، گفته شد: او بر پشت خود، شبانه، گندم به درِ خانه بينوايان مدينه مى‌برد(مقاتل الطالبيين، ابو الفرج الإصفهاني، جلد: 1 صفحه: 118).

این 10 سوار بی‌دین با حضور در دارالاماره کوفه با افتخار در قبال این اقدام جنایتکارانه از عبیدالله بن زیاد درخواست جایزه‌ای بزرگ کردند. تاریخ می‌نویسد ابن زیاد با دادن مبلغی اندک آنان را از دارالاماره به بیرون انداخت.

این 10 سوار ملعون نعل‌های اسب خود را به جهت اینکه از حکومت فاسد یزید دفع شر کرده بودند بر سر در خانه‌های خود آویزان کردند تا همه بدانند که آنان تا چه میزان قسی القلب و بی دین شده اند. این سنت توسط فرزندان این گروه ملعون نیز ادامه پیدا کرد تا آنجا که فرزندان آنان با نام «بنوالسرج» فرزندان کسانی که اسب‌ها را بر بدن حسین(ع) تاختند و «بنوالنعل» فرزندان صاحبان نعل ها شناخته شدند.

علامه کراجکی در کتاب خود در این باره می‌نویسد: «اما فرزندان السرج: آنان فرزندان همان کسانی هستند که اسب‌هایشان را زین کردند تا بر جسد امام حسین(ع) بتازند و برخی از این اسب‌ها حتی به مصر هم رسیدند و نعل‌هایشان بر سر در خانه‌ها آویزان شد تا با آن تبرک بگیرند و این عمل به عنوان سنتی مورد اعتماد در نزد آنان باقی ماند(التعجّب من أغلاط العامة في مسألة الإمامة، الكراجكي، أبوالفتح، جلد: 1، صفحه: 116 و خاتمة مستدرك الوسائل، المحدّث النوري، جلد: 3، صفحه: 137).

علامه شهرستانی نیز در کتاب خود؛ «التسمیات» در این خصوص گفته است: «بنو النعل، وهم أولاد من أركض الخيل على جسد الحسين(عليه السلام) في ‌كربلاء، وأخذوا من ذلك النعل بقاياه ويخلطونه بمثله أباً عن أب. ويعلَّق حلقة منه على ‌أبواب الدور تَفَؤُّلاً وتيمّناً بها»: فرزندان نعل دارها: آنها فرزندان کسانی هستند که با اسب‌هایشان بر جسد مطهر امام حسین(ع) اسب تاختند و نعل‌های اسب را مانند میراثی بین نسل‌های خود محفوظ نگه داشته‌اند و حلقه‌ای از آن را بر سر در خانه‌های خود جهت تبرک آویزان می‌کنند(شهرستانی، التسميات بين التسامح العلويّ والتوظيف الأمويّ، جلد: 1، صفحه: 209).

سنت‌های عامیانه چنانکه در نمونه نعل‌های آویزان از نظر گذشت، گاه ریشه در زوایای پنهان تاریخ دارد؛ زوایایی مانند اقدامات بی‌شرمانه دشمنان اهل بیت در فاجعه عظیم کربلا که در تاریخ نظیر آن کمتر مشاهده شده است.

در زیارت ناحیه مقدسه از زبان حضرت ولیعصر(عج) این مظلومیت به تصویر چنین کشیده شده است: 

«حَتّى نَكَسوكَ عَن جَوادِكَ، فَهَوَيتَ إلَى الأَرضِ جَريحا، تَطَؤُكَ الخُيولُ بِحَوافِرِها، وتَعلوكَ الطُّغاةُ بِبَواتِرِها»: تا آن كه تو را از اسبت به زير كشيدند و زخمى و خونين، به زمين افتادى. اسب ها تو را زير سُم خود گرفتند و ستمگران با شمشيرهايشان بر سر تو ريختند.

محمد عبیات

انتهای پیام

captcha