بهره‌گیری از بیان اهل بیت(ع) جهت رازگشایی از باطن آیات قرآن
کد خبر: 3757699
تاریخ انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۸

بهره‌گیری از بیان اهل بیت(ع) جهت رازگشایی از باطن آیات قرآن

گروه اندیشه ــ به باور امین حسین‌پوری از مجموع روایات در زمینه ویژگی‌های باطن قرآن برداشت می‌شود که باطن قرآن صبغه ولایی و مرتبط با مقامات اهل بیت(ع) دارد و تنها بر اساس پیوند آن با ولایت آن بزرگواران تعریف می‌شود.

به گزارش ایکنا؛ تاکنون درباره موضوع تأویل قرآن آثار فراوانی نگاشته شده است که طبعاً هر یک به سهم خود زوایایی از این موضوع را کاویده و نکته‌هایی درباره آن فرادید نهاده‌اند. با وجود این، همچنان ضرورت بازخوانیِ دوباره این موضوع به ویژه از منظر روایات اهل بیت(ع) که تنها مرجع دارای صلاحیت برای اظهار نظر در حوزه تأویل هستند، احساس می‌شود.
مقاله «ویژگی‌های «باطن قرآن» از منظر روایات» اثر امین حسین‌پوری که در فصلنامه تخصّصی مطالعات قرآن و حديث سفينه، سال پانزدهم، شماره 59 منتشر شده، به بررسی این موضوع پرداخته است.
این مقاله به بررسی موضوع پر گفتگوی تأویل و باطن قرآن از منظر روایات اهل بیت(ع) می‌پردازد. محور اساسی سخن درباره این است که با کاوش در احادیث چه ویژگی‌های کلی و عمومی را می‌توان برای باطن قرآن برداشت کرد. روشن است که شناخت این ویژگی‌ها به فهم روایات تأویلی رسیده از اهل بیت(ع) که شمار آنها نیز فراوان است، بسیار مدد می‌رساند و گاه نگاه‌ها را درباره میزان اعتبار این روایات دگرگون می‌کند.
در این نوشتار نگارنده به چهار ویژگی کلی باطن قرآن از منظر روایات اشاره می‌کند: صبغه ولایی باطن قرآن؛ امکان وجود باطن جداگانه برای هر فقره قرآنی مستقل؛ امکان ارتباط ظاهر یک آیه با باطن آیه‌‌ای دیگر؛ امکان ارتباط باطن یک آیه با باطن آیه دیگر. نگارنده در هر بخش کوشیده تا با یادکرد نمونه‌هایی از چهار ویژگی یاد شده به تبیین این خصوصیّات بپردازد.
در بخش نخست مقاله که با عناون «صبغه ولایی باطن قرآن» به رشته تحریر در آمده است، می‌خوانیم: از مجموعه روایت‌های حوزه باطن قرآن، این نتیجه به دست می‌آید که حقیقت باطن قرآن، از یک سو به نمایش نهادن ولایت اهل بیت(ع) و دعوت بدان و مَثَل و نمادی برای هدایت مؤمنان به سوی ابعاد گوناگون ولایت آن بزرگواران است، و از سوی دیگر جلوه‌گر ساختن پلیدی‌های دشمنان آن رهبران گران‌ارج و زنهار دادن مردم از پیروی آنان است.
به عبارت دیگر، قرآن در ظاهر خود در آیات بسیار، مؤمنان را به سوی توحید وگردن نهادن به پیام انبیاء(ص) و به شکل ویژه ایمان به رسول اکرم(ص) فرا می‌خواند. اما همین قرآن کریم در باطن و حقیقت آیات خود، مردمان را به سوی ولایت امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت(ع) و دوری از دشمنان ایشان فرا می‌خواند.
امام صادق(ع) ضمن حدیثی طولانی به ابوبصیر می‌فرمایند: «ما من آیةٍ نزَلت تَقُودُ إلی الجنّة ولا تذکر أهلها بخیر إلاّ وهی فینا وفی شیعتنا، وما من آیة نزلت تذکر أهلها ِشرٍّ ولاتسوق إلی النار إلا وهی فی عدونا ومن خالفنا». بنا بر مضمون این حدیث، همه آیاتی که در آنها سخن از بهشت یا دوزخ است و شایستگان بهشت و دوزخیان را فراز می‌آورد، در حقیقت اشاره به اهل بیت(ع) و شیعیان آن بزرگواران دارد، حتی اگر ظاهر آیه درباره انبیاء پیشین و پیروان و دشمنان آنان باشد.
مولف به عنوان خصوصیت دوم به موضوع امکان وجود باطن جداگانه برای هر فقره قرآنی مستقل می‌پردازد و می‌گوید: یکی از مباحث مهم و اثرگذار در فهم آیات کریمه قرآن که در سالیان اخیر پژوهشگران بدان توجه نشان داده و درباره آن سخن گفته‌اند، مسئله فقره‌ها یا فرازهای تقطیع شده و مستقلّ در آیات قرآن است. روشن است که پرداختن به ابعاد گوناگون این مسئله، در این مجال ممکن نیست و لازم نیز نمی‌نماید. چه پیش از این قلم برخی پژوهشیان به گستردگی درباره آن سخن گفته‌اند. البته محور بحث غالباً، وجود معنای ظاهری جداگانه و قابل استناد برای هر یک از فقره‌های قرآنی است که از نظر لفظی مستقل باشند، چنان که از نمونه‌هایی که خواهد آمد دانسته می‌شود. ولی هدف غایی ما در این بخش اثبات این نکته است که هر فقره قرآن که از نظر لفظی تامّ باشد، علاوه بر آنکه معنایی ظاهری و مستقل از ماقبل و مابعد و حتی سیاق آیات دارد، باطنی مستقلّ و جداگانه دارد که با باطن دیگر فقره‌های همان آیه یا باطن آیات قبل و بعد الزاماً همسو و هم مضمون نیست.
مولف در ادامه می‌افزاید: موضوع سخن ما در این مرحله، نخستین قاعده‌ای است که علامه استخراج کرده‌اند. بر پایه آن قاعده، همان گونه که ایشان نمونه آورده‌اند، هر جمله قرآنی به تنهایی حقیقتی مستقلّ و ثابت دارد که الزاماً فهم آن وابسته به فهم دیگر جملات مرتبط با آن یا نیازمند هماهنگی با سیاق آیات پیشین و پسین نیست. این دیدگاه علامه بسیار شایان توجه است، چه کلید فهم بسیاری از روایتهای تفسیری را به دست ما می‌دهد.
صرف نظر از ارتباط میان چهار مفهوم ظهر و بطن و حدّ و مطلّع که در کلام مفسّرانی همچون علامه طباطبایی از آن سخن به میان آمده است، روشن است که ظاهراً حدّ و مطّلع هر دو از مقوله معنا هستند. همچنین در این حدیث حرف را در کنار آیه جای داده‌اند، پس مراد از حرف، یا هر یک از حروف الفبا یعنی «أ»، «ب»، «ت» و... است و یا بخشی که از یک آیه کوچکتر است؛ نوع دوم خود می‌تواند شامل هر تک کلمه یا هر جمله تامّ المعنی باشد و در هر دو صورت، این بخش از این روایت می‌تواند گواهی بر درستی قاعده‌ای باشد که علامه برداشت کرده‌اند. زیرا اگر حتی مراد از حرف، یک حرف الفبا باشد و آن حرف به تنهایی معنایی مستقل داشته باشد، آنگاه هر جمله تام در آیه به طریق اولی معنایی مستقلّ خواهد داشت.
مولف درباره روش عملی اهل بیت(ع) این‌گونه توضیح می‌دهد: یکی از مهم‌ترین دلایل وجود معنای جداگانه برای جمله‌های تامّ قرآنی یا همان فرازهای تقطیع شده از آیه، روش عملی اهل بیت(ع) است. بدین معنا که آن بزرگواران در موارد متعدد به فقره‌های کوتاه قرآنی استناد جسته و از آن حکمی را برکشیدهاند و معنای فراز آمده را به جملات پیشین و پسین در همان آیه وابسته نکرده‌اند. سید محمد علی ایازی با اشاره به این نکته به عنوان یکی از دلایل حجیت فرازهای تقطیع شده قرآنی، این گونه استنادات اهل بیت(ع) را دو دسته بررسی کرده است: استناد به آیات غیر مرتبط به باب؛ استناد به آیات برخلاف سیاق.
نگارنده مقاله در مورد روش مفسران توضیح می‌دهد: علاوه بر دلایل یاد شده، روش عملی مفسران و بهره‌گیری آنها از این رویکرد نیز می‌تواند به عنوان گواهی بر وجود معنای مستقل برای هر فقره تامّ قرآنی باشد.
باری بر پایه قاعده‌ای که درباره آن سخن گفتیم و برای نخستین بار ظاهراً مرحوم طباطبایی به اهمیت آن تنبه داده‌اند، دریچه‌ای دیگر به گلستان معارف بیکران قرآن گشوده می‌شود. حتی بر این اساس، فهم بسیاری از روایت‌ها نیز که معصومان(ع) در آنها از این شیوه بهره گرفته‌اند، آسان‌تر و مستدلّ‌تر می‌شود.
آنچه گذشت مقدمه‌ای ضروری بود برای اثبات آنچه در این بخش خواهیم گفت. نشان دادیم که هر فقره قرآنی را که از نظر لفظی تامّ باشد، میتوان از جهت معنایی نیز کامل و مستقل از دیگر بخش‌های آیه و نیز مستقل از سیاق آیات مد نظر گرفت و معنایی از ظاهر آن برداشت کرد. اکنون می‌افزاییم که آن فقره ممکن است نه تنها ظاهری مستقل داشته باشد، بلکه این امکان وجود دارد که باطنی نیز متناسب با ظاهر آن فقره داشته باشد که لزوماً به باطن دیگر قسمت‌های آیه یا حتی ظاهر دیگر فقرههای آیه وابسته نباشد. به قید «لزوماً» در اینجا باید نیک در نگریست.
معنای این قید، آن است که باطن هر فقره از آیه ممکن است با باطن دیگر فقره‌ها هماهنگ و کاملاً همراستا باشد، همچنانکه در بسیاری نمونه‌ها این گونه است. ولی این نیز ممکن است که در مواردی میان باطن یک فقره با باطن فقره‌های دیگر یک آیه تفاوت روشن وجود داشته باشد. بنابراین هماهنگ نبودن باطن یک فقره با ظاهر یا باطن فقره‌های دیگر را نباید امری شگفت و خلاف قاعده دانست و روایتی را که آن معنا را مطرح کرده است به سرعت کنار نهاد. زیرا روشن است که باطن، حقیقتی پنهان در آن سوی ظاهر است و حدّ و مرزهای کلی ظاهر آیه یا فقره قرآنی در آن نیز لحاظ می‌شود. حال اگر ظاهر، معنایی مستقلّ از دیگر بخش‌های آیه داشته باشد، باطن نیز به تَبَع آن معنایی مستقل از باطن یا ظاهر دیگر بخش‌های آیه خواهد داشت.
در قسمت نتیجه‌گیری مقاله می‌خوانیم: در زمینه ویژگی‌های باطن قرآن از مجموع روایات برداشت می‌شود که باطن قرآن صبغه ولایی و مرتبط با مقامات اهل بیت(ع) دارد و تنها بر اساس پیوند آن با ولایت آن بزرگواران تعریف می‌شود.
امکان وجود باطن جداگانه برای هر فقره قرآنی‌ مستقلّ از فقره دیگر‌ از خصوصیات باطن قرآن است. از سوی دیگر ممکن است ظاهر یک آیه با باطن آیهای دیگر مرتبط باشد، به این معنا که با استناد به ظاهر یک آیه می‌توان مقدمات کشف باطن آیه‌ا‌ی دیگر را فراهم کرد. این نیز خصوصیت دیگری برای باطن قرآن است. سرانجام خصوصیت چهارم آن است که ممکن است باطن یک آیه با باطن آیه دیگری مرتبط باشند و بتوان از باطن آیه‌ای برای کشف باطن آیات دیگر کمک گرفت. نکته مهم در اینجا آن است که فرایند اِعمال همه ویژگی‌های یاد شده، تنها و تنها در گستره صلاحیت معصوم(ع) است. از این رو اقوال مفسّران جز معصومان، اگر با ادعای تبیین باطن قرآن مطرح شود، به حکم عقل، فاقد حجیّت است.

انتهای پیام

captcha